موشک ها به کجا اصابت کردند؟

در دی ماه امسال وقایعی اتفاق افتاد که هر کدام ابعاد و تبعات بسیاری داشت که به حد کافی به آن ها در رسانه های مختلف داخلی و بین المللی پرداخته شده است. در این مقاله قصد بر این است که سه نمونه از این وقایع، در ارتباط با فرقه رجوی و آثار و تبعات آن بر استراتژی مجاهدین خلق، مورد بررسی قرار گیرد.

یکم. ترور سپهبد قاسم سلیمانی در بغداد
ایران یکی از کشورهایی است که در دهه های اخیر بالاترین آسیب را از تروریسم دیده است. این ترورها توسط گروه های مختلف در نقاط مختلف کشور یا حتی خارج از کشور انجام شده اند. سردار قاسم سلیمانی، یکی از فرمانده هان سپاه پاسداران، روز جمعه 13 دی ماه 98 در فرودگاه بغداد هدف موشک های هوا به زمین نیروهای آمریکایی قرار گرفت و آمریکا مسئولیت آن را مستقیماً پذیرفت. جدا از تمامی آثار و تبعات ذکر شده، این واقعه تروریستی پیامی هم برای فرقه رجوی داشت. پیام این بود که دیگر نیازی به فرقه تروریستی رجوی نیست و آمریکا ترورهایش را هم مجبور است خود رأساً انجام دهد. اصلی ترین کارآیی فرقه رجوی برای امپریالیسم، یعنی ترور و سوء قصد، حالا دقیقا ناکارآمدی خود را به اثبات رسانده است. این اولین بار است که آمریکا خود برای یک اقدام تروریستی علیه ایران وارد شده و مسئولیت آن را به عهده می گیرد.

دوم. موشک باران پایگاه نظامی آمریکا در عراق
متعاقب ترور سردار قاسم سلیمانی، پایگاه نظامی آمریکا موسوم به عین الاسد در عراق در ۱۸ دی ۱۳۹۸ مورد تهاجم موشک های زمین به زمین سپاه پاسداران قرار گرفت. جدا از این که آثار و تبعات این تهاجم چه بود، به هرحال ایران مستقیماً مسئولیت این اقدام نظامی علیه آمریکا را پذیرفت و ترامپ هم نفس تهاجم را رد نکرد. کارآیی یا خاصیت بعدی فرقه رجوی تولید بهانه برای آغاز جنگ و تبلیغ برای سیاست تغییر رژیم بود. رجوی روی استراتژی جرقه و جنگ خیلی حساب باز کرده بود و تلاش داشت تا نقش چلبی در عراق را برای آمریکا در ایران بازی کند. آیا بهانه از این بهتر برای آمریکا وجود داشت که پایگاه نظامی اش هدف موشک باران مستقیم قرار گرفته و ایران هم مسئولیت آن را پذیرفته است؟ یعنی به وضوح ثابت شد که آمریکا، حتی تحت حکومت نومحافظه کاران جنگ طلب هم، اهل جنگ با ایران نیست و رجوی این مدت آب در هاون می کوبید. این موضوع بیش از هر زمان نشان داد که سیاست تغییر رژیم مسعود رجوی هیچ جایگاهی ندارد و کسی چشم اندازی برای آن تصور نمی کند. این اولین بار بود که ایران یک پایگاه نظامی آمریکا را مستقیماً مورد اصابت قرار می داد.

سوم. سقوط هواپیمای اوکراینی در تهران
یک هواپیمای مسافربری اوکراینی در ۱۸ دی ۱۳۹۸ در تهران سهواً هدف موشک های زمین به هوای پدافند هوایی سپاه پاسداران قرار گرفت و سقوط کرد. این موضوع هم حواشی بسیاری در رسانه ها داشت. اما یک موضوع تا جایی که به فرقه رجوی برمی گردد حائز اهمیت است. اطلاعات موضوع مستقیماً توسط خود آمریکا و بدون واسطه برملا گردید. به یاد داریم که اطلاعات فعالیت های هسته ای ایران ابتدا به مجاهدین خلق داده شد تا افشا گردد. یعنی کارآیی سوم مجاهدین خلق که قرار گرفتن در خط مقدم تبلیغات کاخ سفید علیه ایران باشد نیز دیگر منتفی شده و آمریکا مجبور است از هر نظر تمامی کارهایش را خودش انجام دهد و نیازی به امثال رجوی ندارد.
هر یک از این موشک ها به هر کجا اصابت کرده و هر آثار و تبعاتی داشته باشند قطعاً اول به سر و مغز مسعود رجوی خورده و کارآیی او را از هر نظر زیر علامت سؤال برده است. خاصیت رجوی برای امپریالیسم اقدام به ترور مقامات ایرانی، ایجاد بهانه برای جنگ و سیاست تغییر رژیم، و پیشقدم شدن در تبلیغات کاخ سفید علیه ایران بود که هر سه در مدت پنج روز در دی ماه امسال عدم کارآیی خود را نشان داد. حالا رجوی مرده یا زنده چه تفاوتی دارد؟ از نظر غرب او مرده ای بیش نیست که مورد تنفر ملت ایران هم می باشد. او می تواند از گور خود آن هم صرفاً به فارسی پیام بدهد و تلاش نماید تا چند مدت دیگر نیروهای روحیه باخته اش را حفظ کند و در اسارت نگاه دارد.
رجوی و فرقه اش به پایان راه رسیده اند. هیچ چشم اندازی در پیش رو ندارند. به غیر از نشاندن عده ای پشت کامپیوتر و تولید اراجیف مضحک در شبکه های اجتماعی کار دیگری انجام نمی دهند و به این ترتیب اعضا در اسارت عینی و ذهنی روزگار می گذرانند. این مجازات اتودینامیک و محتوم نیروهایی است که به هیچ اصلی پایبند نیستند. خداوند هیچ کس را مایه عبرت دیگران قرار ندهد.

ابراهیم خدابنده

خروج از نسخه موبایل