پشه های سمجی به نام مجاهدین، خود را آلترناتیو میخوانند

از سر بی اعتمادی که مجاهدین خلق نسبت به مردم دارند و ارزیابی ای که نسبت به پایگاه ضعیف در حد صفر بین مردم نیز، آنها را وا میدارد که با ردیف کردن دست بقلم های خود ، این حقیقت بزرگ را لاپوشانی کند.

در یکی از نوشته های این پادوهای رجوی آمده است :
در سال ۵۷ مردم ایران با انقلابی بزرگ سیستم و ولایت پادشاهی را سرنگون کرده و از آن عبور کردند. پس صحبت از آلترناتیو پادشاهی بازگشت به عقب است که تن دادن به دور باطلی به حساب می آید که با شرایط و تاریخ مبارزاتی مردم ایران و اساسا شرایط جهانی نه سنخیت و نه امکان انطباق دارد “.

پس وقتی میگویند که مجاهدین خلق ، سلطنت طلبان را رقیب جدی خود برای تصاحب قدرت میدانند، حرف نابجایی نمیزنند و این درحالی است که کسب قدرت سیاسی در ایران برای هیچیک ازآنها مقدور نیست و هر دو بر روی کمک های آمریکا حساب باز کرده اند و آمریکا کمترین حساب را روی مجاهدین باز کرده و از این روست که باند رجوی اینهمه سراسیمه شده است.

وانگهی در ایران هنوز که هنوز است حکومت نسبتا قدرتمندی بر سر کار است و میتواند حکومت کند ( یعنی شرایط عینی یک انقلاب هنوز درایران مهیا نیست) ومردم هم که در بزنگاه های تاریخی حرف آخر را میزنند ، برای سرنگونی حکومت عزم جزم نکرده و اینهم نشان میدهد که شرایط ذهنی انقلاب هم آماده نیست.

از سوی دیگر ، به لحاظ توازن قوای موجود ، سرنگونی از راه های کودتا وحمله ی نظامی خارجی هم وجود ندارد.

دوباره :
بعد از دوران معروف به “دوران بهار آزادی”در بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی سال ۵۷، استبداد مذهبی چهره واقعی و پنهان خود را نشان داد و در پروسه سال ۶۰ بویژه در ۳۰ خرداد ۶۰ ماشین جنگی اش را که در سال ۵۹ علیه عراق بکار گرفته بود علیه ملت ایران نشانه رفت “.

ماشین جنگی ایران تنها در باتوم و سلاح سبک خلاصه نمیشد که با گرفتن آن بسوی تروریزمی که مجاهدین بکار انداخته بودند ، صرف سرکوب آنها شود واساسا وجود پایگاه اجتماعی قدرتمند حکومت، مانع احتیاج آن برای استفاده از ماشین جنگی اش علیه تروریزم مجاهدین بود.

مجددا :
پرواضح است اگر صفحه سیاسی ایران را در ۴۰ سال اخیر خوب نگاه کنیم تنها نیرو و جریانی که در هیچ اتفاقی، هیچ نوع همسویی را که در بالا اشاره شد با رژیم جمهوری اسلامی ایران مطلقا نداشت و مرزبندی تیز و عملی اش با نظام ولایت فقیه را به اثبات رساند سازمان مجاهدین خلق ایران و متحدینش در شورایملی مقاومت ایران بود. بنابراین وقتی گفته میشود تنها آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران باید ژرف اندیشی و بررسی واقع بینانه، تاریخچه مبارزاتی مدعیان اپوزیسیون مورد مطالعه قرار گیرد. در اینصورت هم معنی اپوزیسیون و هم انتخاب آلترناتیو در چهارچوب منافع ملت ایران و با آرمان آزادی و استقلال، آسانتر و منطقی تر میشود “.

کار مجاهدین ازکوشش های توام با ترورهای وسیعی بود که هیچ ارتباط مثبتی با مردم نداشت وبلکه درتحلیل نهائی برعلیه آن بود.
شورای ملی مقاومت هم عمری کم دوام داشت وبخاطر انحصار طلبیها وحماقت های رجوی درهمان اوان کار برچیده شد.

ضمنا، برخلاف نظر این رجویست، ژرف اندیشی درمورد مسئله ی آلترناتیو ، سالها وشاید دهه هاست که انجام گرفته ونتیجه ی این ژرف اندیشی ها این بوده که درایران آلترناتیو ذیصلاحی وجود ندارد وبجای آن اپوزیسیون ضعیف وپراکنده ای موجود است که دراین میان سازمان مجاهدین استحاله یافته ، خائن ترین جناح اپوزیسیون بوده وبجای داشتن پایگاه اجتماعی ، ازنفرت عمومی برخوردار است.

ونیز :
… ماشه تحریم جهانی بعنوان شرط خارج و هم ماشه سرنگونی کانونهای شورشی بعنوان مبنا، علیه رژیم ایران چکانده می شود “.

یعنی این ماشه ی تحریم آمریکائی که هدف غایی اش به زانو درآوردن مردم ایران است که تسلیم شده و استقلال سیاسی کسب کرده اش را دو دستی تقدیم کند ، با کانون بازی های مجاهدین در یک راستاست؟

هیچ مخالفی نمی توانست شما را آنگونه افشا کند که خودتان با نوشتن این پاراگراف کرده و نشان داده اید که چه کینه ی حیوانی وحشتناکی نسبت به مردم ایران دارید.

دست مریزاد بابت این خودافشاگری
نوید

خروج از نسخه موبایل