خانم ناصرزاده شما جرأت ماندن در اشرف را نداشتید

اخیراٌ در یکی از سایت های فرقه تروریستی رجوی مطلبی توجه ام را جلب کرد که پرداختن به آن خالی از لطف نیست چون می توانیم به فرهنگ منحط و پوسیده رجوی اشراف کامل پیدا کنیم .
مطلب مورد نظر توسط زنی به نام اشرف السادات ناصرزاده (شیدا) نوشته شده است. اگر چند خط از نوشته وی را بخوانیم در خواهیم یافت زنی که از انجام مبارزه بریده و به بهانه فرزندان خود به اروپا رفته تا در محیطی جدا از خطر به زندگی خفت بار خود ادامه دهد اکنون مدعی حمایت از فرقه و سران جنایت کارش شده و حتی از نیروهای فرقه هم مبارزتر!!! شده است .

این خانم در همان ابتدا به خاطر اینکه مارک بریده نخورد دست بالا گرفته و عنوان می دارد من سالها پیش اجباراٌ و علیرغم میل خودم از اشرف برگشتم و در ادامه عنوان می دارد به دلیل وابستگی هایم به دو تا فرزند و سختی های مبارزه و … نتوانستم در اشرف بمانم .

از آنجایی که دروغگو کم حافظه می باشد از همان ابتدا بند را آب داده و عنوان می دارد به اجبار اشرف را ترک نموده و بعد از آن می گوید به خاطر سختی های مبارزه و فرزندانم از عراق رفتم . بهتر بود این خانم ابتدا قدری فکر می کرد که چه چیز مسخره ای می خواهد تولید کند .
خانم ناصر زاده شما چون مانند کوه استوار باقی نماندید چون به عینه نشان دادید که جرات ماندن در اشرف را نداشته و به همین خاطر به کمک سازمان و به بهانه فرزندان خود به اروپا رفتید و بعد از چند سال تازه به یاد مبارزه و نیروهای رجوی افتادید!!! .
خانم شیدا در جای دیگری مطرح می کند بعد از بازگشت عذاب وجدان داشتم !!! چرا دروغ می گوید شما با رفتن از عراق به ریش همه نیروهای سازمان می خندید که آنان چقدر بدبختند که باید در گرمای بسیار بالای عراق دم از مبارزه جویی بزنند . اگر شما عذاب وجدان داشتید می توانستید بعد از تعیین تکلیف فرزندان خود به عراق بیائید یا مانند دیگر زنانی که فرزندان خود را به اروپا سپردند و خودشان در اشرف باقی ماندند شما هم بمانید ولی شما این کار را نکرده و به اسم حمایت از فرزندان خود سوء استفاده کرده تا زندگی راحتی دست و پا کنید .
جالب است که این زن در مورد دیدار آقای امیر یغمایی به لجن پراکنی می پردازد . شما که جرات دور شدن از فرزندان خود را نداشتید چگونه می توانید به فرزندی که فقط خواهان دیدار با مادرش می باشد این گونه مورد توهین قرار دهید ؟
البته برای ما قابل فهم است زنی که به اسم فرزندانش از اشرف به اروپا رفته و حاضر نشد سختی های اشرف در عراق را قبول کند چگونه می تواند مدعی مبارزه خواهی از کسانی بشود که حاضر شدند تا سالیان زیادی در مناسبات فرقه ای رجوی باقی بمانند . اگر منظور شما آقای امیر یغمایی می باشد جهت اطلاع شما وی تا بعد از سرنگونی صدام در عراق بوده است پس به شما ربطی ندارد که در مورد ملاقات وی با مادرش حرف بزنید چون پرونده شما به اندازه کافی در مورد فرزند و دم زدن از مبارزه سیاه می باشد .
اگر به کلماتی که زن نگارنده در مطلب خود استفاده می کند دقت کرده باشیم دقیقاٌ نشات گرفته از فرهنگ لمپنی و منحط رجوی می باشد که سعی می کند با فحش و ناسزا گفتن حرف را ثابت کند . شما مانند کوهی استوار در کنار جنایت کارانی مانند رجویها به زندگی خفت بار خود ادامه می دهید و معلوم است که پولهای فرقه تروریستی رجوی زیر دندان شما مزه داده که این گونه وارد داستانی شدید که اصلاٌ ربطی به شما ندارد .
خانم ناصر زاده معلوم است که امضای خانواده ها و درخواست ملاقات آقای امیر یغمایی با مادرش درست به خال خورده است چون شمایی که معلوم نیست در کجای این داستان قرار دارید این گونه به لجن پراکنی می پردازید . بهتر است شما خودتان را نخود هر آشی نکنید و به فکر رسیدگی به فرزندان خود باشید و با پولی که از طرف فرقه به حساب تان واریز می شود خوش باشید و دیگر دم از مبارزه و مریم قجر و شوهر فراریش نزنید که بسیار حال بهم زن است .

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل