پیام به اعضای محبوس سازمان در اردوگاه مانز آلبانی

با سلام خدمت تمامی دوستان سابق و اعضای سازمان که در چنگال فرقه ی رجوی گرفتار بوده و از نعمت بزرگ آزادی محروم هستند.

اخیرا انجمن های نجات سراسر کشور طی طوماری از دولتمردان آلبانی درخواست ویزا برای ملاقات بستگان خود دراردوگاه اشرف 3 را نموده اند.
دوستان عزیز! پدران ، مادران ، برادران و خواهران شما ، سالهاست در انتظار یک دیدار و ملاقات ساده با شما هستند! از مسئولین سازمان بخواهید که اجازه ملاقات شما با خانواده هایتان را به شما بدهند، اکنون در عصر ارتباطات تماس تلفنی با خانواده ها یک امکان اولیه است وشما باید از این امکان برخوردار باشید. بسیاری از خانواده های شما بدلیل سالیان قطع ارتباط با شما و جابجائی ها، نتوانستند شماره تلفن های خود را در اختیار شما قرار بدهند، علیرغم میل باطنی رهبران سازمان نیاز می باشد حضوری با شما ملاقات کنند، اما با خواست مریم وسبیل چرب کردن های او، دولت آلبانی همکاری نمی کند! برای همین این فشار روی دولت آلبانی باید با فشارهای شما به مسئولینتان هماهنگ بوده و برای به نتیجه رسیدن از طرف شما هم پیگیری شود.

دوستان سابق ! طی سالیان ، تعدادی از شما بستگان درجه یک خود را از دست داده اید، تعدادی از مادران در فراق شما ، دق مرگ شدند ! عده ای از پدران شما بر اثر فراق و دوری ، به رحمت خدا رفته و اکنون در میان ما نیستند! اما سایر بستگان شما، چشم انتظار و به امید خبری از شما هستند تا شما جای خالی پدر و مادر را پر کنید. خانواده های شما پشتیبان شما هستند.
این چه مبارزه ای است که شما نباید با خانواده هایتان ارتباط برقرار کنید؟
آیا نباید مسئولین سازمان این حداقل حقوق انسانی را برای شما در نظر بگیرند ؟
اکنون که از عراق رفته و به آلبانی وارد شده اید، لااقل در فرم هم که شده یک تغییراتی در سازمان ایجاد شده است ، دیگر اوضاع نامساعد امنیتی عراق برای شما وجود ندارد، مسئولین سازمان هم باید تن به خواسته های برحق شما بدهند، ملاقات حتی در زندان هم جزو حقوق هر زندانی می باشد، چه برسد به شما اعضای سازمان که ادعای مبارز بودن و روشنفکر بودن وپیشرو بودن را دارید!
اگر یک مبارز، اگر یک مجاهد، اگر یک عضو سازمان ، در مواجهه با خانواده ها ، بلغزد و دچار شک در مبارزه گردد، باید به حقانیت آن مبارزه و رهبرانش شک کرد!
من هم نزدیک به 10 سال در عراق درگیر مناسبات اجباری سازمان بوده و به مدت 6 ماه هم در سال 1376 در زندان اسکان در پادگان اشرف ، بدلیل مخالفت با مناسبات سازمان ، در زندان انفرادی، محبوس بودم ، اما با دیدن آن روی سکه سازمان در زندانهایش، با خودم عهد کرده بودم که در اولین فرصت ، خودم را از شر رهبران فرقه و اهداف پلیدشان ، رها سازم و در سرفصل حمله ی نیروهای ائتلاف این کار را کردم .
اعضای سازمان ، دوستان سابقم !
اجازه ندهید مشتی انسان سادیستی که در هوس قدرت و تسلط شیطانی بر میهن ما هستند، مقدرات شما را در دست بگیرند! به زمان فکر کنید! به عمری که در بیراهه های رجوی از دست دادید!
این چه مبارزه ای است که عمر وجوانی شما را با قطع ارتباط با دنیای بیرون، به فنا داده و شما را رودروی خانواده هایتان قرار داده است ؟
به پدرها و مادرهائی فکر کنید که شبها تا صبح خواب بر چشمشان حرام شده و چشم انتظار شما نشستند!
این شکل از مبارزه ، هرگز به نتایج دلخواه رهبرانشان ، نرسیده است !
فراموش نکنید که شما به سازمان اعتماد کردید و این سازمان بوده که هرگز به یک عضو اعتماد نکرده است و این اعتماد فقط به کسانی اعطاء شده است که در این بیراهه جان خود را از دست دادند!
مسعود و مریم ! فقط خون شما را می خواهند ! آنها زمانی شاد می شوند که خبر مرگ یک مجاهد را می شنوند! هرگز در سازمان نشنیدیم که رهبران این سازمان از خوشبختی و جدائی یک عضو دلشاد بشوند! مسعود و مریم سمبل برید گی از عشق و محبت و انسانیت هستند! بریده های واقعی آنانی هستند که از اجتماع و مردم بریدند!
تا دیر نشده ، خود را به جامعه وصل کنید! باورکنید که زندگی دور از مردم، اوج انحراف یک سازمان مدعی مبارزه است !
اعضای سازمان ، همه گروگانهای رجوی هستند و این واقعیتی انکار ناپذیر است!
واقعیت این است که قطع ارتباط سازمان با ملاء اجتماعی اش، باعث گردید که از عرصه ی تحولات سیاسی ایران دورافتاده و با تمام ظرفیت به خشونت و تروریسم در تمامی ابعاد آن و در خاک کشورهای بیگانه سوق داده شود! به مرور روند انحطاط سازمان در طی سالیان به بلوغ رسید و دست در دست سران سلطه به درجه ی نوکری برای آنان ارتقاء یافت.از سوی دیگر بطور کامل پهنه ی سیاسی خود را از دست داد و به یک فرقه ی خطرناک مبدل گشت.

محمدرضا مبین – عضو رهایافته از فرقه ی منحوس رجوی

خروج از نسخه موبایل