مسعود رجوی خودشیفته‌ای که کشتار ایرانی‌ها را حق خود می‌داند

روانشناسان تشخیص اختلال شخصیتی خود شیفته را با چند ویژگی اصلی امکان پذیر کرده اند. این ویژگی ها شامل یک الگوی عمومی است.

افرادی که دارای اختلال شخصیتی خودشیفتگی هستند مهارت های خود را بیش از آنچه هست تخمین می زنند، احساس عظمت، ارزشمندی و اهمیت بالایی نسبت به خویشتن دارند، نیازمند تمجید و تحسین و ناتوان از همدلی کردن با دیگران هستند. در عین حال خودشیفته‌ها خود انواعی دارند که یکی از آن ها خودشیفته قلدر مآب است. قلدر مآب ها علاوه بر ویژگی‌های کلی که ذکر شد، جهان را به سادگی در دوسته سیاه و سفید یا فرادستان و فرودستان می بینند. این افراد به قدرت، ثروت، مقام و تحسین اعتیاد دارند و هر موجود یا پدیده‌ای که مانع از ارضا نیازهای اعتیادی آن‌ها شود در دسته فرودستان قرار می‌گیرد.

مسعود رجوی رهبر تشکیلات مجاهدین خلق، به شهادت تاریخ بدون شک در دسته این گونه خودشیفته‌ها قرار می‌گیرد. برای خودشیفته‌های قلدر مآب همچون مسعود رجوی همه موقعیت‌های دنیا یک رقابت تمام نشدنی است که او باید برنده باشد و دیگری بازنده چراکه او به عنوان یک خودشیفته، همواره بر این باور است که همه حق نزد اوست. او مدارا نمی پذیرد.

در حالی که در سالهای اخیر رسانه‌های تبلیغاتی تشکیلات رجوی با ویترین لبخند مریم رجوی تلاش می‌کنند چهره ای دمکراتیک و انسان‌دوستانه از مجاهدین خلق به نمایش بگذارند و ادعا می‌کنند که به دنبال «سرنگونی مسالمت آمیز جمهوری اسلامی» هستند، مسعود رجوی در آخرین پیام منسوب به او صریحا به کشتن هفده هزار ایرانی و داغدار کردن خانواده های‌شان افتخار می‌کند و وعده کشتارهای بیشتر را می دهد و به سادگی می‌گوید: «کجایش را دیده اید؟»

با بررسی دقیق تر ویژگی‎های افراد خود شیفته قلدرماب در می‌یابیم که این گونه اظهارت از سوی رجوی در کنار سابقه حملات تروریستی و رفتارهای خشونت‌آمیز فرقه‌ای علیه اعضای تشکیلات خودش، در چارچوب معیارهای اختلال خود شیفتگی کاملا قابل انتظار است. خانم جولی ال هال در هافینگتن پست درباره خود شیفته‌های قلدرمآب توضیح می‌دهد که آن ها به دنبال عشق، رابطه انسای و ارتباط متقابل با افراد نیستند. برای این افراد تملک و تصاحب فرودستان به عنوان بخشی از اموال خود امری محتوم است. چنانچه مسعود رجوی همه زنان عضو فرقه را در تملک خود می‌دانست و برای رسمیت بخشیدن به این تملک با بخش زیادی از آن‌ها ازدواج کرده و رابطه جنسی داشت.

افراد عضو تشکیلات مجاهدین خلق در انزوای مطلق حق ارتباط با نزدیکترین اعضای خانواده خود را ندارند چون جسم و روح آن ها در تملک رجوی است. برخی خانواده‌های اعضا بیش از چهل سال است که از عزیزشان بی‌خبرند چون او از عنفوان جوانی در دنیای سیاه و سفید رجوی گرفتار شده است.

خانم جولی ال هال آسیب زایی خودشیفته ها برای جامعه اطرافشان را چنین شرح می دهد: «افراد خود شیفته ذاتا حیله گرانی هستند که دروغ می گویند، مبالغه می کنند، با تبختر درباره خود حرف می‌‎زنند و دیگران را تحقیر می‌کنند». در مورد مسعود رجوی حتی مباهات کردن به کشتن هزاران شهروند بیگناه نوعی ابراز توانمندی خود و تحقیر حکومت ایران است. آنچه در جملات پیام اخیر مسعود رجوی نهفته است نوعی خشونت بی پروا و بی احساسی مفرط دربرابر هم وطن است که اگرچه پیش تر در عملکرد مجاهدین خلق به اثبات رسیده بود امروز رسما از سوی رجوی پذیرفته شده است.

رفتارها و موضع گیری های رجوی در طول تاریخ فعالیت‌هایش چه در دوران حضور چه در دوران غیبتش، با این جملات خانم ال هال کاملا قابل توجیه است: « خودشیفته ها در عشق، والدگری، دوستی و هرنوع رابطه مهمی در زندگی شان حیله می‌ورزند زیرا مهارت تشخیص و همدلی با تجارب و عواطف دیگران را ندارند، خود شیفته ها از صمیمیت ورزی اصیل، مهربانی و فداکاری ناتوان هستند.»

به نظر می رسد که از رجوی انتظاری بیش از این نمی‌توان داشت چرا که اقتضای طبیعتش این است. حتی اگر مسعود رجوی مرده باشد، شخصیت خیالی پشت این پیام‌ها، ذات خود شیفته رهبریت کیش شخصیتی مجاهدین خلق را به خوبی نمایان می‌کند و میراث خباثت مسعود رجوی را ماندگار می‌کند.

مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل