از سی هزار اتصال یکی نصیب خانواده ها نمی‌شود

تصویر گردهمایی اخیر مجاهدین خلق با صدها نمایشگر و ارتباط زنده با نقاط مختلف جهان را مقایسه کنید با تصویر خانواده‌ای که برای چهل سالگی فرزندی که 18 سال است ندیده‌اند، جشن گرفته‌اند. بیم و امیدی که در چهره پدر و مادر سالخورده و خواهران موج می‌زند نشان از سختی راه رفته و دشواری راه پیش رو دارد. تلاش‌های جانفرسای خانواده برای تماس با پسر عزیز کرده‌شان که از بیست و دو سالگی در حصارهای تشکیلات مجاهدین خلق قرار گرفته است، تا کنون راه به جایی نبرده است.

خانواده ایرانپور در حالی با تنها عکس به یادگار مانده از دهه بیست زندگی محمدرضا و کیک و شمع چهل سالگی، جشن تولد او را برگزار می‌کنند که سال‌هاست حتی یک تماس تلفنی یا نامه از او نداشته‌اند و علیرغم تمام تلاش هایشان برای دیدار با او در عراق و نامه نگاری‌ها به مجامع بین المللی و مقامات آلبانیایی موفق نشده‌اند کوتاهترین تماسی با او داشته باشند. بلکه تنها به همکاری با حکومت جمهوری اسلامی علیه مجاهدین خلق متهم شده اند.

این در حالی است که در دنیای ارتباطات امروز با انواع نرم‌افزارها و فن‌آوری‌ها، امکان ارتباط صوتی و تصویری با افراد در دورترین نقاط دنیا وجود دارد. به علاوه، به نظر می‌رسد که مجاهدین خلق قابلیت بالایی برای بهره برداری از این فن‌آور‌ی ها را دارند. فن آوری هایی با هزینه‌های سرسام آور و دکوراسیون پرزرق و برق که تنها یک دولت نسبتا ثروتمند قادر به پرداخت هزینه های آن برای برگزاری کنفرانس آنلاین برای سران مجاهدین خلق است.
اما آنچه در این میان حائز اهمیت است این است که منافع این هزینه های کلان تبلیغاتی شامل حال چه کسانی می‌شود. بنا به ادعای مجاهدین خلق، برای شرکت در این گردهمایی سی هزار اتصال به نقاط مختلف دنیا ایجاد شده است که اگر یک دهم از این رقم هم صحیح باشد نشان می‌دهد که رویکرد مجاهدین خلق برای ایجاد ارتباط با دنیا کاملا یک طرفه و غیردمکراتیک است و هدف از آن نشان دادن چهره ای سازمان یافته و پرهوادار از فرقه ای مخرب است.
سی هزار اتصالی که یکی هم نصیب خانواده های دردمند نشد؛ سی هزار اتصال یک طرفه که در آن تنها مریم رجوی و چند سیاستمدار سالخورده غربی با جیب‌های پر شده از رشوه های مجاهین خلق، صحبت می‌کنند در حالی که میکروفون مابقی شرکت‌کنندگان بسته است و مخاطب دو هزار نفر عضو میانسال در کمپ اشرف سه هستند که شاید محمدرضا ایرانپور یکی از جوانترین‌ها باشد و تنها بهره‌شان از این مراسم پرطمطراق ساعتی فراغت از کار طاقت فرسای روزانه و بیرون آمدن از روزمرگی و فشار تشکیلاتی باشد. ساعتی نشستن پشت میزها، چرخاندن پرچم، سردادن شعار در رثای مریم رجوی، رژه رفتن و هوا کردن فانوس دست کم برای لحظاتی توهم مهم بودن تشکیلات مجاهدین خلق را ایجاد می‌کند.

بدین ترتیب، در ویترین مجاهدین خلق ارتباطات خلاصه می‌شود در همین نمایشگرهای یک طرفه که اجازه پخش محتوای آن در دست سران تشکیلات است. ارتباط با خانواده، دوستان و اساسا کل جهان از درون تشکیلات به بیرون امکان پذیر نمی باشد مگر برای متهم کردن خانواده و ایجاد تقابل و خصومت میان آن‌ها و فرزندان دربندشان.
در دنیای مجاهدین خلق، راای رهبران بر این است که بیش از یازده هزار امضای مردم عادی در پای دادخواست خانواده ها از دولت آلبانی برای دیدار با فرزندانشان و اشک‌های مادران در چند دهه بی‌خبری ازعزیزشان نادیده گرفته ‌شود. آنچه دیده می‌شود و به بهترین نحو از آن در نمایش‌های تشکیلاتی سو استفاده همین جمعیتی است که چاره‌ای ندارند جز آن که در حصار فرقه بمانند و برای شعارها، رژه ها و نمایش‌های تبلیغاتی بعدی تعلیم ببینند.
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل