اعضای نگونبخت با تابوت های طلایی

آنچه که از سران بدنام مجاهدین به اعضای نگون بخت فرقه می رسد، نه زندگی در حال حیات، بلکه مرگ های خاموش در حین زنده ماندن است. و آنچه که سران بدنام فرقه بعد از مرگ اعضای شان برای آنان هزینه می کنند؛ تابوت هایی به رنگ طلا و عکس های به شدت بزک شده با زنگوله هایی بی ارزش بر سینه آنان است تا زینت بخش دکان فریبکاری و حیله گیری سران بدنام مجاهدین شود.
«فرقه های مذهبی – سیاسی » مثل فرقه رجوی که برقراری « عدالت اجتماعی » و « جامعه بی طبقه توحیدی » را شعار خود ساخته اند، بیش از هر قشر دیگری، جوانان را هدف گرفته اند. مباشران آلوده این فرقه هایِ جعلی، ماشه تفنگ خود را روی شقیقه جوانان و اعتقاداتشان می گذارند تا آنان را در باتلاق اراجیف و یاوه های خود غرق کنند.

براساس اعلام رسمی سایت « مجاهدین »، خانم سهیلا ضیاء از اعضای نگون بخت این فرقه در تاریخ ۹۹/۰۵/۲۴ در بیمارستانی در لندن در اوج تنهایی ، چهره در نقاب خاک کشید.
سهیلا ضیاء یکی از مجریان سیمای شیطان منظر مجاهدین بود. وی بمدت ۱۲ سال همانند سایر اعضای این فرقه با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد. ولی رهبران فاسد این گروه هرگز حاضر نشدند به موقع او را به خارج از عراق برای درمان اعزام کنند. زمانی هم که اعزام شد دیگر کار از کار گذشته بود.
سهیلا ضیاء از اعضای « شورای رهبری مجاهدین » بود. این نگون بخت نیز جزو زنانی بود که از تعرض جنسی شخص مسعود رجوی در امان نماند. تا با تجاوز به وی، رده « شورای رهبری » بر دوشهای او نیز چسبانده شود.
سهیلا ضیاء هم در این مسیر همانند دیگر اعضای زنان « شورای رهبری » به بیماری افسردگی شدید دچار گردید و نهایتا سرطان به سراغ وی آمد و او را در تنهایی تمام از پای درآورد.
فرقه ها بستر مرگ های خاموشند. از آغاز سال ۱۳۹۹ تاکنون تعداد دیگری از اعضای نگون بخت این فرقه مانند؛ بابک خلیلی در ۱۸فروردین ۹۹ ، حسین شهیدزاده در روز ۲۳خرداد و حسن علوی در ۱۲ تیر ۹۹ براثر بیماریها قلبی، در آلبانی جان خود را از دست داده اند.
آنها کسانی بودند که در اردوگاههای مجاهدین، سالهای سال به دور از زن و فرزند ، خانواده و فامیل و دوست و آشنا در تنهایی خود زیستند، در تنهایی خود مردند. و نهایتا هم فراموش شدند. گویا اینکه از اول هم بدنیا نیامده بودند.
آنان بر تابوت هایی آرام گرفتند که هرگز بر دوش کسی حمل نشد و کسی هم آنان را مشایعت نکرد. کسی بر قبرهای آنان گریه نکرد؛ نه مادری، نه پدری، نه خواهری، نه برادری ، نه دوستی و نه فامیلی.
بدین ترتیب آنچه که از سران بدنام مجاهدین به اعضای نگون بخت فرقه می رسد، نه زندگی در حال حیات، بلکه مرگ های خاموش در حین زنده ماندن است.
و آنچه که سران بدنام فرقه بعد از مرگ اعضای شان برای آنان هزینه می کنند؛ تابوت هایی به رنگ طلا و عکس های بشدت بزک شده با زنگوله هایی بی ارزش بر سینه آنان است تا زینت بخش دکان فریبکاری و حیله گیری سران بدنام مجاهدین شود.
نتیجه اینکه: «فرقه های سیاسی – مذهبی» مثل فرقه رجوی که برقراری « عدالت اجتماعی » و « جامعه بی طبقه توحیدی » را شعار خود ساخته است، بیش از هر قشر دیگری، جوانان این مرز و بوم را هدف گرفته اند.
مباشران آلوده این فرقه هایِ جعلی، ماشه تفنگ خود را روی شقیقه جوانان و اعتقاداتشان می گذارند تا آنان را در باتلاق اراجیف و یاوه های خود غرق کنند.
فرقه رجوی القاب پوچ و هویت بخشی ساختگی مثل « زندگی جاودانه »، « قهرمان پاکباز » ، « فدایی »، « نوری جاودانه در تیرگی و تاریکی‌ها » و « عنصر موحد مجاهد خلق » را نثار اعضای شان می کنند تا به راحتی جانشان را در مقابل یک متاع جعلی و دروغین در مسیر اهداف شان هزینه کنند.
بنابراین روشنگری در جامعه و مبارزه بی امان با این تله های شیطانی و ضد میهنی فرقه رجوی، ضرورتی حیاتی، دغدغه ای مقدس و تلاشی است ستودنی.
نویسنده : سعید پارسا

خروج از نسخه موبایل