دندان گرگ و آتش سردار

آتش در لانه گرگ ها
ماهها برنامه ریزی شده بود تا دیماه سال جاری (1398) فتنه بزرگی از ایران تا لبنان را در بر بگیرد. این فتنه از محرم امسال (سوار بر اعتراضات مردمی) در عراق و آنگاه در لبنان کلید خورده بود اما با فراز و نشیب هایی بسیار خونین و خشونت بار به سمت آرامشی نسبی حرکت کرد. برنامه نویسان این فتنه، هدف دیگری در سر می پروانیدند. قرار بود فتنه ها از تهران کلید بخورد و به عراق و لبنان کشیده شود تا در عمل ایران قادر به کنترل آشوبها در کشورهای دوست نباشد و آنان براحتی دولت ها را ساقط و اوضاع را به دوران گذشته بازگردانند، اما با دستگیری مدیر آمدنیوز، بخش مهمی از این توطئه خنثی گردید. نتیجه این کار بزرگ، حرکت معکوس دشمنان بود و فتنه را از بیرون ایران کلید زدند.
گران شدن بنزین، و آغاز اعتراضات مردم، زمینه را برای ورود ناگهانی تیم های آموزش دیده که برای آشوب برنامه ریزی شده بودند آماده ساخت که شاهد بودیم با هوشیاری مردم و اقدام مناسب نیروهای انتظامی و امنیتی در کمتر از 72 ساعت فتنه خاموش گردید. اگرچه متأسفانه هزینه زیادی وارد آورد، اما آنچه بدنبال داشت، آگاهی هرچه بیشتر مردم و به میدان آمدن آنان به شکلی گسترده علیه توطئه هایی بود که آمریکا و متحدانش برای آن بسیار هزینه کرده بودند. در این میان نقش مجاهدین خلق و برخی از سلطنت طلبان و تجزیه طلبان برجسته و آشکار بود.
با فروکش کردن توطئه در ایران، اوضاع لبنان و عراق نیز به سرعت سمت و سوی بهبودی گرفت و دولت و مجلس این کشورها موفق شدند با همراهی جریانات مختلف مردمی، اوضاع را تحت کنترل بگیرند. اما بنگاه آتش فتنه دیگری خاورمیانه را در خود فرو برد. خبری که شوک بزرگی به مردم و جبهه مقاومت وارد نمود. آمریکا با یک سناریوی بشدت غیراخلاقی و غیرقانونی به پایگاه مرزی نیروهای مقاومت مردمی عراق حمله کرد و دهها جوان عراقی که به مبارزه علیه بازماندگان داعش مشغول بودند را شهید و مجروح نمود. با این حرکت نابخردانه، جنایتکارانه و مستأصلانه (که بخوبی بغض آمریکا در شکست بزرگ فتنه اش را به نمایش درآورد)، خشم مردم عراق برافروخته شد و در حرکتی نمادین لانه جاسوسی آمریکا را محاصره و دیوار بیرونی آنرا آتش زدند. حماقت آمریکا، پایانی بر فتنه های سیاسی-اجتماعی دوماهه در عراق بود و تمامی رشته های آمریکا، اسرائیل و سعودی را بکلی پنبه کرد. از این روز، تمامی رسانه های جهان اعتراف کردند که فضای حاکم بر عراق بکلی دگرگون شده و نوک تیز اعتراض آنان علیه حضور آمریکا در کشورشان سمت و سو گرفته است. تسخیر سفارت آمریکا توسط مردم و نیروهای مقاومت، ضربه بزرگی به چهره آمریکا که تلاش می کرد خود را بیرون گود نشان دهد وارد آورد و بدنبال آن موج اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف آغاز گردید و خشم فروخفته چندین ساله مردم عراق را بیرون ریخت.

پرواز عشق
ضربه سنگین این حرکت نمادین به حدی بود که ترامپ و نتانیاهو مستقیم وارد عمل شدند و در عملی بسیار جنایتکارانه و دیوانه وار که تمامی قوانین بین المللی را نقض می کرد، ارزشمندترین سرداران ایران و عراق را به شیوه ای غیرمتعارف که نشانگر هراس و وحشت آنان بود، شبانه و مخفیانه از آسمان هدف قرار دادند و به شهادت رسانیدند. عملی بسیار شوکه کننده که در عرض چند ساعت جهان را تکان داد. سردار بزرگ دلها، قاسم سلیمانی و همرزم قدیمی اش سردار ابومهدی مهندس به همراه گروهی از یارانشان پرواز عشق به سوی معبودشان را آغاز کردند. پروازی بزرگ که سراسر جهان را در نوردید و در کوتاه مدت مردم را از آمریکا و کانادا تا آفریقا و سراسر آسیا به جوش و خروش آورد. رسانه ها و شخصیت های مختلف جهان به اشکال گوناگون گفتند که در این حرکت احمقانه، آمریکا انتقام شکست داعش را از سردار سلیمانی گرفته است.

The successful fight against Daesh (IS) in Syria and Iraq caused the US to take revenge on General Soleimani (Iranian General) by his assassination. Avery dangerous and foolish move by the US which will bear all responsibility for the consequences of this breach of international law.

(ترجمه: نبرد موفقیت آمیز علیه داعش در سوریه و عراق باعث شد که آمریکا با ترور وی، انتقام اش را از ژنرال سلیمانی «ژنرال ایرانی» بگیرد. اقدامی خطرناک و احمقانه توسط ایالات متحده که مسئولیت عواقب ناشی از این نقض قوانین بین المللی را بر عهده خواهد گرفت.)

موج سوار دلها
شهادت سرداران بزرگ دو ملت متحد (که نمادی از مقاومت مردم از مدیترانه تا باب المندب بودند)، سیر تحولات جهانی و منطقه ای را به طور کامل تغییر داد. قاسم سلیمانی که چهل سال از عمر باارزش خود را در جبهه های مختلف مبارزه با تروریسم و اشغالگری گذرانده بود و بزرگترین خدمت وی به مردم منطقه، نابودی پروژه خوفناک داعش بود، با خون خود نیز تحولی عظیم در منطقه بوجود آورد و در اولین گام، دهها سال تلاش دشمنان برای تفرقه های قومی، مذهبی و ملیتی را درهم شکست و مردم ایران و عراق را در اتحادی ناگسستنی تر قرار داد. رنج و خون “قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس” آنچنان درهم آمیخته بود که تفکیک آن امکان نداشت و مردم دو کشور، هردو سردار را همچو فرزندان خویش، سوار بر موج خروشان اقیانوس مهر و محبت خود در شهرهای ایران و عراق طواف دادند تا به جهانیان بگویند از امروز سرداران دلها در هویت آنان تجلی پیدا کرده اند.

غرش عظیم مردم منطقه به حدی شگرف و گیج کننده بود که در همان ساعات اولیه تمامی رسانه های فارسی زبان را به لکنت واداشت و نتوانستند این واقعیت انکارناپذیر را زیر سوآل ببرند و به صراحت، یا خشم خود را به سمت مردم نشانه گرفتند و یا تلاش کردند آنرا یک حرکت هیجانی و ناشی از فریب جلوه دهند. تلاشی مذبوحانه که حتی برخی از همکارانشان را هم به موضعگیری واداشته بود.

زوزه شغالان و خرناس گرگ مرده!
جنایت بزرگ آمریکا، اگرچه مردم جهان را برآشفت و خشمگین ساخت، اما در عوض بین خیل شغالان و گرگ ها ولوله افکند. وحوشی که سالهاست از پیکر شهیدان و رنج های مردم ایران ارتزاق می کنند و در ازای مشاوره دادن به دشمنان این دیار، لقمه نانی از اربابانشان می گیرند، کرکس هایی که با مشاوره خود بزرگترین اشتباه استراتژیک را به ترامپ و پمپئو تحمیل کردند، با شهادت سردار دلها، بوی کباب به مشامشان رسید و تصور کردند همه چیز پایان یافته و پس از این جنایت جنگی، آمریکا خواهد توانست سلطه دوباره ای بر عراق و لبنان و سوریه داشته باشد و ضربات بزرگ بعدی را به ایران وارد کند. غافل از اینکه خون سردار بزرگ ایران، سوزاننده تر از آن بود که بتوان از آن گریزی داشت.
یکی از این گرگ های گرسنه، مسعود رجوی، رهبر تابوت نشین مجاهدین خلق بود. وی که بیش از 17 سال خود را از انظار مخفی کرده که پاسخگوی شکست های استراتژیک خود نباشد، پس از سال های طولانی، با صدایی که تلاش می کرد لرزان و ضعیف جلوه نکند، پیامی خطاب به بازماندگان کهنسال ارتش پایان یافته اش صادر نمود و از مردم ایران هم خواست تا برای جنگ مسلحانه آماده شوند. وی که تا آخرین لحظات حضورش در زیر چتر صدام، ارتش آزادیبخش را سرنگون کننده نهایی رژیم معرفی می کرد، در این پیام طنز آلود به مردم گفت که سال 99 سال سرنگونی است اما باید بهای آزادی را بپردازید!.
طبعاً مردم ایران در سوگ سردار دلها، با حضور باشکوه شان در سراسر جهان، پاسخ یاوه های این گرگ پیر را دادند.
شهادت سردار، شور و شعف گروهی از حامیان خارجه نشین مجاهدین را به همراه داشت و آنان را به رقصهای عنترگونه و فریادهایی که زوزه شغال را تداعی می کرد واداشت. درست در زمانی که مردم در سوگ شهدای گرانقدر خود نشسته بودند، مریم قجرعضدانلو حامیانش را به فضای مجازی و حقیقی گسیل کرده بود تا شهادت والاترین سرداران مردم ایران و عراق را با اهانت به تمسخر بکشند. بسیاری از هموطنان در شبکه های اجتماعی با دیدن این صحنه های منزجر کننده، می پرسیدند آیا اینها واقعاً ایرانی هستند؟ و چگونه یک انسان می تواند نسبت به قتل و تجاوز به حریم مادر خودش ابراز خوشحالی کند؟ و چگونه مریم رجوی نه تنها به مردم زادگاه خودش که به مردم عراق که سالها میزبانش بودند هم بی احترامی می کند؟


یکروز بعد از پیام مسعود رجوی، سیل خروشان مردم ایران و عراق که پیکر پاک شهدا را بردوش خود حمل می کردند، پاسخ کوبنده خود را به وی ارائه دادند. مردم با حضوری حیرت انگیز طلسم قدرتهای جهانی و مزدورانشان را درهم شکستند و به تمام جنایتکاران گفتند که هرچند سردار سلیمانی را ناجوانمردانه ترور کردید اما امروز خون او در رگهای مردم و مقاومت زنده است و «انتقام سخت» در راه است تا همه آمران و عاملین این جنایت بزرگ را بسختی مجازات کند. مشاهده این دریای عظیم مردمی، هوش از سر همه مدعیان ربود و مریم رجوی را چنان آشفته کرد که دست به دامان بزرگترین دروغهای سال خود شد. وی که مدتهاست تحت عنوان “سخنگوی مجاهدین” پیام های خشونت آمیز و دخالتجویانه بر زبان می آورد تا محکومیت کیفری نداشته باشد، در عباراتی خنده دار مدعی شد که حضور دهها میلیونی مردم، یک “صحنه سازی” از سوی جمهوری اسلامی است و مراسم قاسم سلیمانی با طرد و انزوای مردم همراه بوده است!.

این سخنان که حتی ارزش بحث هم ندارد، بخوبی نشان می دهد که زوج خیانتکار رجوی چگونه طی دهها سال، اعضای خود را در یک فرقه بشدت بسته محصور کرده و با توسل به انواع دروغ ها آنان را از واقعیت موجود در جامعه دور نگه داشته اند تا نفهمند در جامعه ایران چه می گذرد. و نشان می دهد که همین امروز هم هیچکدام از اعضای مجاهدین به صورت آزاد به اینترنت دسترسی ندارند و جز گروهی برگزیده، کسی قادر نیست وارد اینترنت شود و اخبار را دنبال کند، وگرنه دیدن هزاران هزار تصویر و فیلم کوتاه از حضور اقیانوس گونه مردم ایران و عراق، چیز پیچیده ای در فضای مجازی و رسانه ای نیست. و نشان می دهد که مجاهدین با وجود حضورشان در یک کشور دست چندم اروپایی، باز هم مجاز به دیدن تلویزیون و نشریات آزاد نیستند و تمامی اخبار از طریق فیلتر و بولتن های خبری به آنان می رسد. واگر جز این بود، دروغ های مریم رجوی در یک لحظه آشکار می شد و مجاهدین بخوبی می دیدند که آنچه رهبرشان می گوید با دنیای واقعی بسیار متفاوت و گاه 180 درجه معکوس است.

گشایش دربهای جهنم!
با اولین حمله پهپادی آمریکا به نیروهای مقاومت مردمی در عراق، و بخصوص پس از شهادت سرداران، بسیاری از تحلیل گران جهانی و منطقه ای گفتند که آمریکا با این اشتباه استراتژیک، دربهای جهنم را به سوی خود گشود. با وجود رجزخوانی های ترامپ و پمپئو مبنی بر مقابله به مثل در صورت حمله ایران به منافع آمریکا در منطقه، هنوز پیکر سردار دلها در دل خاک آرام نگرفته بود که غرش هراسناک موشک های ایرانی، آتش خشم یک ملت بزرگ را به فرق پایگاه های آمریکا فرود آورد. دهها موشک در عرض چند دقیقه دو پایگاه مهم آمریکا را درهم کوبیدند و خواب را از سر تمامی شیوخ فاسد حوزه خلیج فارس و صهیونیست ها ربودند. این آتش بزرگ که اولین سیلی مفتضح کننده را بر صورت رجزخوانان فرود آورد، کاخ سفید، پنتاگون و کنگره آمریکا را چنان دچار سردرگمی کرد که به جای حمله به ایران، همدیگر را به باد ناسزا و تهاجم قرار دادند. ترامپ و نانسی پلوسی ضمن دیوانه و احمق خواندن یکدیگر، تلاش کردند غائله را هرطور شده بخوابانند و زمینه را برای جنگی گسترده فراهم نکنند.


اقتدار ایران در این عملیات سهمگین چنان درخشید که از همان لحظه تمامی کشورهای جهان، ایران را به عنوان یک قدرت موشکی غیرقابل انکار با دقت بسیار بالا تحسین کردند. رسانه هایی که در اولین لحظات این خبر تلاش داشتند عملیات را بی اثر نشان دهند، ساعاتی بعد که تصاویر ماهواره ای سر از اینترنت درآورد، در اوج ناباوری و حیرت، معترف دقت عمل بسیار بالای این موشکها شدند. موشک های سپاه توانسته بودند از فاصله 600 کیلومتری اهداف خود را بدون حتی چند متر انحراف، درهم بکوبند.

طرد لاشخورهای سیاسی!
در واقع اشتباهات راهبردی آمریکا، ناشی از مشاوره های بشدت نادرست کسانی بوده که مدام در کاخ سفید و کنگره می پلکند و با اشتباه محاسبه ای که نسبت به اوضاع داخلی ایران دارند، تلاش می کنند خط کار خود را به سردمداران نابخرد آمریکا تلقین کنند. این لابی ها، به تنها چیزی که می اندیشند، رسیدن به قدرت و ثروت است و در این مسیر از هیچ خیانت و خودفروشی ابا ندارند و سالهاست که این موضوع را بدون هیچ شرمی برزبان می آورند و به گرفتن پول از سعودی یا سیا و موساد افتخار می کنند.

ضربات خردکننده (آتش زدن لانه جاسوسی و انهدام عین الاسد) که پس دو اشتباه استراتژیک ترامپ (هدف قرار دادن گردان های حشدالشعبی و ترور سرداران) بر پیکر آمریکا در عراق وارد آمد، کارگزاران کاخ سفید را اندکی هوشیار کرد که دیگر نمی توان براحتی به نسخه های پیچیده شده جریانات سیاسی توجه کرد، به همین علت به دستور پمپئو تماس گرفتن با جریانات معاند ایرانی توسط مسئولین و دست اندرکاران کاخ سفید ممنوع اعلام شد.

این ممنوعیت، ضربه بزرگی به جریانات وابسته و ضدایرانی است که می تواند در آینده نقش موثری در اختلافات داخلی و فروپاشی آنان داشته باشد. مریم رجوی که مدعی بود “مراسم قاسم سلیمانی، آیینه ی طرد و انزوای رژیم” است، اینک لابی های خودش هستند که از کاخ سفید طرد می شوند. البته پاکسازی کاخ سفید از جریانات تروریستی و خشونت طلب ایرانی نما، نشانگر چرخش کاخ سفید به سمت مردم ایران نیست، ولی بخوبی نشان می دهد که توطئه های پی در پی آمریکا علیه ایران و اشتباه محاسباتی آنان، همگی برآمده از رهنمودهای همان جریانات خائن و بی وطن است. و آنان نقش کلیدی در رنج و حرمان مردم ایران داشته و دارند. جنایت هایی که بدون شک مردم ایران فراموش نخواهند کرد. آنچه واضح است، آمریکا با ضربه بزرگ موشکی که برآمده از خون جوشان سردار قاسم سلیمانی بود، برای همیشه ابهت و هیمنه پوشالی خود را در برابر ملت های منطقه از دست داده است. پس از این ضربه خردکننده، هیچ کشوری حاضر نخواهد بود مثل گذشته به کمک های آمریکا اتکا داشته باشد و در عوض این ایران بود که با نشان دادن عزم و اراده محکم و اقتدار روز افزون خود، در دل مردم منطقه جای گرفت و امیرنشین های منطقه نیز فهمیدند که نمی توان در برابر ایران قد برافراشت و رجزخوانی کرد چرا که ایران قادر است با اربابان آنها هم چنگ در چنگ شود و ضربات محکمی بر پیکرشان بکوبد.
طرد شدن جریانات ضدایرانی از کاخ سفید، اگرچه می تواند تاحدی موقتی باشد، اما آنان نیز متوجه شدند که دیگر با دستگاه قبلی نمی توان سر آمریکایی ها را کلاه گذاشت و جیب ها را پر کرد و باید برای بدست آوردن دلار، راه چاره دیگری بیندیشند. امروز طبعاً اوضاع برای مریم رجوی بروفق مراد نیست، تمامی نمایش های آنان در این چند ماه به شکست انجامیده و از این پس باید پاسخگوی تناقض هواداران و اعضای خود باشند که تصور می کردند همین روزها سرنگونی فراخواهد رسید، و خواهند پرسید با این وضعیت داخلی و خارجی، چگونه مسعود رجوی می خواهد سرنگونی 99 را به انجام برسانند و آیا بیرون آمدن وی از تابوت فقط برای دادن یک پیام بود؟ و اگر چنین است، برای آنچه در داخل ایران و در منطقه رخ داد، چه پاسخی خواهد داشت و چه کسی قرار است مجاهدین را تسلیح نماید و لشکر کهنسالان را به سمت ایران هدایت کند؟
امروز گله گرگ ها از آتش مهر سردار دلها، رمیده اند. اینبار آتش بر پیکر ارباب اصلی شان فرود آمده است. مدتی طول می کشد که این رمیده ها به میدان بازگردند. ورود ناگهانی پمپئو به عراق، سردرگمی و آشفتگی گرگ ها را نشان می دهد که چگونه در همه عرصه ها به استیصال رسیده اند. باید دید توطئه بعدی این جریانات و اربابانشان چه خواهد بود. اما آتش برافروخته سردار دلها، شهید قاسم سلیمانی، خاموش شدنی نیست.
حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل