دروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت – قسمت اول

همزمان با تجاوز نظامی ارتش عراق و شخص صدام حسین به بهانه محقق کردن قادسیه دیگر و تصرف و تجزیه استان خوزستان به منظور فشار بر دولت مرکزی جهت لغو قرارداد الجزایر و تسلط بر آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس مسعود رجوی رهبر فرقه تروریستی مجاهدین که از جلب حمایت مردم برای کسب قدرت و بدست گرفتن اهرم های حاکمیت عملا شکست خورده بود و برنامه ها و طرح های او در خلال دوسال فعالیت آزاد سیاسی نتوانست حمایت های مردم را جلب کند، از 30 خرداد سال 60 با دست زدن به اقدام ناشیانه مسلحانه و براه انداختن موجی از ترورهای کور و بمب گذاری های مهیب که در تاریخ سیاسی ایران بی سابقه بود تلاش کرد جبهه دومی را در یک اتحاد استراتژیک با صدام و آن هم در داخل کشور باز کند تا بخشی از توان نظامی و نیروهای نظامی و داوطلب ایرانی را بخود مشغول سازد.
وی درابتدای تهاجم نظامی صدام آن را محکوم و خواهان دفاع یکپارچه تمامی نیروهای مردمی درقبال این تجاوز شد تا خود را در انظار عمومی، فردی میهن پرست جلوه گر سازد ولی درادامه و بخصوص بعداز مقطع 30 خرداد عملا با جمع آوری اطلاعات نظامی جبهه ها و انتقال سلاح به پشت جبهه و ملاقات های پنهانی با سران حزب بعث که علنی ترین آنها ملاقات با طارق عزیز نائب نخست وزیر و وزیر خارجه صدام بود نقش ستون پنجمی در جنگ را برعهده گرفت.

باشکست عملیات مسلحانه و فرار مفتضحانه رجوی به پاریس وی باقیمانده نیروهایش را به خاک عراق فرستاد ودرنهایت سال65 خودش و مریم و تمامی رهبران این فرقه از فرانسه به عراق منتقل وعملا بعنوان ارتش کوچک صدام و در خائنانه ترین شکل برعلیه منافع ملی و تمامیت ارضی مردم ایران به ایفای نقش پرداخت.
رجوی سرنوشت و آینده جنگ ایران وعراق را با پیروزی ارتش و دولت عراق و شکست ایران پیش بینی کرده بود و به همین دلیل قاطعانه تحلیل می کرد هیچ صلح و آتش بسی دراین جنگ متصور نیست وحکومت ایران ظرفیت پذیرش آتش بس و صلح را ندارد. چون سرنوشت این رژیم با جنگ گره خورده و صلح طناب دار جمهوری اسلامی خواهد بود وبا تکیه براین تحلیل تمامی نیروهایش را به عراق اعزام وتحت فرماندهی ارتش صدام قرار داد.

بعداز حضور رجوی و نیروهایش چندین پادگان نظامی در مناطق مرزی مختلف در اختیار آنها قرار گرفت و ارتش به اصطلاح آزادیبخش انها بلحاظ لجستیکی وادوات وجنگ افزارهای نظامی وحمایت های مالی پشتیبانی گردید. مابه ازای این حمایت ها رجوی اطلاعات تحرکات جبهه واستعداد نیرویی ونظامی وطرح های نظامی وهمچنین زیرساخت های شهری وتاسیسات حیاتی را دراختیار صدام می گذاشت. موفقیت چند عملیات مرزی و از جمله مهران و فکه و شوش که عمدتا با مشارکت فعال ارتش عراق به وقوع پیوست رجوی را دچار این توهم ساخت که گویا زمان وشرایط سرنگونی فرا رسیده و رژیم ایران در ضعیف ترین دوران خود بسر می برد. بعداز پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت که از طرف ایران صورت گرفت رجوی آن را نوشیدن جام زهر توسط ایران تحلیل کرد واعلام کرد زمان عملیات سرنگونی فرا رسیده است. به گفته خودش چند روز در کاخ صدام بست نشست تا صدام را برای انجام این عملیات که نام فروغ جاویدان بر آن گذاشت قانع سازد.

سرانجام از صدام چند روز فرصت گرفت که پذیرش آتش بس را به تاخیر بیندازد. با پذیرش آتش بس در27 تیر 1367 از طرف ایران رجوی که برخلاف تمامی تحلیل هایش از این اقدام ایران غافلگیرشده بود درجریان صدور یک اطلاعیه از تمامی نیروهایش از سراسر جهان خواست که برای عملیات سرنگونی به عراق بیایند وهمزمان دستگاه نظامی اش درپادگان اشرف بصورت شبانه روزی به آماده سازی و آموزش برای عملیاتی که رجوی بر آن نام فروغ جاویدان گذاشت اماده می شدند. بسیاری از اعضا چندروز مانده به شروع عملیات از کشورهای اروپایی وامریکا وکانادا به عراق اعزام شدند. چنان برای آنها دررابطه با این عملیات ساده سازی شده بود که فی الواقع احساس می کردند به یک تور سیاحتی و پیک نیک می روند. بسیاری از آنها با الفبای نظامی ونحوه استفاده از سلاح کوچک ترین آشنایی نداشتند. کوله های مملو از سوغاتی های رنگارنگ واشتیاق باور نکردنی آنها برای دیدن خانواده واقوام وآشنایان بعداز سالها کوچک ترین شک وتردیدی درموفقیت صددرصدی این عملیات و فتح تهران باقی نگذاشته بود. چهره های سفید و گونه های سرخ گونه که با گرمای طاقت فرسای عراق ودست هایی که با گرمای لوله های سلاح هیچ سنخیتی نداشت بدجوری به ذوق میزد و احساس ترحم هرانسانی را بر می انگیخت. اما انها نمی دانستند اسیر افکار مالیخولیایی رجوی شده اند!
ادامه دارد
اکرامی

خروج از نسخه موبایل