مریم رجوی را بهتر بشناسیم – قسمت اول

مدتی است که رسانه های مجاهدین خلق، یک جزوه ی حدودا یکصد صفحه ای را که عنوانش ” مریم رجوی کیست؟ ” منتشر کرده اند که هدف ازاین کار میتواند پرکردن خلاء موجود ازگم وگور شدن مسعود رجوی وقالب کردن مریم بعنوان رهبر عقیدتی این فرقه ی منحط و مستبد باشد.
دراین جزوه گفته شده است :
“مریم رجوی نمادی از یک حضور تاریخی زنان در میهن ماست “.
این زنان که درشورای مرکزی یا رهبری مجاهدین خلق جمع شده اند ، هیچ کاری جز اجرای دستور مسعود انجام نمیدهند و صرفا مانند یک ماشین کوک و هدایت شده عمل میکنند و جایگزین شدنشان به ماشین ، ازانسان بودن خود نیز تهی گشته و سبب هیچ افتخاری برای زنان ایران نشده اند.

مریم رجوی کیست؟

ونیز:
” مریم رجوی در کنفرانس بین‌المللی روز جهانی زن در سال ۱۳۹۱ضمن توضیحی درباره انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین گفت: انقلاب درونی مجاهدین تحول و انقلاب، شورشی است علیه یک دیکتاتوری قرون‌ وسطایی که بر زن‌ستیزی و صدور تروریسم و بنیادگرایی متکی است “.
این عمل نفرت انگیز که با هدف استحاله ی سازمان مجاهدین خلق انجام گرفت ، زن ستیزی این فرقه ی استثنائی را در لفافه پنهان کرد.
بدینصورت که اگر در قرون وسطی زنی یا حداکثر 4زن تحت سیطره ی یک مرد قرار داشت، ، این بار صدها زن دراختیار مسعود رجوی قرار گرفت ودراصل، زنها تماما بنفع بوالهوسی های اوخصوصی سازی شدند!!
درادامه :
” در این زمانه ما علیه بنیادگرایی اسلامی، به‌مثابه بزرگترین تهدید صلح و دموکراسی در جهان امروز به ‌پا خاسته‌ایم. همان بلیه شومی که معضل ملتهای خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی جوامع غربی است و همه جنبه‌های ستم و سرکوب علیه زنان را در افراطی‌ترین صورت در خود فشرده کرده است “.
بنیادگرایی اسلامی ، علت معلولی بنام استعمار است .
یعنی اگر استعمارگران که با مکاری زیاد مانع پیشرفت مسلمانان- که زمانی امپراطوری های اسلامی ازپیشرفته ترین کشورهای معدود جهان بشمار میآمدند- نشده وباعث بیکاری ، عقب ماندگی، توسری خوری و بی آیندگی جوانان مسلمان نشده واین خشم وعقده های تلنبار شده ازعوامل فوق را بسود خود جهت نداده و بکار نمیبردند، چیزی بنام افراط گری اسلامی وجود نداشت!
دوباره :
” این شورش بزرگی است علیه مردسالاری و فرهنگ عقب‌مانده‌ ای که باید نفی شود. چنین نبود که مردان پست‌هایشان را ترک کنند تا زنان در همان پستها جایگزین شوند و همان مناسبات را با همان شیوه‌ها اداره کنند. بلکه تجربه‌های خود را به زنان منتقل کردند “.
نه خانم!

این یک پسرفت بزرگ تاریخی بود تا ضمن برده نگه داشتن زنان بنفع امیال حیوانی مسعود رجوی، مردان راهم تنزل دهند.
یعنی مرد سالاری کم وبیش جمعی، به مرد سالاری فردی تبدیل شد.

ضمنا درانتقال تجارب مردان به زنان، لازم نبود که مردها هم برده شوند وزیردست زنانی که خود برده شده اند قرار گیرند!
سپس :
” مریم رجوی خود با پایبندی مطلقش به آموزه‌هایی که از دل دهها سال مقاومت و نبرد انقلابی به‌دست آمده توانسته است سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی را گام به‌گام و سانتیمتر به‌ سانتیمتر بسازد و پیش ببرد”.
این آموزه ها درپروسه ی استحاله شدن سازمان مجاهدین به باند رجوی حاصل شد ونتایجش ازپیش معلوم بود .
مریم رجوی با پایبندی مطلق به این آموزش های ضد انسانی ، متهم ردیف دوم درجهت پایمال کردن مجاهدین خلق است ودرغیاب مشکوک مسعود، میرود که همآورد او شده ونقش اش را ارتقاء دهد تا اعضای سابق مجاهدین خلق را به دشمنی بیشتر با مردم ومنافع ملی ایران سوق دهد!
مجددا :
“راستی اگر «تعهد» به‌معنای مریمی آن راهنمای عمل مجاهدین نبود، جهشهای عظیم مجاهدین و مقاومت ایران طی همین سالهای اخیر که هر کدام در زمان خود ناممکن می‌نمود، هرگز محقق نمی‌شد. ناممکن‌هایی هم‌چون:حفظ موجودیت فیزیکی و سیاسی و یکپارچگی تشکیلاتی سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش در زیر خردکننده‌ترین فشارهای نظامی و سیاسی و تروریستی…”.
جهشی که طی سالهای مورد نظر درمجاهدین خلق باشد، دیده نشد!
دودمان ها بر باد رفت و شنیع ترین مسائل اخلاقی در سازمان روی داد. نوکری درمقابل دشمنان خارجی مردم ایران به اوج خود رسید و شکل آشکارتر ودریده تری بخود گرفت.
ضمنا یکپارچگی نسبی و بسیار شکننده ی موجود ، هیچ ارتباطی با سازمان مجاهدین ضد امپریالیست واستقلال خواه دهه ی 1350 نداشته و برعلیه منافع ملی، اعضای مجبور به تسلیم شده وخانواده های چشم انتظار میباشد که هیچ انسان عاقلی حاضر به قبول این افتخارات؟! ننگین نیست.
همینطور :
“خروج سازمان‌یافته، جمعی و پیروزمندانه مجاهدین اشرفی با حفظ ساختار تشکیلاتی از زندان «لیبرتی» به آلبانی، در میان آتش و خون و انواع مخاطرات و توطئه‌ها در زیر دید و سیطره رژیم، و… تلاش برای هدایت، سمت و سو دادن تحرکات و اعتراضات و قیام مردم ایران برای نیل به آزادی “.
مسعود ومریم با تمام قوا کوشیدند که اسرای تبدیل به برده شده ی خود را در لیبرتی نگهدارند وهمانجا مسلح هم باشند وچتر امنیتی ” کلاه آبی ” های آمریکا قرار گرفته و نیروهای عراق از لیبرتی ( قسمتی از خاک خود ) رانده شوند که درمقابل اراده ی فولادین اعضای خانواده های ذینفع وخواست دولت عراق که فرقه ی رجوی را برای امنیت عراق خطرناک ارزیابی میکرد ، شکست خوردند و با این وضع رویی شبیه سنگ پای قزوین لازم است که مسئله را آن قدر وارونه مطرح کنند که رجوی ها کرده اند.
ادامه دارد
صابر

خروج از نسخه موبایل