صدام حسین دمکرات تر از مسعود رجوی

مقایسه اردوگاه اسرای جنگی در عراق با زندان های فرقه رجوی

جهنم واقعی در روی کره زمین

بارها شنیده ایم و یا خوانده ایم که گفته شده مناسبات و تشکیلات رجوی، جهنمی است، به نظر این جانب کلمه جهنمی، بسیار کلمه درست و دقیقی است برای تشریح مناسبات فرقه رجوی.
در این یادداشت می خواستیم یک نگاه مختصر و مفیدی به تفاوت اردوگاه اسرای جنگی و اردوگاه جهنمی فرقه رجوی موسوم به اشرف ۳ داشته باشیم.
همیشه برای انسان ها کلمه جهنم مترادف است با بدترین وضعیت ممکن. حتی در کُتب آسمانی شناخته شده، به ویژه دین اسلام، مسیحیت و یهودیان. در این آئین ها و در کتب آسمانی شان دو کلمه برای انسان ها مستمر گوشزد شده است، یکی بهشت و دیگری جهنم.
افرادی که سال های مدیدی در اردوگاه های مرگ رجوی دست و پنجه نرم کرده اند می توانند شهادت بدهند که جهنم واقعی در روی کره زمین فقط مناسبات و تشکیلات رجوی است، زیرا هر چه بود و هست بوی خون، مرگ، نفرت، انزجار و کینه می باشد.
اگر کسی اسم اردوگاه اُسرای جنگی را شنیده باشد و در رابطه با سختی های آن داستان ها و یا فیلم هایی دیده باشد، من و تعدادی دیگر اردوگاه های اسرای جنگی را به چشم دیده و با گوشت و پوست و استخوان به خوبی لمس کرده و حس نموده ایم.
رفتن از اردوگاه اسرای جنگی به اردوگاه رجوی به معنای دقیق کلمه افتادن از چاله به چاه و یک اشتباه مهلک و خطرناک و جبران ناپذیر بود.
حال اگر حاضر باشید یک مقایسه مختصر بکنیم بین اردوگاه های اسرای جنگی دهه ۸۰ شمسی در عراق و اردوگاه های رجوی در همان خاک (اردوگاه های رجوی در چند نقطه از خاک عراق در هماهنگی با حاکمیت قبلی عراق به سرکردگی صدام حسین پایگاه داشتند).
طبعا در این مقایسه خواهید دید که صدام حسین فرد بسیار دمکرات تر از مسعود رجوی بود. البته که هر دو جنایتکار بودند ولی جنایتکاری هم مثل هر چیز دیگری کلاس بندی دارد. اگر مسعود رجوی در کلاس بندی جنایت عدد صد را به خود اختصاص داده باشد صدام حسین در نزد او شاگردی می کرد و نمره اش ۱۰ بود.
(رجوی شیطان را هم درس دجال گری می داد)
وارد جزئیات نمی شوم و در دو سه حالت کلی می خواهم شما را به نقطه ای برسانم که متوجه شوید اردوگاه های اسرای جنگی صد بار بهتر از اردوگاه های مسعود رجوی بود.

به مقایسه های زیر توجه کنید :

–در اردوگاه های اسرای جنگی (بدون استثناء) اسیر این امکان را دارد که حداقل هر سه ماه تا شش ماه یک نامه به خانواده خود ارسال کرده و جواب بگیرد تا از خانواده خود اخبار داشته باشد ولی در اردوگاه های مرگ رجوی اصلا چیزی به اسم نامه نگاری وجود خارجی ندارد. به جرات می گویم در تمام طول تاریخچه این سازمانِ دروغ و نیرنگ حتی یک مورد وجود ندارد که کسی توانسته باشد با آگاهی سران فرقه به خانواده اش نامه نوشته باشد!
– در اردوگاه اسرای جنگی، فرد می تواند به راحتی با هم قطاران و دوستان سابق صحبت کند و کسی مانع نیست ولی در تشکیلات رجوی چیزی به اسم صحبت دوستانه وجود ندارد. اصلا چیزی به اسم دوست وجود ندارد و اگر کسی مناسبات دوستی راه بیندازد کلاه وی پس معرکه خواهد بود!
– در اردوگاه اسرای جنگی فرد اسیر می تواند به زبان مادری خودش حرف بزند و کسی مانع نیست و آسیبی به کسی نمی رسد، کسی از این بابت احساس خطر نخواهد کرد ولی در مناسبات رجوی فقط باید به زبان فارسی حرف زده شود به دلیل اینکه جاسوس های موجود در اطراف فرد باید بتوانند اطلاعات خود را جمع آوری کرده و به سران فرقه برسانند که چه کسی بر خلاف خواسته های رجوی عمل می نماید تا وی مورد بازجویی قرار بگیرد. یکی از نکات مهم در مناسبات فرقه رجوی خبر چینی و جاسوسی از دیگران است که روزانه انجام می گیرد.
– در اردوگاه اسرای جنگی در مورد مناسک دینی هیچ اجباری نیست و هر کس که می تواند اقدام به نیایش می نماید ولی در اردوگاه های رجوی مناسبات مذهبی تبدیل شده است به یکی از اهرم های سرکوب فرد. هدف از این کارها در اختیار گرفتن افکار و اقداماتی است که فرد انجام می دهد تا بیشتر از قبل مورد کنترل تشکیلات باشد.

این موضوعات مهمترین مواردی بود که می توانستم در اختلاف هایی که بین دو اردوگاه صدام حسین و اردوگاه مسعود رجوی وجود داشت بیان کنم. تبعا که اختلاف های زیادی وجود دارد ولی ترجیح دادم با ذکر چند مورد که در حوصله خوانندگان باشد به این نتیجه گیری برسم که مریم رجوی وقتی در شیپور دمکراسی و جمهوری خواهی می دمد فقط در حال تبلیغ مشتی دروغ و نیرنگ است و نه چیز دیگر.
یادداشت از: سعید محمدپور- عضو نجات یافته از فرقه رجوی

خروج از نسخه موبایل