فرقه، مستقل از جامعه

دنیایی کوچک در جامعه ‏‏ای بزرگ ‏تر
تقریباً تمام فرقه‏ ها یک هویت مستقل یا نقش یک کشور مستقل در جامعه ‏ای را دارند که در آن به حیات خود ادامه می ‏دهند؛ گاهی استقلال آن ها حتی بیش از استقلال یک کشور است و بیش ‏تر شبیه دنیایی در دل دنیایی دیگر هستند. آن ها قوانین و اخلاقیات و عرف معمول کشور میزبان را رعایت نمی‌ کنند و هر گاه که بتوانند با تقلب از آن ها می‏ گریزند. آن ها خود را برابر بقیه‏ ی مردم ندیده و خود را برتر از مردم، قوانین، فرهنگ، آداب و رسوم مردم عادی می‏ دانند. بنابراین به هیچ عنوان متعهد به گردن نهادن به رسم و رسوم مردم عادی و مراعات قوانین جامعه نیستند. آن ها فقط و فقط زمانی به قوانین و فرهنگ کشور میزبان احترام می ‏گذارند که مجبور شده باشند یا بخشی از مکر و حیله آنان برای جذب حمایت مردم باشد یا به منفعت گروهی خود ببینند که به آن قوانین احترام بگذارند. آن ها فقط به دو اصل فرقه ‏های مخرب، یعنی اصل بقا و اصل اطاعت از رهبری متعهد هستند و به همین علت تمام فرقه ‏های مخرب تمایل دارند که به نوعی خود را از جامعه بزرگ ‏تر ایزوله کرده و کاملاً مستقل از بقیه ‏ی مردم زندگی کنند. مثل یک کشور یا حتی یک دنیای کوچک در میان سایر مردم. آن ها نه تنها قوانین و اصول خود را دارند، بلکه در بسیاری موارد لباس متحد‏الشکل، پرچم، سرود، آداب، رسوم و حتی تقویم خاص خود را دارند. بسیاری از آنان سیستم مالی، دستگاه تبلیغاتی، روابط عمومی، روابط خارجی و نمایندگان سیاسی در کشورهای مختلف دارند.

سازمان مجاهدین خلق به عنوان کشوری مستقل در دل کشوری دیگر
مجاهدین خلق بر خلاف القاعده و حشاشین Assassins (فرقه‌ ی بازماندگان حسن صباح) که به صورت فرنچایز یا شعبه‏ های مستقل و نیمه مستقل اداره می ‏شدند و می ‏شوند، دارای تشکیلاتی منسجم، به هم پیوسته، هرمی و تحت فرمان کامل یک رهبر عقیدتی هستند و بیش از هر سازمان دیگر شبیه فرقه ‏ی اسماعیلیه در دوران خود حسن صباح می ‏باشند. مجاهدین خلق شاخه‏ هایی در بیشتر کشورهای غربی دارند که هر یک از آن ها تحت فرماندهی یک نفر قرار دارد که از طرف رهبری در پاریس انتخاب و هدایت می‏ شوند. در دورانی که هنوز در ایران بودند، زمان شاه، طبعاً حکومت شاه را به رسمیت نمی ‏شناختند و مطیع قوانین آن حکومت نبودند، اما از آنجا که از طرف بعضی قشرهای مذهبی و تجار بازار حمایت مالی و معنوی می ‏شدند، خود را و فعالیت ‏های خود را در چارچوب عرف و آداب و رسوم و اخلاقیات اسلامی و ایرانی محدود می‏ کردند و حتی سعی داشتند برای مبارزه‏ ی مسلحانه‏ی (بدون نتیجه‏ ی) خود از آیت ‌الله خمینی حکم جهاد بگیرند. بعد از انقلاب، آن ها به قانون اساسی رأی ندادند، اما اعلام کردند که به اصول آن متعهدند، این بخشی از نفاق ایدئولوژیک آنان بود و در واقع آن ها همواره تنها مطیع قوانین تشکیلاتی داخلی خودشان بوده و هستند. آن ها حتی در همان دوران که ظاهراً مطیع قوانین داخلی ایران بودند، ارتش خود تحت عنوان میلیشیا را تشکیل داده بودند، انبارهای سلاح خود را برای آغاز مبارزه‏ ی مسلحانه پر کرده و اعلام کرده بودند که هیچ قانونی نمی ‏تواند مانع مسلح بودن آن ها شود.

مجاهدین خلق از دوران شاه پایگاه‏ های مخفی خود را داشته و در آن قوانین خود را مستقلانه اعمال می ‏کردند، تعداد این خانه ‏ها بعد از انقلاب چندین برابر شد و همچنان هر یک از آن ها به مثابه کشوری در درون کشور دیگر قوانین و آداب و رسوم خاص مجاهدین خلق را داشتند. این شیوه زندگی همان‌ گونه باقی ماند تا خروج کامل آنان از ایران به اروپا و عراق. در خارج از کشور، عمدتاً در کشورهای اروپایی و عراق و در مقاطعی در ترکیه و پاکستان و اردن و بعضی از کشورهای شیخ ‌نشین خلیج فارس هم آنان پایگاه‏ های تشکیلاتی و نیمه تشکیلاتی خود را به وجود آورده بودند که همگی تابع قوانین و آداب و رسوم خاص مجاهدین خلق بوده و به رغم وجود آن ها در کشورها با فرهنگ‏ های مختلف، هیچ‌ گونه ارتباطی با کشور میزبان و فرهنگ و قوانین آن نداشته و همانند یک کشور مستقل در آن کشورها بودند. مجاهدین خلق بعد از انتقال تقریباً تمام اعضایشان به عراق، با کمک صدام حسین و بخشش‏ های سخاوتمندانه‏ ی او توانستند چندین پایگاه نظامی در آن کشور بر پا نمایند. بزرگ‏ ترین آن پایگاه‏ ها، پایگاه اشرف بود که مجاهدین خلق در آن یک ایران کوچک و اسباب بازی برای رهبر خود به وجود آورده و اسم آن را شهر اشرف گذاشته بودند، شهری که با اجرای یک طرح توطئه ‌گرانه و ضد انسانی رجوی، کانون‏ های خانوادگی در آن از هم پاشید و اطفال و کودکان آن ها در ناکجا آبادهای سراسر عالم در به در و آواره شدند.

کتاب: فرقه‏ های تروريستی و مخرب – نوعی از برده‏ داری نوين
نوشته: دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های: 209 و 210
انتخاب و تنظیم: عاطفه نادعلیان

خروج از نسخه موبایل