نامه سرگشاده به خانم مژگان پارسائی

خانم مژگان پارسائی،

باسلام،

موضعگیری شما "در واکنش به ردیابی های تروریستی درباره محل کار و استقرار آقای مسعود رجوی"، مندرج در پایگاه اینترنتی همبستگی ملی، تولید شده به تاریخ جمعه 24 آذر را به منظور یافتن پاسخ به برخی از سؤالاتم به دقت مطالعه کردم. راستش را بخواهید هرچه خواندم بر ابهاماتم افزوده تر شد.

از قرار معلوم کسانی به دنبال ردیابی محل کار و استقرار آقای مسعود رجوی بوده اند، اما تا جایی که من در مطالب تمامی رسانه های مختلف دیده ام کسی را نیافتم که خواهان آدرس ایشان باشد بلکه ابهام تمامی کسانی که در خصوص ایشان موضع گیری کرده یا به طرح سؤال و انتقاد پرداخته اند این بوده است که چرا ایشان، که رهبر همه کاره سازمان مجاهدین خلق هستند، از یک طرف در بحرانی ترین شرایط به مدت حدود سه سال و نیم از صحنه سیاسی غایب بوده و هیچ موضعی نگرفته اند و از طرف دیگر این مقطع را برای اعلام موضع و وارد شدن به صحنه انتخاب نمودند؟ اما شما بجای پاسخ به این سؤال اساسی و حیاتی از موضوع اصلی طفره رفته و با فرافکنی به طرح موضوعی پرداخته اید که اصلا موضوعیت نداشته است. شما چرا بوضوح اعلام نکرده اید که دقیقا چه کسی آدرس محل کار و زندگی آقای رجوی را جویا شده که شما بلادرنگ به پاسخگویی پرداخته اید و جواب سایر سؤالات مطروحه را مسکوت گذاشته اید؟

بعد از موضعگیری 30 فروردین 1382 آقای مسعود رجوی تا مقطع فعلی هیچگونه موضعگیری از جانب ایشان مشاهده نشد. این امر میتواند دلایل متعدد سیاسی و یا حتی اجرایی داشته باشد. پیام اخیر نشان داد که امکان موضعگیری و دادن پیام بهرحال به طریقی میسر بوده است. در گذشته خیلی ها بر این باور بودند که غیبت آقای رجوی از صحنه سیاسی به دلیل بودن نام سازمان مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی در آمریکا و اروپا می باشد که موضعگیری اخیر، که در مقطع چشم انداز ظاهری خروج نام سازمان از این لیست ها به وقوع پیوست، این گمانه را تقویت کرد. به نظر من اگر ایشان به این دلیل وارد صحنه شدند قدری عجله کرده اند چون هنوز مشکل لیست گروه های تروریستی تا جایی که به سازمان مجاهدین خلق بر میگردد حل نشده و علیرغم تبلیغات سازمان به این زودی حل نخواهد شد.

بهرحال عدم حضور رهبر سازمان مجاهدین خلق در موضعگیری های سیاسی در حساس ترین مقطع حیات تاریخی این سازمان تعبیری جز خودکشی سیاسی ندارد و عجیب است که کسانی به دنبال ترور چنین شخصی بوده و تلاش نمایند تا به مرده شلیک کنند. آیا واقعا محل استقرار فیزیکی آقای رجوی میتواند به هر دلیلی موضوع مهمی باشد؟ یا این ترفند به منظور منحرف کردن اذهان از مسئله اصلی مطرح گردیده است؟ وقتی رهبری در بحرانی ترین شرایط سازمان حضور سیاسی نداشته است دیگر دانستن مکان فیزیکی وی چه مشکلی حل میکند؟ ما علت عدم حضور و بعد وارد شدن در این مقطع را میخواهیم و نه آدرس محل کار و استقرار آقای مسعود رجوی را.

همانطور که میدانید بلافاصله بعد از قضیه لوکزامبورگ، وزارت خارجه انگلستان بر باقی ماندن نام سازمان در لیست گروه های تروریستی این کشور تأکید کرد. بعد از آن نیز مشاور ارشد وزیر خارجه آمریکا در امور ایران و خاور نزدیک مخالفت خود را با سازمان مجاهدین خلق ابراز کرده و گفت که ما از آنها حمایت نمیکنیم چون در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا هستند. بهرحال خودتان بهتر میدانید که نام سازمان مجاهدین خلق بر اساس تحقیقات کارشناسی سرویس های اطلاعاتی غرب و صرفا به دلایل امنیتی بوجود آمده در فضای بعد از واقعه تروریستی 11 سپتامبر 2001 در لیست گروه های تروریستی قرار گرفته است.

همچنین شما در موضعگیری خود به عنوان "جانشین رهبر مقاومت در اشرف" اشاره نموده اید که: "تنها فرمان مسعود میتوانست کلیه رزم آوران ارتش آزادیبخش ملی را از هرگونه شلیک و پاسخگویی به نیروهای ائتلاف (یعنی آمریکا و انگلستان) که به شدیدترین وجه مجاهدین را مورد بمباران قرار داده بودند، بمبارانهایی که در برخی شبها 90 تا 120 بار در برخی مواضع تکرار میشد، باز دارد." همچنین در ادامه موضعگیری خود آورده اید که: "فراتر از این، تنها با فرمان همین رهبری بود که مجاهدین گردآوری بیست هزار قطعه سلاح و بیست هزار تن مهمات خود را پذیرفتند."

شما خواسته یا ناخواسته به رابطه مراد و مریدی بین رهبری سازمان و اعضا اشاره کرده و بر فرقه بودن تشکیلات سازمان مهر تأیید گذاشته اید. نمیدانم منظورتان از بیان این موضوعات چه بوده است اما اینرا میدانم که شما خیلی خوب به طرف های خود فهمانده اید که تمامی سازمان این ظرفیت را دارند که تنها با "فرمان مسعود" دقیقا مخالف نظر و عقیده خود عمل نمایند. آیا باز هم انتظار دارید که دولت های غربی که شما در کشورهایشان فعالیت میکنید از این بابت نگران نبوده و نام سازمان مجاهدین خلق را که به منظور رفع موانع قانونی برای تحت نظر داشتن آن در لیست گروه های تروریستی وارد کرده اند قلم بگیرند؟ در ضمن آیا داشتن چنین حجم قابل ملاحظه ای از سلاح و مهمات در کشور تحت حاکمیت صدام حسین که داشتن یک چاقو عواقب سنگینی داشته است نشان از استقلال سازمان و عدم وابستگی اش دارد؟

شما در پایان موضعگیری خود بدون اشاره به علت عدم حضور سیاسی این مدت آقای مسعود رجوی اضافه کرده اید که: "بی تردید زمانی میرسد که رهبر مقاومت به میان ما بازخواهد گشت." آیا قصد دارید که نوعی کاراکتر امام زمانی به ایشان بدهید که بنا بر مصالحی که بر همگان پوشیده است غیبت کرده اند و بعد در زمان موعود ظهور خواهند کرد؟ باور کنید که بیان شما جز بیان تفکرات فرقه ای نیست. هر کس که مختصری از سازمان فاصله میگیرد بوضوح مشاهده میکند که این سازمان در حال حاضر یک فرقه کلاسیک و کامل العیار است که حقیقتا تهدیدی برای جامعه محسوب میشود.

اگر نظر من برایتان ارزشی داشته باشد مایلم خدمتتان عرض کنم که این نوع روابط فرقه ای و مرشد سازی سالهاست که در صحنه سیاسی جهان منسوخ و مترود شده و روابط دموکراتیک که بر اساس نظرات جمع استوار می باشد جای آنرا گرفته است. دیگر در دنیای امروز یک نفر فرمان نمیدهد تا بقیه حتی اگر مخالف نظرشان باشد آنرا اجرا نمایند. دیگر رهبران غیبت و ظهور و طی الارض نمی کنند و اگر مشکلات امنیتی هم داشته باشند بهرحال موضع خود را به شکلی به گوش هواداران خود میرسانند. حتی فرهنگ و ادبیات نوشتاری سازمان هم این روزها دیگر از مد افتاده و جز تمسخر چیزی بر نمی انگیزد. زبان ناسزا و دشنام و زور و تهدید و امر و نهی کردن که متعلق به دهه های قبل بود و کاریسما و ابهت خاصی به رهبران میداد دیگر کارائی خود را از دست داده است و زبان منطق و برهان و دلیل جای آنرا گرفته است.

بهرحال امیدوارم که اولا این نامه به طریقی به نظرتان برسد و ثانیا توانسته باشم نظرات خود را به وضوح بیان کرده باشم.

والسلام

ابراهیم خدابنده، بیست و سوم دسامبر 2006

خروج از نسخه موبایل