شما قادر به نشان دادن افکار استقلال خواهانه ی حنیف در باند رجوی نیستید

بمناسبت 56امین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین که این رقم بنوبه ی خود با جعلیات فراوانی بدست آمده ، هر یک از مریدان دست بقلم رجوی به فراخور حال خود و درحد بازی صرف با کلمات ، مطالب نوشته اند وتقریبا کسی ازاین قافله عقب نمانده است.

رضا محمدی هم یکی ازاینهاست که در مقاله ای که ارزش یک مدیحه سرایی صرف را دارد و عنوان ” انتظار انقلابی ” بخود گرفته ، نوشته است :
ظهوری مانند نور در شب تاریک ظلم و جور شاهی، در آن دوران یاس و نا امیدی و آنزمان که مبارزه به محاق رفته و هر مدعی حاضر به تسلیم، در اندیشه مصلحت و در طلب عافیت، بایستی که دنیای سکوت و سکون را شکست، با واقع گرایی طرحی نو در انداخت و چه کس بهتر و لایق تر از پیشگامان روشنایی، محمد آقا و یارانش با کوله باری از تجربه شکست مبارزات به سیاق پیشین “.
سازمان مجاهدین درحال تدارک مبارزات مسلحانه ای بود که قبل از هیچ اقدامی تمامی اعضایش دستگیر شده وموفق به تماس وایجاد رابطه با اعماق جامعه برای بیان نظریات خود نشده بودند.

جنبش چریکی که سازمان شما درمقام دوم آن قرار داشت ، عملا بغیر از برانگیختن تعدادی ازجوانان طبقه ی متوسط که با مطالعه و آموختن تاریخ وبهره گیری ها ازتجارب موجود برای کاربست آن در رابطه ای نداشتند و بنابراین جدا ازمردم باقی ماندند و کشته و دستگیر شدند و مردم احساس همبستگی حتی درسطح عاطفی هم با این جوانان دلیر والبته سواد سیاسی نیاندوخته، نشان ندادند ونتیجه آن شد که علیرغم شرکت شان درانقلاب 22بهمن 1357، درمیان صفوف متراکم مردم گم شدند و صدایشان شنوندگانی که در جهت اکثریت مردم باشند ، پیدا نشد و سهمی در رهبری کشور نیافتند.

رجوی وهمکاران دست اولش بجای اینکه فکر کرده ودلایل این بی توجهی مردم به آنها را موشکافی کند، باین توهم دست یافتند که رهبری مال آنها بود!!

بدین ترتیب ازاول کار، خشت کج این سازمان که اندک اندک از افکار حنیف نژادها فاصله گرفته بود ، بنا نهاده شد و طی پروسه ای چند ساله درهم ریخته شد.

درادامه :
طی این 56 سال سازمان از کوران آزمایشات خطیر و طوفان آزمون ها تاریخی با پرچمداری، درایت و هشیاری و رهبری انقلابی بی بدیل مسعود با سلامت و سربلندی گذر کرده، آزمون ها و طوفان هایی که هیچ گروه و تشکیلاتی را یارای مقاومت در برابر آنها نبود و می توانست که آنها را هزار بار شقه و نابود کند “.
این سازمان را دست یک انسان واقع بین وحتی بدون سابقه ی مبارزاتی هم میدادند، نتایج بهتری بدست میآمد.
مثلا اقلا با دیدن مردم درکوچه وخیابان ها ونشست وبرخاست با آنها ، بطور نسبی از توازن قوا سر درمیآورد ودست به این ترورهای جنایتکارانه نمیزد واینهمه سبب تقویت نیروهای مشکوک نمیشد واینقدر انسان ایرانی کشته نمیشدند و کین وکدورت های کمتری تولید میشد.
بااین وضع، ازکدام درایت وهوشیاری صحبت میکنید آقا؟

دوباره :
آن نگاه ژرف بینانه محمد حنیف نژاد در پاسخ به ضرورت زمانه خود در بنیان نهادن سازمانی در مسیر برپایی جامعه بی طبقه توحیدی با وجود موانع صعب العبور اما با امید به رشد و شکوفایی آن.
نهال آن روز، امروز بسان درختی تنومند و شجره ای طیبه، آنچنان ریشه در خاک تاریخ میهنمان دوانده و گسترانده که هیچ طوفان سیاسی یارای کندن این ریشه و شکستن آن نبوده و نخواهد بود “.
وضع موجود سازمان که الحق به باند رجوی جنایتکار تبدیل شده، چه ارتـباطی با جامــعه ی بی طبقه ی توحیدی دارد؟
جریانی که نهایت خوشبختی خود را درغنودن درآغوش سران آمریکا- بعنوان دشمن ترین دشمن جامعه ی عاری از طبقات ومتکی برعدالت اجتماعی وبرابری- میداند، چگونه جرات میکند بازهم ادعا کند که طرفدار جامعه ی عاری ازطبقات است؟
البته که یک انسان عادی نمیتواند ولی باند رجوی که درس خود را ازمکتب ماکیاول آموخته، میتواند!!!

بازهم :
امروز در سپهر سیاسی ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، بعنوان باسابقه ترین تشکل سیاسی موجود در تاریخ معاصر ایران، حضوری همچنان درخشان و تاثیر گذار دارد و کلمه مجاهد در فرهنگ سیاسی کشورمان از چنان اعتبار و اطمینانی شایسته برخوردار است که هرگز نتوان آن را بسادگی از صفحات تاریخ مبارزه مردم میهنمان و از فرهنگ لغات حذف و محو کرد…”.
اولا دروغ بزرگی است که گفته شود که باند رجوی باسابقه ترین سازمان سیاسی ایران است و اگر بازهم روی این گفته تاکید شود، گوینده ی آن از بیشرمی بزرگی بهره؟؟!! میبرد.

ثانیا ، کسی باندرجوی را تشکیلات مجاهدین خلق نمیداند و اعتباری بر آن قایل نیست و نه تنها قایل نیست بلکه آنرا بزرگترین دشمن مستاصل مردم ومنافع ملی ایران میشناسد و البته رجوی این افتخار را دارد که توانسته است سازمان حنیف نژادها را به زباله دان تاریخ بسپارد و اگر دوست داشته باشید ، میتوانید به این امر افتخار کنید.
سعید

خروج از نسخه موبایل