سرنوشت فرزندان طلاق در دستگاه مجاهدین

پیرجوانانی افسرده و پژمرده

بزرگترین هنر مسعود رجوی ، پیرکردن کسانی بود که در عنفوان جوانی ، گرفتار این فرقه مخوف و قرون وسطائی شدند.

تجرد اجباری اعضاء در فرقه ی رجوی ، یکی از اصلی ترین علت های این پیری و سالخوردگی می باشد! اما در این میان ، تعدادی از اعضای سازمان که میلیشیا نامیده می شود، خیلی زود پیرشدند، میلیشیاها همان کودکانی بودند که زمانی از عراق برای از هم پاشاندن کانون خانواده ها، به بیرون از عراق فرستاده شدند و در سال 1375 مجددا به عراق بازگردانده شدند ، رجوی با این ترفند سعی کرد سازمان را در آن سالها که از بحران نیروئی رنج می برد ، نجات دهد!
این کودکان که در سنین نوجوانی بسر می بردند، در بدو ورود به سازمان ، اکثرا دچار تناقضات ریشه ای شدند و اغلب سازمان را در اولین فرصت ترک نمودند! اما بودند عده ی قلیلی که مجبور به ماندن شدند!
این تعداد خیلی زود و در اولین سالهای جوانی ، پیری را تجربه کردند! هیچ برنامه ی رفاهی برای اعضای سازمان وجود ندارد، این جوانان پیر شده، که با ترفند های مختلف در فرقه نگهداری می شوند، اکثرا طرد شدگان از جامعه هستند و بنوعی فرزندان طلاق در فرقه ی رجوی می باشند.
این فرزندان طلاق ! به یمن برکات مسعود و مریم! همه دچار پیری زودرس شدند و آثار پیری در چهره ی همه شان مشهود است ، از جمله ی این پیرجوانان، باید از طاهر اقبال و احسان اقبال یاد کرد که اخیرا از طرف فرقه در کنار هم رونمائی ! شدند و یک جمله ی حکیمانه هم فرمودند! ملاحظه بفرمائید:

این دو برادرکه از اروپا طرد شده و به دامن رجوی گرویدند! همراه با پدر بد دهن شان ، هر از چند گاهی ، به صورت دستوری بیرونی می شوند و دست به فحاشی و تهدید و دشنام دهی می زنند.
اما اینبار نکته ای که بسیار مشهود است ، پیری زودرس و چین و چروک های بسیار در صورتهایشان است!
طاهر بیچاره که به تنبک زنی در سازمان مشهور بود و زیاد هم متعادل نیست! اصلا سیاسی نیست و اگر هست لطف کند در یک برنامه ی سیما! صحبت کنند تا همگان بدانند که چندمرده حلاج است!
احسان بنده خدا! هم که در نشست ها فقط گریه می کرد و به حال و روز خودش زار می زد!
اما آنچه که در فرقه ی رجوی ، مشهود است ، پیرکردن انسانهائی است که از اولیه ترین حقوق انسانی هم برخوردار نیستند. اعضائی که در تجرد اجباری برده ساز رجوی ، باید مرگ تدریجی را تجربه کنند.

از دیگر علل پیری زودرس در فرقه ی رجوی ، کار فیزیکی زیاد و عدم داشتن استراحت کافی می باشد! بیخوابی دادن به اعضاء برای تعطیل کردن فکر و تعقل نیز از دیگر علل پیری زودرس در سازمان می باشد!
چرا در سازمان ، اعضاء ، خیلی زودتر پیر می شوند؟
اکثر اعضای سازمان متاثر از حوادث بیشمار تلخ و دردناک بوده و همیشه اعضاء در یک نگرانی بزرگ و ترس ازآینده بسر می برند، نبود نشاط در زندگی باعث مسائل زیادی از جمله افسردگی می شود، در عین حال ، این موضوع تاثیر منفی روی سلامت فردی نیز دارد، گزارشات پزشکی به این حقیقت اذعان دارد که افراد افسرده ، دو برابر بیشتر از افراد دیگر مستعد بیماری های قلبی و پیری می باشند! همچنین ثابت شده که افراد مبتلا به افسردگی، استرس و اضطراب و مالیخولیا در فرقه ی رجوی مستعد سرطان نیز هستند. به این جهت، نبود شادی و نشاط تاثیر مستقیم بر نوع زندگی، سلامت و میزان طول عمر دارد. یکی از روان پزشکان در زمینه استرس، افسردگی و نبود نشاط می گوید که :
اعضایئ که استرس و تجربه های مشابه را تجربه می‌کنند بدن شان برای مقابله با این وضعیت شروع به برنامه ریزی می‌کند و این باعث مصرف زیاد انرژی می شود و گلوکز زیاد در خون آزاد می شود. به صورت چربی ذخیره شده، سبب افزایش وزن می شود، که افراد را از سن واقعی شان بزرگ ‌تر نشان می دهد.
خواب کم در فرقه رجوی نیز از علل بروز پیری زودرس می باشد! بزرگسالان نیازمند ۷ تا ۸ ساعت خواب در طول شب هستند. روانشناسان معتقدند که کم خوابی ۶۰ درصد باعث تضعیف سیستم ایمنی شده و بیماری هایی نظیر سرماخوردگی و آنفلوانزا، احساس درد، افزایش استرس، چاقی، افت عقلی و کاهش حافظه را در پی دارد. اگر دقت کنید اغلب اعضای فرقه که دست به فرار یا جدائی می زنند، اغلب ذهن شان در همان سالهای پیوستن به فرقه فریز شده است.
در عین حال، کم خوابی باعث افزایش مشکلات روانی نظیر افسردگی و اضطراب شده، شادابی پوست را از بین می برد.
تعداد زیادی از اعضای مرد در سازمان ، سیگاری هستند ، این اعتیاد فراگیر در بین اعضای مرد در سازمان ، ناشی از فشارهای مضاعف روانی در فرقه ی رجوی است . تحقیقات نشان داده‌اند که کشیدن سیگار، علاوه بر کوتاه ‌کردن عمر، با افزایش احتمال بیماری قلبی و ریوی، می‌تواند آنزیم‌هایی را فعال کند که قابلیت ارتجاعی پوست را از بین می‌برد. چین و چروک‌ها و زرد رنگی چهره ای که سیگار به وجود می‌آورد در چهره ی اکثر اعضای گرفتار در فرقه ی رجوی مشهود است.

اما راه حل چیست؟
هیچ وقت برای شروع زندگی دیر نیست! اعضای سازمان هم مثل سایر انسان ها ، حق زندگی کردن ولذت بردن از زیبائی ها را دارند!
انتخاب بین مرگ تدریجی و زندگی آزاد ، یک انتخاب شخصی است ، در سازمان نگاه کردن به آئینه یک ضد ارزش بود، به این قبیل افراد می گفتند که مشکل ” ج ” و زن و زندگی دارند!!! اما حقیقت این است که نمی خواستند در سازمان اعضاء به آئینه نگاه کنند ، چرا که هرگز نباید بدانند که چقدر پیر شدند…
فرید

خروج از نسخه موبایل