انشای سه نفری این اسرای تبریزی رجوی

ظاهرا روزنامه نگاری درآلبانی پیداشده که اخباری را درمورد سازمان مجاهدین خلق رجوی در روزنامه های آلبانی منتشر میکند که سخت مورد نفرت باند رجوی قرار گرفته است.
این شخص ” جرجی تاناسی ” نام دارد و فرقه ی رجوی اورا ” دوست‌ملاهای‌ایران ” میداند والبته خصلت فرقوی رجوی چنین ایجابی هم میکند.

از لحاظ طرز تفکر این فرقه ی منحط، هرکس بنفع آنها مطلب ننویسد، لابد ” دوست‌ملاهای‌ایران ” است.

باند رجوی خصلتا راه سوم را نمی شناسد واگر مشاهده کرد که یک روزنامه نگار حرفی از مسائل دیگر مینویسد و به مدح وثنای رجوی نمیپردازد، مسلما ” دوست‌ملاهای‌ایران” است.
حال آنکه اگر کسی به روش فرقه ای نمیاندیشید ، ممکن است ” دوست‌ملاهای‌ایران ” نباشد و رشته ی تحقیقی وکارش مثلا تحقیق در روابط فرقوی باشد واین شکل کار ازنظر ژورنالیستی قابل احترام هم باشد.
درهر صورت کار آقای ” جرجی تاناسی ” که گوشه هایی ازواقعیات تلخ مناسبات فرقوی رجوی را به رشته تحریر درمیآورد ، ضمن اینکه این باند تمامیت خواه را آشفته حال میکند ، برآن نیز وا میدارد که بگویند تلاش خانواده ها در تنظیم طومارها ودادخواست ها هم کار دولت ایران است وهم کار این ژورنالیست آلبانیایی!
با این وجود، ایراد این اتهامات سازمان مجاهدین راقانع نمیکند و فرزندان این خانواده های خواهان ویزا به آلبانی را به پای اینترنت میکشاند تا با حمله به این نوع ژورنالیست ها و دوایر جمهوری اسلامی ایران ، بگویند که این درخواست ها مال مادر و … اینها نبوده وتوطئه ای بیش نیست !
این بار نوبت سه همشهری ما ، مهری، ناهید و محمود سعادت رسیده تا به اینترنت بیآیند و بطور مشترک، حرف های انشاء گونه ای درج کنند ویا حتی خود سازمان بدون اطلاع آنها ، خود اقدام به نوشتن این مطالب بکند!

یک عامل دیگر قضیه عبارت ازاین بوده که بهمراه خانواده های دیگر ، مادر این سه فرزند ، مدتی قبل نامه ی سرگشاده حزن آلود خطاب به این فرزندانش نوشته و آرزوی ارتباط تلفنی وملاقات حضوری کرده که این امر خط قرمز باند رجوی است وباید که در برابرش واکنش سخت نشان میداد!

درقسمتی ازاین نامه ی منسوب به سعادتی ها که وبسایت های رجوی منتشر کرده، چنین گفته شده است :
حالا ولی فقیه ورشکسته و وزارت اطلاعات بدنامش را چه شده است که بعداز گذشت چند دهه از آن ایام یادش افتاده که ملاقات خانوادگی مجاهدین را آن هم با وساطت مزدوران خارجی‌اش در کشور آلبانی و در شرایط «کرونا» برقرار کند؟! آیا جز این است که با شتابی صدچندان در مسیر سرنگونی محتوم قرار گرفته است “؟
ملاقات پدر ومادران پیر چه خاصیت سحر انگیزی دارد که سبب تاخیر در سرنگونی حکومت ایران دارد واصلا این دو مسئله گنجایش هم را دارند؟

موضوع ملاقات وتماس تلفنی خانواده ها از سال 1383 وزمانی که حکومت صدام سرنگون شد ، همواره مورد کشمکش خانواده های ستمدیده ومسئولین باند رجوی بوده وهست ودرخواست اخیر ابدا کار تازه ای نیست که خانواده ها کرده ورجوی را دچار اینهمه آشفتگی فکری نموده باشد.

آیا وضع درکمپ مانز طوری خراب است که یک دیدار ساده بین اسرای رجوی وخانواده هایشان، تشکیلات عنکبوتی و ساخته شده از جنس دروغ را بهم میزند؟
ضمنا ما با آمادگی کامل و تسلط بر کرونا این ملاقات را انجام خواهیم داد وملاقات ایام کرونایی مورد نظر مانیست.

دوباره :
هیچ انسان باشعوری در روی کره زمین نمیتواند باور کند که وزارت اطلاعات رژیم فاشیستی ایران دلش بحال خانواده‌های مجاهدین سوخته و لذا کمپینی راه انداخته تا آنها بتوانند ویزای ورود به آلبانی بگیرند “.

صحبت از دلسوزی وزارت اطلاعات برای خانواده ها نیست تا کمپینی هم راه بیاندازد. صحبت از دلتنگی سالهای متمادی خانواده های رنج کشیده ای است که در حسرت دیدار عزیزانشان دلی پرغصه دارند. صحبت از دل پر درد پدران و مادران سالخورده ای است که تنها آرزویشان دیدار روی فرزندان محبوبشان است.نیازی که وادارمان می کند به هر نهاد و هر کسی که احساس کنیم می تواند یاری مان کند دست نیاز دراز کنیم و استمداد بطلبیم از جور سران ظالم فرقه ی مجاهدین.

بازهم :
و از طرف دیگر باعث تعجب که چطور یک نفر مسیحی در اروپا اینچنین مشتاق و خاطرخواه یک رژیم بنیاد گرای اسلامی و تروریستی در کشوری با هزاران کیلومتر دورتر شده است “؟

این تعجب چرا زمانی اتفاق نمیافتد که صدها مسیحی را درمیتینگ های هیچ وپوچ مریم جمع میکنند؟

آیا یک ژورنالیست مسیحی موظف است که تنها از مسیحیان مطلب بنویسد و مسلمانان میلیاردی و مسائل آنها برایش اهمیت نداشته باشد؟!
فکر مکنید چقدر خبرنگار مسیحی درکشور ما وجود دارند وکار خود را انجام میدهند؟

همینطور :
واقعیت این است با اخراج قاطع سفیر و سایر دیپلماتهای رژیم ایران توسط دولت آلبانی، که درگیر فعالیتهای تروریستی در خاک این کشور بودند، رژیم در تلاش است تا تروریستهای خود را یکبار دیگر در آلبانی جایگزین کند. لذا میخواهد تحت پوش «اعضای خانواده‌ مجاهدین» و در کنار آنها، مامورین خطرناک و تروریستهای خودش را به این کشور اعزام کند. این همان کاری است که سالیان و در زمان اقامت ما در عراق انجام میداد و با آن اقدامات زمینه‌سازی و توجیه قتل وکشتار بسیاری از همسنگران بیدفاع ما در عراق را فراهم میکردند “.

اینکه ایران بخواهد تحت پوشش خانواده ها ، گروه های تروریستی در آلبانی مستقر کند ، کار غیر ممکنی است.
هرکس که ویزائی میگیرد، مشخصات کامل خود را تحویل دولت آلبانی خواهد داد واگر دولت آلبانی ازاین مستندات قانع نشد، میتواند آزمایش DNA از متقاضیان بخواهد وبداند که مراجعه کننده به آلبانی فامیل یک یا چند اسرای رجوی هست یا نیست و تنها بعد از رسیدن به یقین کامل به کسانی ویزا دهد که گروگان هایی در دست رجوی دارند.
ضمنا کشتار گاه و بیگاه شماها توسط گروه های عراقی، ابدا ارتباطی با خانواده ها نداشت و این توفان نتیجه ی بادی بود که سالیان متمادی از طرف رجوی کاشته شده بود و امثال شما مجبور به درو کردن آن شدید و بهتر بود که این حرف ها پیش کشیده نشود.

بازهم :
بنابراین ما یقین داریم که خودداری از دادن ویزای ورود به این تروریستها که ماسک خانواده! برچهره دارند، راه صدور تروریسم رژیم ایران به آلبانی را می‌بندد. از طرف دیگر فشار از روی بسیاری از خانواده‌های مجاهدین در ایران که با فشار و تهدید رژیم، وارد چنین کمپین‌هایی میشوند، برداشته میشود “.
اولا روشن شد که راه واردکردن تروریست ازطریق خانواده ها ممکن نیست و ورود این مردان و زنان اغلب پیر ، هیچ منبع تروریستی در آلبانی ایجاد نمیکند.
ثانیا ، برای درخواست ویزا ، اگر فشاری برکسی وارد میشود، ازطرف ماست که بر روی مثلا وزارت خارجه و… ایران است تا با استفاده ازراه های حقوقی ودیپلماتیک بما بعنوان شهروند ایرانی کمک کنند و متاسفانه دولت ایران اینقدر مسائل دارد که وقتی برای گذاشتن فشار برای خانواده ها که مثلا طومار تهیه کنند ندارد !
گروهی از خانواده های مرتبط تبریزی

خروج از نسخه موبایل