مهرماه و سیمرغ بی بال و پر – قسمت سوم و پایانی

هیچ یک از اسرای رجوی تمایل به برگزاری جشن های مهر ندارند

مهرماه و سیمرغ بی بال و پر – قسمت دوم

همه چیز از یک انتخاب تحمیلی شروع می شد، مهرماه سال 1372!

اگر انتخاب مریم به منصب ساختگی ریاست جمهوری درست بود، می باید الان پس از 27 سال اثراتی از آن را می دیدیم، همه ی انتصابات در فرقه ی رجوی از مریم تا همردیف و شورای رهبری و … دکان و بازاری بود که مسعود برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتش باز کرده بود!

مسعود رجوی در این نزدیک به نیم قرن باصطلاح مبارزه اش ، چه تضادی از مردم ایران حل کرده است که با مریم رجوی بتواند تضاد دیگری حل کند؟ تمامی اعضای فرقه که به ناچار دوران بازنشستگی شان در این فرقه رقم خورده است ، از مهرماه و نمایشات مسخره ی آن دل زده هستند.

فرقه ی رجوی یعنی برده داری ! یعنی سیاهی و تباهی ! مگر می شود در زندان و اسارتگاه شاد بود و شادی کرد؟

سالهاست تکرار و تکرار ، همه چیز و همه کس در این سازمان مخوف تکراری و خسته کننده است، من نمی دانم این ” سیمرغ رهایی” کی می خواهد خود و یارانش و مردم ایران را به قله رهایی برساند در حالیکه خودش و نفراتش هنوز نتوانسته اند رهایی خودشان را بدست آورند و همچنان محکوم به محصور بودن در زندان مانز هستند!

مگر می شود در زندان و اسارتگاه شاد بود و شادی کرد؟ 

ماه مهر هیچگاه از ذهن و ضمیر ما جداشدگان پاک نخواهد شد و شاید یادآور تلخ ترین مراحل حضور در تشکیلات مخوف رجوی باشد. البته مطمئن هستم که برای سایر جداشدگان نیز این ماه نفس گیر در بردارنده خاطرات خوبی نیست. زیرا در پس جشن ها و پایکوبی هایی که در این ماه صورت می گرفت سرکوب و خفقان عجیبی نهفته بود که اجازه عرض اندام و صحبت کردن را به هیچ منتقدی نمی دادند و شبانه روز باید برای جشن آماده سازی و کارگری می کردیم !

انتخابی که مستمسکی بود برای سرکوب تشکیلاتی اعضای دگر اندیش و منتقد مجاهدین!

من که حاضر بودم سر هر کار سختی بروم ، اما در این مراسم مشمئزکننده و پوچ شرکت نکنم.

برنامه های هنری تدارک دیده شده بقدری سرد و مصنوعی و فرمایشی بود که احساس هیچ کسی را برنمی انگیخت. در چنین شرایطی بودند نفراتی که بخاطر برخوردهای تشکیلاتی و فشارهای روحی و روانی نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری دل و دماغ شرکت در مراسم را نداشتند ولی بالاجبار آنها را به این مراسم می آوردند !

اما امسال دیگر رمقی هم برای ته مانده های اسیر در فرقه ، باقی نمانده است که در جشنی یا مراسمی اینچنینی شرکت کنند، گرچه پیش بینی می شود که مریم رجوی برای برگزاری چنین مراسمی فراخوان تشکیلاتی بدهد!

هر سال می گفتند که امسال سال آخر است ، پس همه با همه ی توان در این مراسم شرکت کنند! اما باز هم سال بعد همان وعده و وعید ها تکرار می شد! فرقه ی رجوی دور باطلی را می چرخد که هیچ راه برون رفتی از آن در چشم انداز نیست. نیروها بیشتر از هر زمان دیگر سرخورده و افسرده شدند، اما مریم رجوی برای بزرگداشت خودش چاره ای جز این ندارد که این نمایشات مسخره را راه بیاندازد!

دیگر سیمرغی نمانده است که جشنی برایش برگزار گردد!

اسرای حاضر در فرقه ، همه در این امیدند که در یک صبحگاه دل انگیز ، درب های فرقه باز شود و بسوی زندگی آزاد پر بکشند! اما این کار هم یک عزم جزم می خواهد و یک انتخاب نو!

تک تک زندانیان رجوی ، باید بدانند که برای پر کشیدن بسوی آزادی باید ، حصارهای سست اطراف خود را در هم بشکنند و فقط در این صورت است که از شر این فرقه ی جهنمی خلاص خواهند شد.

فرید

خروج از نسخه موبایل