آزادی رجوی چه دستاوردی برای مجاهدین داشت؟

مسعود رجوی در همکاری همه جانبه با ساواک از اعدام به حبس ابد تخفیف یافت در نتیجه در شرف پیروزی انقلاب سال 57 به رهبری آقای خمینی زندانیان سیاسی دسته دسته آزاد شدند.
مبارزه با حاکمیت حق همه مردم است تا از طریق آن مردم به خواسته های خود برسند. مبارزه جزء منشور حقوق بشر در سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده است. مبارزه نه به معنی مبارزه مسلحانه در برابر یک حاکمیت بلکه برای آزادی و حقوق برابر تعریف می شود ، رجوی فریبکار به محض آزادی از زندان با تشکیلات نیم بندش که در درون زندان سازماندهی کرده بود با برخورداری از فضای باز سیاسی تشکیلاتش را گسترش داد و عین یک ویروس به جان روشنفکران ، مبارزان ، آزادیخواهان و عناصر سیاسی افتاد. آنها را با زهر خودش آلوده نمود حتی تا جایی پیش رفت که بنی صدر رئیس جمهور قانونی کشور را به سمت خود کشیده تا از شکاف بوجود آمده در راس قدرت نهایت استفاده را ببرد . تا جائیکه مجبور می شوند از کشور فرار نموده و به کشور فرانسه پناهنده شوند. اما بنی صدر دیری نپائید این عنصر پلید را شناخت و در سال 63 از رجوی فاصله گرفت.

اما این ویروس همچنان در سراسر ایران شایعه شده و خیلی ها را مسموم کرده بود. در اوائل انقلاب فضای سیاسی ایران ملتهب بود مدعیان از هر قماشی و به نامهای مختلف به وفور یافت می شد . اما فرقه رجوی دیری نگذشت ماهیت ذاتی خود را بروز داد. در 30 خرداد 60 مبارزه مسلحانه را علیه دولت قانونی ایران شروع کرد این تازه شروع کار بود چون در مسیری قدم نهاده بود که راه بازگشتی دیگر برایش متصور نبود . به موارد دیگر نیز اشاره ای داشته باشم .
بمب گذاری و ترور در داخل ایران به صورتی که حد و مرز نداشت چه در بالا و چه در پایین .

عناصر فرقه چشم و گوش بسته در کوچه و خیابان ترور می کردند در حالی که ایران درگیر جنگ اصلی برون مرزی با عراق بود.

رجوی با سوء استفاده از فضای ملتهب به جنگ داخلی دست زد. در واقع نوعی خوش آمد گوئی به صدام بود که رجوی بدان متوسل شده بود در حالی که وانمود می کرد ما هم با صدام می جنگیم آن هم دروغ محض بود در حقیقت همکاری می کرد. نفس عمل یعنی همین ، مردم ایران بهای سنگینی را پرداخت می کردند .
– استراتژی رجوی ماحصل بسیاری از جوانان و روشنفکران و فرهنگیان فرهیخته را به کشتن داد. جامعه ایران را دچار نقصانی کرد که خود ضایعه بسیار بزرگی بود. هنر حاکمیت این بود که توانست خودش را در آن وانفسا حفظ کند .
– مورد بعدی رجوی بعد از این که به پاریس فرار کرد با صدام حسین دشمن مردم ایران متحد شد با این حرکت ماهیت درونیش برملا شد. از روز اول هم با صدام بود اما حالا فرقش این بود که علنی و بیرونی شد به همین سبب خیلی از ایرانیان که منتقد حاکمیت ایران بودند کاری که رجوی کرده بود را قبول نداشتند و ایراد گرفتند البته مخالف ایران بودند و تن به خفت و خواری و همکاری با دشمن مردم ایران ندادند.
بعد که جلوتر آمدیم رجوی با تشکیل به اصطلاح ارتش آزادیبخش در دل خاک عراق به سوپاپ اطمینان ارتش صدام تبدیل شد. عملیات هایی را با هماهنگی و پشتیبانی ارتش صدام علیه سربازان ایران رقم زد تا جایی که در نهایت با حماقت تمام به عملیات فروغ جاویدان به عبارتی مرصاد دست زد. با این عملیات انگار که دست به خودکشی جمعی زده باشند و سوزاندن ریشه خود در داخل ایران که تبعات وحشتناکی چه برای تشکیلات و چه برای هوادارانش داشت .
– فاکت دیگر در ناامیدی رجوی به حربه جدیدی دست زد. انقلاب ایدئولوژیک را همه گیر کرد و اجباراٌ در درون تشکیلات به همه تحمیل کرد. البته رجوی آمده بود با این حرکت درون خود را تصفیه کند و از طرفی تشکیلاتش را یک دست نمائید. همه داستان این بود در نتیجه شاهد بودیم با این کار تیشه به ریشه خودش زد. وی با این ترفند آمده بود خودش را از بن بست رها کند اما گرفتار شد که دیگر راه برگشتی باقی نماند مجبور شد ادامه دهد تا به امروز ، به همین دلیل تشکیلاتش شقه شقه شد .
بعد از جریان انقلاب درونی عملیات راهگشایی و کشتار مرزبانان ایرانی را شروع کرد با این حرکت رجوی سعی کرد رابطه بین صاحب خانه یعنی صدام را با ایران خراب کند تا مجدداً عراق مجبور شود که با ایران جنگ کند. در عمل ناشدنی بود طبق قراردادهای بین المللی اما رجوی فکر می کرد شدنی است زیرا در منطق وی هیچ کار نشدی وجود ندارد اما شاهد بودیم که نشد و صدام به سمت کویت رفت و به سمت ایران نیامد.

– بعد از آمدن آمریکائی ها من توی تشکیلات بودم شاهد بودم مسعود و مریم چطور از صحنه گریختند. وقتی متوجه شدیم که مریم رجوی را در پاریس به جرم پول شوئی دستگیر کردند تا قبل از این ماجرا هیچکس خبر نداشت مریم رجوی فرار کرده باشد و به دنبالش اعضای بیچاره را به کشتن دادن چه در عراق و چه در پاریس با خودسوزی ها خیانت رجوی یکی و دو تا نیست تا من برشمارم این مواردی که اشاره کردم مهمترینش است .

– نهایتاً پایگاه استراتژیک فرقه رجوی یعنی اشرف را از دست داد رجوی که اشرف را کانون به اصطلاح استراتژیک لقب داده بود فرو ریخت یکباره 4000 کیلومتر از ایران فاصله گرفتند حالا خودشان شدند مانند آن جریانات و گروههایی که رجوی طی سالیان به آنها می خندید و می گفت در کنار شانزلیزه به ما ایراد می گیرند و می گویند چرا به عراق رفتید !!!.
کارنامه 40 سال خیانت رجوی بعد از آزادی از زندان در سال 57 کارنامه مشعشع !! که این جرثومه به جا گذاشت خود مثنوی هفتاد من است .
گلی

خروج از نسخه موبایل