انقلاب «خواهر مریم» فدا و صداقت یا ترویج دروغ گویی و سیاه نمایی

نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی در راستای تخلیه ذهن اعضای «مجاهدین» از ابهامات سیاسی، خطی-استراتژیک و سرکوب غرایض جنسی توسط سران فرقه رجوی راه اندازی و توسط مهوش سپهری مغز متفکر تشکیلات و البته بدنام فرقه که در چاپلوسی نمونه ندارد، به اجرا درآمد.
مسعود رجوی از میزان مسئله داری اعضا نسبت به شکست استراتژی و خط وخطوط سیاسی و وعده های واهی سرنگونی بخوبی اگاهی داشت.
رجوی بخوبی آگاه بود اعضای سازمان بخاطر عمق بی اعتمادیشان نسبت به سران فرقه، مخالفت هایشان را بصورت علنی بروز نمی دهند. لذا با شیادی و فریب نشست های موسوم به عملیات جاری را در دستور کار قرار داد.
رجوی شرکت در نشست های تفتیش عقیده (عملیات جاری و غسل هفتگی) را برای همه اعضای سازمان اجباری نمود و عدم شرکت در نشست را مرز سرخ قرار داد تا اگر کسی به آن تمکین نکند با تنبیهات سخت تشکیلاتی مواجه شود.
در این جلسات که بصورت همه روزه و عمدتا شب ها، در تمامی ستادها و قرارگاهها و در تمامی سطوح تشکیلاتی برگزار میشد، اعضا مجبور بودند آنچه که در طی روز از ذهن شان گذشته را در دفاتر جیبی شان که به همین منظور به تمامی اعضاء داده شده بود، یادداشت و در جلسه همگانی و متناسب با سطح و سطوح تشکیلاتی شان بخوانند.
شرکت در این جلسات اجباری بود. همه اعضا می بایست فاکتی از عملکردهای خطاگونه خود (آنچه که از نظر تعالیم فرقه ضد ارزش شناخته می شد) در جریان کارهای جاری و یا ابهامات ذهنی که نسبت به خطوط سیاسی و نظامی فرقه داشتند را بخوانند. در غیر این صورت به شدیدترین صورت تحت برخورد قرار می گرفتند.
اکثرا نفراتی که اشتباه خاصی درجریان کار جاری روزانه نکرده بودند مجبور می شدند گاها بدروغ مواردی (فاکت هایی) را از خود تولید کرده و در جلسه بخوانند تا مورد مواخذه قرار نگیرند.
حال اگر کسی می گفت من امروز فاکتی نداشتم مارک می خورد و توهین می شنید که تو غافل بودی و آنقدر غرق شدی که نمی بینی و به همین خاطر اکثر نفرات به دروغ از خودشان فاکت درست میکردند و در نشست می خواندند.
همه نفرات از صبح که بیدار می شدند ذهنشان درگیر تولید فاکت بود که عصر یا شب در این نشستها فاکت داشته باشند تا آنرا در جمع خوانده و خود را خلاص کنند.
من خودم شاهد خیلی از این موارد بودم. اکثر مریضی افراد هم ناشی از استرسی بود که بواسطه همین عمل غیر انسانی از سوی تشکیلات به نفرات وارد می شد.
چرا که آنها می بایستی در طول شب و روز فکر کرده و ذهنشان را درگیر کنند همین باعث می شد که آنها هیچوقت بلحاظ جسمی و روحی یک لحظه هم آرام و قرار نداشته باشند.
در نشست عملیات جاری هرکس که سوژه می شد بقیه موظف بودند در مورد فاکت های سوژه موضع گیری کنند و حرفی بزنند و باز اگر کسی حرفی نمی زد و موضع نمی گرفت از طرف مسئول نشست به او مارک میزدند که با سوژه محفل دارد و با او پل حفظ میکند به همین دلیل حرف نمی زند لذا خودش می شد سوژه نشست.
بنابراین این افراد هم باید برای جلسه بعد عملیات جاری پروژه بنویسد. به همین خاطر همه نفرات به اجبار به دروغ هم که شده باید سر سوژه حرف زده و داد می کشیدند تا یقه شان بعدا گیر نیفتد. و این زنجیروار در تشکیلات ادامه داشت. یعنی رجوی همه افراد را با یکدیگر کنترل می کرد و آنها را به جان هم می انداخت.
تا زمانیکه این روند ادامه داشت برای تشکیلات خطری وجود نداشت.
بدین ترتیب فرهنگ فرهنگ دروغ گویی در مناسبات فرقه رجوی نهادینه می شد بدون اینکه کسی به روی کس دیگری بیاورد.
فرهنگ دروغ گویی، سیاه نمایی در نشست های غسل هفتگی بمراتب بیشتر بود و هر کسی که بیشتر فاکت میگفت و به اصطلاح سران فرقه رجوی شیرجه میزد، بالاتر و پاکتر و به مریم و مسعود نزدیکتر و محرمتر بود. هر کسی هم که کم فاکت داشت از نظر سران فرقه ضعیف بوده و لاپوشانی کرده و دروغ گفته است.
به همین خاطر یکسری برای چاپلوسی و مطرح کردن خود به دروغ رو می آوردند. که خودم از نزدیک شاهد این صحنه ها بودم .
بعنوان نمونه یکی از نفرات که برای مریضی به شهر آمده بود شب که برگشت در نشست غسل گفت که من امروز بیش از پانصد فاکت جیم داشتم که همه را بیان کردم. که در همان نشست نفری که در شهر همراه او بود گفت دروغ میگوید. او یک فاکت هم بیان نکرد.
آری بدین سان فرهنگ دروغ گویی و جعل و سرپوش گذاشتن بر واقعیت ها بعنوان یک ارزش و ملاک و معیار مجاهد خلقِ مریمی بودن در تشکیلات به رسمیت شناخته شد.
سازمانی که روزی ادعا می کرد بر سردر ورودی اش کلمه فدا و صداقت نوشته شده و دروغ گویی و عدم صداقت موضوعی زشت و نکوهیده شمرده میشد به لطف انقلاب ضد اخلاقی و ضد ارزشی مریم قجر در تاروپود تشکیلات تنیده شد.
لذا هرکس ظرفیت دروغ گویی و تملق و چاپلوسی بیشتری داشت در مداربالاتری در تشکیلات قرار می گرفت. که در رأس آنها می توان از افرادی مثل مهوش سپهری، زهرا مریخی، عباس داوری و مهدی براعی و چندتای دیگر نام برد تا ببینیم اینها کی سرنگون شده تا نفرات دیگری جای آنها را بگیرند.
بنابراین آنچه که به لطف انقلاب «خواهر مریم» محقق گردید؛ جایگزینی دروغ گویی و عدم صداقت با فدا و صداقت در تشکیلات فرقه رجوی بود.
نویسنده: موسی دامرودی عضو پیشین «مجاهدین» – آلبانی

خروج از نسخه موبایل