فقر ایدئولوژیک یا توهمات مسعود رجوی

” دوزخی که انسانی برای گرفتاری سایر انسانهای دیگر ایجاد کرده همه در یک واقعیت تلخ نمایانده می شوند، امروزه این رویدادها انسانیت را در هم شکسته اند.”

هربرت مارکوز (متفکر آلمانی)

مسعود رجوی در سال 64 با خانم مریم عضدانلوازدواج کرد. خانم مریم عضدانلو سومین زنی بود که رجوی در طی شش سال او را به عقد خویش در آورد.مسعود رجوی طی سخنرانی در مراسم ازدواج خویش به انقلاب ایدئولوژیک که ساخته و پرداخته ذهن خودش بود اشاره کرد و از تاثیرات شگرف آن و معجزات خارق العاده آن بر نیروها و کادرهای فرقه سخن گفت. عین عبارات رجوی در سخنرانی مذکور بدینگونه است:” انقلاب در روابط زناشوئی تجدید همه ازدواج ها. دیگر زن آن زن نیست که بود. پس این طلاقی بود (اشاره به جدائی مریم عضدانلو از مهدی ابریشم چی) که سایر ازدواج ها را تضمین کرد. علاج برخی زخم های کهن و بیماریهای جسمی با منشاء عصبی و روانی، علاج برخی دردهای لاعلاج و گشوده شدن گره های دیرین. این شمه ای از آثار درون تشکیلاتی این انقلاب ایدئولوژیک است که در اطلاعیه شورای مرکزی هم به آن اشاره شده است.”

بدون تردید کشف بزرگ مسعود رجوی در تاثیر انقلاب ایدئولوژیک او بر علاج بیماریهای جسمی و روحی هواداران خویش چیزی جز توهمات و تخیلات ذهنی ایشان نیست و صرفا تاریخ مصرف در یک مقطعی خاص داشت. به عبارتی دقیق تر استدلال مسعود رجوی یک سفسطه آشکار و فریبکاری و شانتاژ مشهودی ست که در جهت اغوای هر چه بیشتر هواداران و کادرها و عناصر فرقه مجاهدین به کارمی رود. دیدگاه او در مورد انقلاب ایدئولوژیک همچون تعریفی است که وی از مفهوم فدا در تشکیلات خویش تبلیغ و ترویج می کند که برای رسیدن به اهداف رهبری فرقه باید هزاران نفر قربانی و فدا شوند، خود را بسوزانند و در عملیات انتحاری و کشتن بیگناهان همانند تروریست های القاعده عمل کنند و سعی نمایند از آنها نیز پیش بیفتند(سخنانی که مسعود رجوی در نشست باقرزاده در رابطه با یازده سپتامبر بیان داشت) تا شایستگی خویش را به اثبات رسانند. نظیر اینگونه یاوه گوئی ها را مسعود رجوی مستمر و مدام درنشست های درون تشکیلاتی طرح می کند استدلالی ست که بر بنیانی لرزان قرار گرفته است. به ویژه وقتی از عناصر و کادرهای فرقه خواسته می شود جان خود را برای کرسی نشاندن یک اندیشه ی تئوریک فدا کنند. و یا اینکه افراد تشکیلاتی را در جهتی هدایت می کردند تا جانشان مورد خطر قرار گیرد. در واقع سخنان رجوی در آن نشست را باید دوران اوج توتالیتاریسم در فرقه مجاهدین نامید. دورانی که شالوده بنیان های ایدئولوژیک را بر پایه توهم و تخیل محض و عاری از حقیقت علمی پایه ریزی می کند. جای سوال است چرا در روزها و ماهها و سالهای پس از انقلاب ایدئولوژیک صدها نفر از کادرها و عناصر انقلاب کرده و به اصطلاح مصونیت یافته فرقه رجوی دچار انواع و اقسام بیماریهای روحی و ذهنی و جسمی شده اند. نمونه های بیشماری را می توان نام برد. افراد زیادی به خصوص در محیط قرارگاه اشرف از بیماریهای جسمی نظیر آرتروز، رماتیسم دیسک گردن و کمر و مشکلات روحی و عصبی چون افسردگی شدید و خفیف و یا اختلالات جنسی رنج میبرند. برای مثال آقای فتح الله آقائی به مدت نوزده سال و پس از انقلاب ایدئولوژیک در محیط قرارگاه اشرف استقرار داشت بنا به اظهارات خودش نه تنها از اثرات انقلاب ایدئولوژیک ثمری نبرده است بلکه سالهاست از بیماری آرتروز رنج می برد و چندان قادر به راه رفتن نیست. درد شدید دست و پا او را رنج می دهد. آقای آقائی علت بیماری خویش را در سن چهل و سه سالگی وادار نمودن او و سایر دوستانش در محیط قرارگاه اشرف به کارهای سخت و طاقت فرسا می داند که مسئولین قرارگاه اشرف همانند بردگان دوران برده داری او و سایرین را مورد استثمار وحشیانه قرار داده اند.

براستی اگر انقلاب ایدئولوژیک علاج دردهای جسمی و روحی است و اثرات مجزه آسائی دارد پس چرا عده بیشماری از کادرها و عناصر انقلاب کرده بیمارند؟ از جمله آقای جواد دبیران نماینده فرقه در آلمان مدتهاست دچار بیماری لاعلاجی شده است و مهمتر از همه خانم مریم عضدانلو که از نوعی بیماری استخوانی رنج می برد و سردمداران فرقه مجاهدین از علنی شدن آن بشدت واهمه دارند. و دهها نمونه دیگر……

آیا نفوذ اندیشه های تام گرایانه و اقتدار طلبانه مسعود رجوی در تشکیلات مجاهدین حاکی از خطر ترویج خرافات فکری و تاریخی نیست؟ آیا دیدگاه خرافی و غیر علمی که در قالب استنباطات ایدئولوژیک به کادرهای فرقه مجاهدین القاء می گردد نوعی درگیری حماقت آمیز با عقلانیت انتقادی و خرد گرائی سنجشگر و مهمتر از آن ایمان راستین و حقیقی نیست؟

سوال مهمی که ذهن آدمی را به خود مشغول می کند و بایستی رهبری فرقه مجاهدین پاسخگو باشد اینکه چه انقلاب ایدئولوژیکی دیگری ضروری ست تا بیشمار بیماران روحی و جسمی افراد تشکیلات رجوی به خصوص نفرات مستقر در قرارگاه اشرف را بهبود بخشد؟

باید به این امر مهم اذعان کرد کادرها و عناصر فریب خورده مجاهدین برای انتخاب اندیشه صحیح و منطقی و پرهیز از تفکرات دگماتیستی و فرقه ای بیش از آنکه به دنبال مسائل و مفاهیم خرافی، انتزاعی و غیر علمی باشند بایستی خود را متوجه آخرین یافته های علوم تجربی بکنند و به طرح پرسش های واقعی در زمینه سیاست عملی و خط مشی تروریستی رهبری فرقه مجاهدین بپردازند. سایر سردمداران فرقه رجوی نیز برای رهایی از تخیلات غیر علمی، اوهام و گزافه گوئی های پوچ و بی منطق و رسیدن به ساحل حقیقت باید به مسعود رجوی گوشزد کنند تا مسائل را ساده و صریح طرح کند و از لفاظی و پیچیده گوئی بپرهیزد زیرا دشوارگویان و دشوار نویسان به کرات مورد سرزنش اندیشمندان راه حقیقت واقع شده اند و آنان را به جادوگرانی تشبیه کرده اند که خود را در پشت انبوهی از الفاظ پر طمطراق پنهان کرده اند تا همگان بپندارند که فلسفه آنان و انقلاب ایدئولوژیکشان چیزی پیچیده و اسرارآمیز و مذهب حقیقی است و نمی توان رموز آن را برای مردم عادی و هواداران ساده دل آشکار ساخت. باید به سردمداران فرقه رجوی فهماند حقیقت جز با خردورزی، معرفت و شناخت همه جانبه بر اساس آزادی و اراده فعال آدمی به دست نمی آید. زیرا شناخت مبتنی بر اراده آزاد و فعال آدمی چیزی جز جستجوی حقیقت نیست. جستجوی پر وسواس برای یافتن نظریه های عینی، واقعی و توضیح دهنده.

بنا براین ما اجازه نداریم دموکراسی و آزادی و حقیقت را با معجزه انقلاب ایدئولوژیک و توهمات ذهنی مسعود رجوی یکی بگیریم.

در واقع انقلاب ایدئولوژیک که از ابداعات بسیار تامل بر انگیز رهبری دارو دسته مجاهدین است توهمات ذهنی مسعود رجوی را برای هر انسان آگاه و فرهیخته ای ملموس و آشکار می کند. با اندک مطالعه در جمیع استنباطات ایدئولوژیکی فرقه مجاهدین تعارضات مشخصی را رخ می نمایاند. سردمداران فرقه در مرزبندی ایدئولوژی خویش با سایر دیدگاهها و نظریه های دینی بر علمی بودن برداشت های ایدئولوزیک فرقه تاکید خاص داشتند و در اغلب آثار و نوشته های منتشره به نوعی بر این نکته اشاره می کردند که استنباطات ایدئولوژیک مجاهدین از دین اسلام و تشیع مبتنی بر اصول و مبانی عقلی و علمی ست و با تئوریهای علمی سازگاری تام و تمام دارد و بر اساس آموزه های علوم مدرن دیدگاههای ایدئولوژیک آنان سامان دهی شده است. و در این رابطه ژست علمی و آکادمیک می گرفتند. حال چگونه است رهبری فرقه مجاهدین بر خلاف جمیع داده های علمی و یافته های عقلانیت مدرن بر ارتباط تنگاتنگ یک مفهوم ذهنی و انتزاعی با پدیده های عینی و ملموس انگشت می گذارد و انقلاب ایدئولوژیک خویش را که در حیطه ارزشیابی فلسفی و علمی و معرفت شناسی یک نظریه شخصی و فرقه ای ست و همانند سایر دیدگاههای فکری قابل نقد و بررسی همه جانبه دارای نتایج ماورائی تبلیغ می کند.

آیا مفهوم و معنائی که مسعود رجوی از انقلاب ایدئولوژیک ارائه می دهد از تناقض وحشتناکی برخوردار نیست؟

آیا تعریف رجوی از انقلاب ایدئولوژیک و بیان مصادیق عینی آن و تاثیراتش در علاج بیماریهای جسمی و روحی نیروهای مجاهدین با دیدگاههای ایدئولوژیک و درونمایه آثار و مفاهیم اعتقادی انتشار یافته در دهه پنجاه و اوایل دهه شصت گروه مجاهدین مغایرت آشکاری ندارد؟

پس بیش از این انقلاب ایدئولوژیک این مرده ریگ کهن را پاس نداریم و منابع عقلانی و قرایح طبیعی انسانها را به سخره نگیریم؟

آرش رضائی – مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

خروج از نسخه موبایل