بررسی وضعیت امید به زندگی در سازمان مجاهدین

چرا زنان و مردان عضو این گروه طول عمر کمتری دارند

بررسی وضعیت «امید به زندگی» در سازمان مجاهدین، چرا زنان و مردان عضو این گروه طول عمر کمتری دارند و با ابتلا به انواع سرطان و بیماریهای قلبی جان خود را از دست می دهند؟

به مناسبت 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان-یک مقایسه آماری بین سالهای 1395 تا آبان 1399 از مرگ و میر اعضای مجاهدین نشان می دهد که «امید به زندگی» هر عضو در زنان 63.9 سال و در مردان 62.8 سال است. که اگر آنرا با متوسط طول عمر زنان و مردان ایرانی (79.4 سال برای زنان و 75.5 برای مردان) مقایسه کنیم اختلاف فاحشی را مشاهده خواهیم کرد. بعبارتی اگر این افراد در داخل این فرقه نبودند؛ زنان 15.5 سال و مردان 12.5 سال بیشتر می توانستند عمر کنند.

امید به زندگی یا متوسط طول عمر (life expectancy ) یک شاخص آماری است که نشان می‌دهد اعضای یک جامعه به طور میانگین چقدر عمر می‌کنند، یا به عبارت دیگر، انتظار می‌رود چقدر عمر کنند.

هرچه سطح بهداشت و درمان و سایر شاخص هایی که در افزایش طول عمر دخیل هستند در جامعه‌ای افزایش یابد، متوسط طول عمر نیز افزایش خواهد یافت. از این رو، این شاخص یکی از شاخص‌های سنجش پیشرفت و یا عقب‌ماندگی کشورهاست. متوسط طول عمر زنان در همه جوامع چند سال (در کل جهان چهار و نیم سال) بیشتر از مردان است.

طبق گزارش سال ۲۰۱۹ سازمان ملل متحد در میان ۲۰۱ کشور مورد بررسی، ایران در جایگاه ۷۷ دنیا از نظر شاخص امید به زندگی قرار دارد. در گزارش سال ۲۰۱۹ این سازمان آمده است متوسط امید به زندگی در ایران برای مردان ۷۵.۲۶ سال و متوسط این شاخص برای زنان برابر با ۷۷.۵۶ سال است.

این در حالی است که به گفته دکتر حریرچی معاون کل وزارت بهداشت ایران ، امید به زندگی در بین زنان ایرانی ۷۹.۴ سال و در بین مردان ۷۵.۵ سال است.

اما آنچه که تمامی متخصصین در حوزه سلامت برای رشد امید به زندگی در زنان انگشت می گذارند، افرایش سلامت روحی، روانی و جسمی زنان و مادران است. بنابراین سلامت جامعه علاوه بر ‌زنان، سلامت مردان و نیز سرنوشت کودکان را مورد تأثیر قرار می‌دهد، چرا که محور جامعه را سلامت زنان تشکیل می‌دهند.

اکنون این پرسش مطرح می شود: چرا سازمانی که ادعای مبارزه و انقلابی گری دارد و شعار «زنان نیروی تغییر» را سر می دهد، اغلب اعضای آن بویژه زنان عضو این گروه طول عمر کمتری حتی به نسبت کشورهای عقب مانده داشته و اکثریت آنان نیز همچنانکه رسانه های خود این گروه اعلام می کنند بر اثر ابتلا به بیماریهای صعب العلاج جان می دهند؟

یک مقایسه آماری بین سالهای ۱۳۹۵ تا آبان ۱۳۹۹ از مرگ و میر اعضای مجاهدین نشان می دهد که «امید به زندگی» هر عضو در زنان ۶۳.۹ سال و در مردان ۶۲.۸ سال است. که اگر آنرا با متوسط طول عمر زنان و مردان ایرانی (۷۹.۴ سال برای زنان و 75.5 برای مردان) مقایسه کنیم اختلاف فاحشی را مشاهده خواهیم کرد.

ضمن اینکه اختلاف متوسط طول عمر زنان به نسبت مردان در این فرقه ۱.۱ سال است که در مقایسه با استاندارد جهانی (چهار و نیم سال) نزدیک به فاجعه است.
این نشان می دهد که زنان به مراتب شدیدتر از مردان تحت اجبارات و فشارهای روحی و روانی و جسمی درون فرقه قرار دارند.
بعبارتی اگر این افراد در داخل این فرقه نبودند؛ زنان ۱۵.۵ سال و مردان ۱۲.۵ سال بیشتر می توانستند عمر کنند.

بدیهی است علاوه بر کنترل بیماری ها و بالا بردن سطح بهداشت عمومی عوامل دیگری نیز در بالا رفتن سن امید به زندگی بویژه در زنان موثر است.
واقعیت این است که زنان در تشکیلات مجاهدین بمثابه برده های جنسی رهبر فاسد و بدنام این فرقه از یک سو و ابرازی اجرایی همپای مردان ، برای پیشبرد اهداف وطن فروشانه از سوی دیگر است.
در اینجا سعی می کنیم به عواملی که در کاهش طول عمر اعضای مجاهدین بویژه زنان تاثیر مسقیم داشتهم اشاره کرده و نگاه زهرآلود و مسموم ایدئولوژی عقب مانده فرقه رجوی را نسبت به این عوامل به چالش بکشیم.

۱ – نداشتن رابطه زناشویی طول عمر را کاهش می دهد.

روابط زناشویی یکی از عوامل اصلی در افزایش طول عمر افراد جامعه محسوب می شود.
براساس تحقیقات علمی، روابط زناشویی سالم در سلامتی و بهبود کیفیت زندگی انسانها ، هم از بعد روانی و هم جسمانی آن تاثیر شگرفی دارد. که به هیچوجه قابل چشم پوشی نیست.
اما این نیاز فطری و ذاتی بشدت در داخل تشکیلات مجاهدین پس زده می شود. «انقلاب ایدئولوژیک» در سال ۱۳۶۳ سرآغاز طلاق های اجباری و زندگی انفرادی زنان و مردان در داخل فرقه رجوی محسوب می شود.
بعبارتی دقیق تر ریاضت جنسی در پائین و بی بند و باری جنسی و تشکیل حرمسرا در بالا از جمله ویژگیهای فرقه رجوی است.
بدین ترتیب زنان و مردان داخل تشکیلات سالهاست به زندگی فردی و به دور از همسر و فرزند محکوم شده اند. این نوع زندگی دارای عواقب سختی است که بدنبال خود انواع بیماریهای روحی و روانی و جسمی را به همراه داشته است. بنابراین مرگ و میرهای زودرس با انواع بیماریهای صعب الاعلاج در تشکیلات مجاهدین حاصل چنین محدودیت های ضد انسانی است.
رفع نیاز فطری و ذاتی در انسانها می تواند به بهبود برخی از بیماریها از جمله؛ کاهش خطر بیماریهای قلبی، کاهش افسردگی، تسکین درد، کنترل بهتر کارکرد مثانه، دندان های سالم تر، سلامت پروستات، افزایش جریان خون، کاهش استرس و اضطراب، بهبود کیفیت خواب، و از همه مهمتر باعث افزایش طول عمر گردد.
نتیجه اینکه برقراری یک رابطه سالم زناشویی برای داشتن یک زندگی سالم ضروری است. امری که در فرقه رجوی بشکل یک تابو با آن برخورد می شود. و اعضای سازمان از داشتن چنین نعمت خدادای محرومند.

۲ – افسردگی های ناشی از عقیم سازی و تجاوز جنسی به زنان در مجاهدین
افسردگی در زنان «مجاهد»! قبل هر چیزی ناشی از دو عامل؛ عقیم سازی که با عمل جراحی و در آوردن رحِم زنان در تشکیلات مجاهدین که تحت عنوان رسیدن به «قله رهایی» از آن نام برده می شود، آغاز می گردد. و تجاوز جنسی رهبر فرقه به اغلب این زنان است که شایستگی عضویت در «شورای رهبری» یا همان حرمسرای مجاهدین را پیدا می کنند.
طبق یافته های جدید، افراد مبتلا به افسردگی زودتر از زمان پیش بینی شده می میرند، الگویی که در سال های اخیر در بین زنان عضو مجاهدین رواج داشته است.

استفن گیلمن، سرپرست یک تیم تحقیق کانادایی می گوید: «مطالعات زیادی نشان داده‌ است که افراد مبتلا به افسردگی در معرض ریسک بالای بیماری قلبی و سکته هستند.» محققان یکی از علل آن را این گونه عنوان می‌کنند که با بروز افسردگی، فرد انرژی و انگیزه‌اش را از دست می‌دهد. از این رو در معرض بسیاری از مشکلات سلامت قرار می‌گیرد که بر طول عمر وی تاثیر دارد.
محققان دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد نیز می‌گویند یکی از اصلی‌ترین کلیدهای طول عمر سالم و با کیفیت این است: زیاد فکر و خیال نکنید چیزی که به وفور در بین اعضای مجاهدین بدلایلی که فوقا اشاره گردید وجود دارد.

۳ – حس تنهایی
تنهایی معمولا احساسی موقت است اما واقعیت این است که در تشکیلات مجاهدین به شکل مزمن عمل می کند.
چرا که اعضای سازمان بدور از هر گونه چشم اندازی در مورد آینده شان و به دور از محیط خانواده؛ پدر ، مادر، خواهر و برادر و زن و فرزند و فامیل در تنهایی مطلق با کارهای طافت فرسا روزگارشان را سپری می کنند.
تنهایی مزمن می‌تواند به سلامت آسیب بزند، کیفیت خواب را پایین بیاورد و باعث احساس غم و ناامیدی شدید شود. حتی ممکن است فرد را وارد چرخه‌ای خطرناک کرده روی تمام بدنش تاثیر بگذارد و باعث ابتلا یا بدتر شدن بیماری‌های دیگر شود. به گفته متخصصین چنین افرادی بیش از سایرین به سرطان، به خصوص سرطان روده بزرگ، پروستات و لوزالمعده مبتلا می شوند.

۴ – اجبار زنان به انجام کارهای خطرناک و طاقت فرسا
علیرغم اینکه فیزیولوژیک بدن زنان اجازه انجام کارهای سخت و طاقت فرسا را به آنان نمی دهد ولی در تشکیلات مجاهدین زنان با اجبار باید اینگونه کارها را به مدت های طولانی و بیشتر از ۸ ساعت در روز انجام دهند.

میلیتاریزه کردن زنان ؛ جنگیدن، نظافت سلاح های سنگین مثل؛ تانک، کارهای ساختمانی، کارگری، کشاورزی و . . . نیز بخش دیگری از انجام کارهای سختی است که در تشکیلات مجاهدین به زنان سپرده می شوند.
البته مردان نیز به کارهای سخت فیزیکی که بی شباهت به کار در معدن، شخم زدن و . . . نیست در تشکیلات انجام می دهند. انجام این کارها به تدریج سبب ابتلا به بیماری و افزایش رنج و استرس در آن ها می شود و آن ها را از پا می اندازد.

۵ – محروم از روابط اجتماعی
چه خوشحال باشید، چه غمگین یا اینکه هیچ حسی نداشته باشید، دوستان شما می توانند در اطراف شما قرار بگیرند. خانم ها توانایی بهتری دارند تا افراد زیادی را دور خود جمع کنند و احساسات خود را با آنها به اشتراک بگذارند.
قرار گرفتن در جمع دوستان می تواند خطر مرگ را تا ۵۰ درصد کاهش دهد. بیشتر آقایان تمایل دارند که استرس ها و ترس های خود را به تنهایی تحمل کنند. در حالی که خانم ها به راحتی آن را با دیگران به اشتراک می گزارند. مردان متاهل که با همسر خود صحبت می کنند، معمولاً طول عمر بیشتری دارند.
در حالیکه داشتن اینگونه روابط اجتماعی برای اعضای مجاهدین با بیرون از مناسبات بدلیل قرنطینه موضوعیت ندارد.
در داخل تشکیلات نیز بشدت ممنوع است و در صورت مشاهده با تنبیهات و عواقب سختی از جمله حسابرسی در جمع ، توهین، کتک کاری، زندانی شدن، خلع رده و . . . همراه است. اینگونه روابط در داخل تشکیلات مجاهدین تحت عنوان «محفل» شناخته می شود که رهبر فرقه آنرا بمثابه وجود شعبه ای از سپاه پاسداران در داخل تشکیلات تفسیر و تعبیر کرده است.
البته در دنیای امروزی این نوع محدویت ها شرم آور است. ولی واقعیت دارد و هنوز فرقه هایی هستند که چنین محدودیت هایی را بر اعضای خود اعمال می کنند. در تشکیلات مجاهدین طبق دستور مریم رجوی زنان وظیفه داشتند همیشه به صورت دو نفره در جلسات با تحت مسئولینشان و همچنین در ترددات در سطح قرارگاهها حضور داشته باشند. آنها حق نداشتند مستقیم روی صورت مردان نگاه کنند. حتی پمپ بنزین قرارگاه نیز ساعت مراجعه جداگانه برای مردان و زنان داشت.
در سالن های غذاخوری هم محل نشستن مردان و زنان جدا از هم بود و محیط آنان از همدیگر با رنگ زرد پهنی که بر روی موزائیک های سالن کشیده شده بود از هم جدا می شد.

۶ – عدم مراقبت های فردی
یکی دیگر از عوامل طول عمر در زنان هوشیاری آنان نسبت به سلامتی و نیازهای پزشکی خود است. در تشکیلات مجاهدین هرگونه رسیدگی زنان به خودشان ممنوع است. حتی استحمام کردن هم زمان های مشخصی دارد و هیچ زنی نباید خصلت های زنانگی اش نمود بیرونی پیدا کند. این وضعیت آنقدر در داخل تشکیلات شرم آور بود که حتی قیافه زنان نیز مردانه شده و خیلی هایشان هم به شکل محسوسی دارای سبیل بودند ولی جرات رسیدگی حتی در حد محدود به خودشان را نداشتند.
یادآوری این نکته مهم است تمامی باید و نباید های زنان در تشکیلات مجاهدین توسط مریم رجوی مشخص می شد وی حتی تا آنجا پیش رفته بود که از زنان می خواست خصوصیت و حتی صدایی شبیه مردان را داشته باشند تا هیچ مردی رغبت نزدیک شدن به آنها به ذهنش خطور نکند.

۷ – مطالعه کتاب
به گفته دانشمندان مطالعه کتاب عمر انسان را زیاد می کند. کتاب خواندن قدرت شناختی افراد را تقویت می‌کند که خود باعث تقویت بسیاری از توانایی‌ها از جمله در زمینه دامنه لغات، مهارت‌های تفکر و تمرکز می‌شود. کتاب خواندن همچنین روی احساس همدردی، درک اجتماعی و هوش احساسی تأثیر می‌گذارد که در مجموع به افراد کمک می‌کند عمر طولانی‌تری داشته باشند.
ولی نگاه فرقه ای هرگز اجازه نمی دهد زنان و مردان عضو تشکیلات به امر مطالعه روی بیاورند و آنرا عادتی ضد اصول و ساختار های تشکیلات فرقه مجاهدین قلمداد می کنند.
به همین دلیل سرانه مطالعه در تشکیلات مجاهدین صفر مطلق است و هیچ کتاب و منبعی برای مطالعه و بالا بردن سواد در زمنیه های گوناگون برای اعضا در قرارگاههای این گروه وجود نداشته و ندارد. آنچه که تنها منبع مطالعه اعضای فرقه محسوب می شد بولتن های خبری بشدت سانسور شده ای است که محتوای آن براساس منافع فرقه تنظیم و در دسترس اعضا قرار داده می شود.

موضوع سواد و تحصیل آنقدر در داخل تشکیلات مجاهدین جدی است که رهبران این فرقه کسانی را که دارای تحصیلات بالا بودند را اصطلاحا « قطب » می نامیدند. چرا که معتقد بودند چنین افرادی بشدت در مقابل تعالیم فرقه مقاومت کرده و یا خواهند کرد. لذا آنان هرگز در حوزه تخصصی خودشان در تشکیلات بکار گرفته نمی شدند حتی اگر فرد پزشک هم می بود باید قبل از تخصص اش از تعالیم فرقه پیروی می کرد.

نویسنده : سعید پارسا

خروج از نسخه موبایل