مجاهدین ، باتلاق آلبانی و چالش های پیش رو

آیا برای فرقه منحوس رجوی راه برون رفتی متصور است ؟ آیا بحران های لاعلاج فرقه به یک ثبات نسبی خواهد رسید یا مثل گذشته در گرداب مشکلات درونی تشکیلات پوسیده رجوی به گِل خواهد نشست ؟!

سلام خدمت خوانندگان محترم سایت نجات . دوستان اگر وقایع نه چندان دور فرقه بحران زده رجوی را در سه تا چهار سال اخیر دنبال کرده باشید قطعا متوجه شده اید که فرقه رجوی در وضعیت بسیار دشوار و سختی قرار دارد ( خود کرده را تدبیر نیست ) .
از روزی که مسعود رجوی اولین خشت اشتباه خود را بنا نهاد – یعنی رفتن به عراق و همکاری با دشمن خونی مردم ایران ، چیدن سایر خشت ها روز به روز کج و کج تر انجام شد و اشتباه پشت اشتباه و خطا پشت خطا . خیلی ها گفتند که این راه که تو میروی به ناکجاآباد میرود . اما رجوی خیره سر که عشق به قدرت چشماش را کور کرده بود به راه خود ادامه داد و در این راه متاسفانه افراد بی شماری را قربانی مطامع خود نمود.
زندگی بسیاری را از هم پاشید و عده ای را به اشتباه در مسیری انداخت که در ابتدا کوتاه به نظر می آمد اما به یک جاده طولانی مرگبار و خشن و یک داستان بی پایان وحشتناک تبدیل گردید .
متاسفانه در این وانفسا زندگی های زیادی از هم پاشید، افراد بیشتری کشته شدند ، تعداد قابل توجهی مفقود شدند ، افراد زیادی مجروح شده و جراحت هایشان هنوز هم ادامه دارد و بعضا هم به مرگ منجر شد ، تعدادی قطع عضو شدند و سرانجام اینکه همگی این افراد ، توجه کنید ، همگی این افراد بدون استثناء خانواده هایشان از هم پاشید!
چرا ؟
بخاطر اینکه رجوی وعده های کذبی میداد و در کنارش با استفاده از زور و خشونت و مغزشویی نیروها را ضمن سر کار گذاشتن به دنبال خود می کشید .
این وعده های تمام نشدنی و سراب وار مستمر توسط رجوی خیره سر داده می شد و باز این نیروهای بخت برگشته و چشم و گوش بسته بدنبال رجوی دیوانه میرفتند ، گویا که او منجی ملت ایران است . کسی نبود که به نیروها بگوید که این ملت یک بار انقلاب کرده اند و رژیم سلطنتی را سرنگون کردند ، رهبر این انقلاب هم معلوم بود و حرف هایش هم روشن ، اما چرا رجوی گوش نمیداد ؟ ( داستان های زیادی دارد که در حوصله این مطلب نیست ، قصدمان بیشتر پرداختن به وجه نیرویی فرقه است که این روزها گریبانش را گرفته و رهایش نمی کند) .
بعد از ماجراهایی که در عراق بوجود آمد و حکومت صدام حسین ساقط شد ، رجوی سرانجام مجبور به تخلیه کمپ موسوم به ” اشرف ” شد و به قرارگاه سابق نیروهای آمریکایی ملقب به کمپ ” لیبرتی ” منتقل شد و سپس با اقدامات متعددی که دولت عراق جهت اخراج این فرقه از خاک خودشان انجام داد ، رجوی و همه نیروهایش مجبور به ترک خاک عراق گردیدند.رجوی به شدت برای به تاخیر انداختن تخلیه عراق دست به هر کاری زد که این اقدام انجام نگیرد ، من الجمله به کشتن دادن تعداد زیادی از نیروها ، ولی سرانجام با فشارهای بین المللی از عراق به کشور آلبانی منتقل گردیدند.
البته که در این مسیر آمریکائیها خیلی کمک کردند که رجوی بتواند زودتر از عراق بیرون برود تا بعدا از این فرقه مرگبار جهت فشارهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی بهره ببرند ، زیرا آمریکائیها هم فهمیده بودند که با این سیاست های دیوانه وار و مخرب رجوی ، طولی نخواهد کشید که این فرقه بصورت کامل مضمحل شده و از بین خواهد رفت و دیگر قابل استفاده ابزاری و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی نخواهد شد ، بنابراین دست به کار شده بودند ( این اقدامات در دوران اول پرزیدنت اوباما توسط وزیر خارجه وقت خانم هیلاری کلینتون استارت خورد و دردوره دوم اوباما توسط آقای جان کری وزیر وقت به سرانجامش رسید ).
اما این تمام ماجرا نبود ، زیرا موضوع اصلی و روی میز رجوی حفظ نیروها به هر قیمت بود . رجوی خیلی خوب میدانست اگر میخواهد مسیر مرگباری را که از سالهای قبل ترسیم کرده است را ادامه دهد باید یک سیاهی لشکر داشته باشد تا با به نمایش در آوردن آن ، حفظ تعادل قوا نماید و حرفی برای گفتن در نزد طرف حساب های اروپایی و آمریکایی داشته باشد . ( این سیاست تا حد زیادی مسائل روز رجوی را حل میکرد و گوش هایی را برای شنیدن آنها باز میکرد ) . نیروها و اعضاء فرقه روز به روز به خود می آمدند و میدیدند آنکه تا مرفق سرش کلاه رفته است همین نیروها و اعضاء سازمان می باشد ! آخر باور کردنش برایشان خیلی ها مشکل بود زیرا اعضاء می دیدند رهبری که تا دیروز مستمر داد آزادی و شهادت طلبی میداد اکنون به گوشه ای خزیده و از وی خبری نیست و خودش را اساسی مخفی کرده وهر از چند وقتی سرش را از سوراخ موش بیرون می آورد و اباطیلی بهم می بافد و بخورد نیروها و هوادران فرقه میدهد تا که بگوید من هنوز هستم و کسی جای دیگری نرود !
اکنون روز به روز ابعاد مشکلات لاینحل تشکیلات در گِل فرو رفته رجوی بیشتر و بیشتر می شود . نگاه کنید در مقایسه وضعیت عراق با آلبانی ، نمودار نیرویی رجوی در چه وضعیتی بوده است ؟ تماما رو به نزول و انحطاط ! فقط در آلبانی بیشتر از ششصد نفر از نیروهای فرقه در عرض دو سال تصمیم به جدایی از مسیر مرگبار رجوی گرفتند و مسیر خودشان را از رجوی و اعوان و عناصرش جدا کردند ! و گفتند که رجوی جز به هدر ریختن خون به چیز دیگری فکر نمی کند ! او کسی است که حرص ونسل نیروها را بر باد داده و در اندیشه او چیزی بجز قدرت طلبی وجود ندارد .
جالب است بدانید سران فرقه رجوی که خود مسئله دار ترین افراد در فرقه و سازمان هستند ! طبق گزارش واصله از افراد حاضر در ” اشرف 3 ” در آلبانی ، نشست هایی اخیرا شروع شده که تلاش میکنند مانع از ریزش نیروها شوند . کسانی همچون ابریشم چی و زهرا مریخی و احمد واقف و چند تای دیگر از طرف مریم رجوی ماموریت یافته اند و در تکاپو هستند تا به گفته های مریم رجوی جامه عمل بپوشانند و نیروها را برای روحیه گرفتن و ماندن در تشکیلات آماده کنند ! عبارت ” پیروزی نزدیک است ! ” یکی از جمله اصطلاحاتی است که رجوی برای ادامه اسارت نیروهایش بکار میگیرد !
همین الان که شما در حال خواندن این مطلب هستید عوامل و دست اندرکاران فرقه رجوی در حال برگزاری نشست هایی هستند که سیاست فشار حداکثری را بر اعضای فرقه تحمیل نموده و با وعده های آبدوغ خیاری و دروغ و ارعاب و تهدید و شانتاژ ، نیروها را در اسارتگاه ” آشوویتس ” رجوی نگه بدارند .
در این راستا چون دیگر وعده ها و دروغ های رجوی در جمعه بازار ” آشوویتس رجوی ” خریداری ندارد مبادرت به دروغ پراکنی کرده و نیروها را از این می ترسانند که در صورت خروج از فرقه به بلاهایی گرفتار خواهند آمد که تا بحال کسی به عمر خود ندیده است . بعد خواسته میشود که گزارش نویسی کرده و در حضور سایر نیروها اقدام به خواندن لحظاتی از خودشان بشوند که قصد ترک فرقه را داشتند و یا برای رهایی خودشان به فکر فرار از دام فرقه بوده اند . در تشکیلات مخوف رجوی به این نشست ها اصطلاحا می گفتند ” نشست های دیگ “!
جهت اطلاعتان در این نشست ها به جز فحش و فضاحت هیچ چیز دیگری نبوده و نیست ، عمدتا هم کار به دعوای فیزیکی و بزن و بکوب کشیده می شود زیرا کسی دیگر حال و حوصله دروغ های رجوی را ندارد و وقتی می بیند که تعدادی اوباش و چماق دار رجوی قصد فشار و تهدید و ارعاب دارند به سیم آخر زده و اوضاع را بر هم میزنند و آن می شود که نباید بشود.
در تشکیلات رجوی بخاطر اینکه آب از آب تکان نخورد و به نقطه رهبری مادام العمر رجوی آسیبی نرسد همه باید مثل ربات سرشان را پائین انداخته و کاری به کار راس هرم نداشته باشند ! فقط فرمان پذیر مطلق به سمت تشکیلات .
در فرقه هرگاه این نشست ها برگزار می شود حاکی از وخیم بودن اوضاع داخل تشکیلات رجوی است که نیروها در بحرانی ترین وضعیت قرار دارند و طبق خبرهایی که به دست رجوی رسیده تعداد قابل توجهی در فکر تعیین تکلیف خود با فرقه هستند و قصد خروج تعداد زیادی به گوش مسئولین فرقه رسیده وبا تصمیم گیری رجوی اقدام به برپایی این نشست های اورژانسی میزنند . بطور عام نمی شود اسم این نشست ها را نشستهای دوره ای گذاشت ، زیرا در نشست های دوره ای کار به خشونت کشیده نمی شود و در یک وضعیت متعادلی همه چیز شروع و تمام میشود و به دنبال آن یک دوره سکون استارت می خورد و تشکیلات ظاهرا در دریای آرامی به پیش است. اما در نشست هایی که شروع آن با یک نشست مریم رجوی و یا مسئولین رده بالای فرقه استارت میخورد قطعا که از وخامت اوضاع درون تشکیلات رجوی خبر میدهد . البته وقتی وخامت میگویم منظورم برای تشکیلات غرق در بحران رجوی است و نه برای خانواده های چشم انتظار و یا اسرا .
شخصا اعتقاد دارم که هر بار که از این نشست ها برگزار میگردد تعداد قابل توجهی بعد از این نشست ها خودشان را تعیین تکلیف میکنند و ریل جدا شدن را طی میکنند ، سران فرقه هم میدانند که نمی شود اینگونه افراد را نگه داشت ، چون نگه داشتن آنان برای فرقه و سران آن موجب آبرو ریزی میگردد ، عراق هم که نیست که افراد را بتوانند بمدت طولانی زندانی نمایند ، لذا سران فرقه با تصمیم نهایی رجوی و شور و مشورت به این نتیجه میرسند که باید تعدادی را که قصد خروج دارند را از فرقه خارج نمایند وگرنه آن تعداد مبادرت به فرار میکنند و کار به مطبوعات و جراید و رسانه ها ومحافل محلی کشیده می شود و در قدم بعد موضوع بین المللی میگردد لذا برای رجوی این پدیده اصلا خوب نیست زیرا تمام تبلیغات هایی که قبلا کرده بودند نقش بر آب می شود و دروغ های کذایی و شعارهای آن چنانیشان که گوش فلک را کر کرده است برملا میگردد ، بنابراین باید میزان زیادی هزینه خرج کنند تا بتوانند آب ریخته شده را جمع و جور نمایند.
در پایان از صمیم قلب آرزو دارم که در همین دور از نشست هایی که آغاز شده است تعداد بیشتری به خود آیند واز شرایط موجود استفاده کرده و آزادی را انتخاب نمایند و نگذارند که رجوی برای سرنوشت آنان رای بدهد . دیگر برای کسی پوشیده نیست که رجوی بجز ریختن خون و کشت و کشتار به هیچ گزینه ای فکر نمی کند ! هدف وی هم تنها و تنها رسیدن به قدرت و حکومت است . طبق گفته قبلی که در مطالب سابق داشتم آنان ” هرگز از گندم ری نخواهند خورد ” !
و خطاب به نیروهایی که اکنون مشغول خواندن پروژه های مسخره و خودساخته رجوی هستند و تهدید و ارعاب وخشونت را تحمل میکنند عرض کنم که در طی این چهار پنج سالی که فرقه به آلبانی منتقل شده است تعداد زیادی پی زندگی خودشان رفته اند ، زندگی تشکیل داده اند ، پدر ومادرهایشان را از چشم انتظاری نجات داده اند ، خانواده های از هم پاشیده را مجددا سر و سامان داده اند ، به دردهای سالیان دوری و فراق پایان داده و زندگی جدیدی را استارت زده اند که روز به روز از انتخابی که در رابطه با جدایی از فرقه رجوی گرفته اند خوشحال و خوشحال تر می شوند . بخود آئید و یک تصمیم راسخ بگیرید و تیر خلاص را به این جبر و اجبارات وحشی گرایانه فرقه رجوی بزنید و خود را برهانید.
فقط باید بخواهید و اراده کنید ، دیگر هیچ قدرتی توان بازداندگی شما را نخواهد داشت.
والله من التوفیق / بخشعلی علیزاده _ 2/10/98

خروج از نسخه موبایل