مجاهد خلق مسیحی نداریم و نمی توانیم داشته باشیم

آیا سازمان مجاهدین، برای مسیحیان و دین مسیحیت ارزشی قائل است ؟

پاسخ این پرسش را مسعود رجوی در نشست هایی موسوم به «حوض» می دهد. او در این نشست ها از کتاب قانون مجاهدین خلق صحبت می کند که در یکی از بند های آن می گوید: ” در مناسبات مجاهد غیر مسلمان آنهم ازنوع غیر شیعه نداریم. نماز و روزه در مناسبات اجباریست. زن مجاهد بی حجاب در مناسبات نداریم.”

همه مسیحیان و اهل تسنن در نشست های حوض به اجبار شیعه میشوند که از جمله این نفرات فیلیپ که مسیحی زاده بوده است.
بلی، فیلیپ یک مسیحی بود که به ارتش آزادیبخش پیوست و سال‌ها به عنوان تعمیرکار موتوری تانک فعالیت می کرد. علیرغم سابقه طولانی که داشت، به او بدلیل مسیحی بودنش رده تشکیلاتی نمی‌دادند و حتی عضو رسمی سازمان نبود. افزایش رده برای او مشروط به دست کشیدن از مسیحیت بود . او پس از اجبار فرقه نه از روی عقیده ، تغییر دین داد و ام جدید ( معاون جدید) به وی ابلاغ شد و عضو تیم های نامنظم شد . در صورتیکه تا قبل از مسلمان شدن درخواستهای او برای عضویت در سازمان بدلیل مسیحی بودنش سریعا رد میشد . او همیشه تحت فشار بود تا از مسیحیت دست بکشد!

اما امروز خانم مریم رجوی در یک نمایش رسوا ، در آستانه ی سال میلادی 2021، شیادانه تلاش کرده است خود را حامی ادیان الهی ، ازجمله دین مقدس مسیحیت نشان بدهد و چنین توئیت کرده است :

” تبریک کریسمس را با دعایی از صمیم قلب برای نجات همه مبتلایان #کرونا در #ایران و تمام کشورها و آرزوی ریشه‌کنی هرچه سریع‌تر این بیماری همراه می‌کنم…”

مریم رجوی که در پادگان مخوف اشرف، برادران مسیحی ما را شکنجه و زندانی می کرد، چطور شده است که امروز جلوی تندیس مریم مقدس، دستهایش را جفت کرده و به یاد احترام به مسیحیان افتاد است؟

انعکاسات این ادا واطوارهای او در کنار درخت کریسمس که در عکس زیر مشاهده می شود، جالب است :

واکنش ها به این شیطان بازی های مریم رجوی پر تعداد بوده است که باز هم این جنایتکار دنبال موج سواری است !

در پادگان مخوف اشرف ، دستگاه مجاهد سازی مسعود رجوی ، خیلی تلاش کرد که همه را با زور دگنک ، ” مجاهد تمام عیار ” بکند! اما بودند عده ی انگشت شماری که با هر دین و مسلکی بر اعتقادات خود پای فشرده و تن به اجبارات بنده ساز و برده ساز رجوی ها ندادند!

از جمله این افراد مسیحیان محترم بودند که آنقدر اصرار بر اعتقادات خود کردند که مسعود رجوی را بر خلاف میل باطنی اش مجبور کردند، یک تبصره ایجاد کند و یگانی را با عنوان یگان رزمنده ها تاسیس کند که اعضای این یگان کمی بیشتر یا کمتر از تعداد انگشتان دو دست بود. این واقعه در نوع خود تحول بسیار بزرگی محسوب می شد، چرا که دیگر آن عده مجبور نبودند در شعائر دست ساز رجوی شرکت کرده و آزادی کمی به آنان در تشکیلات داده شد!

بلافاصله بچه های دیگر هم که در تقابل با تشکیلات بودند، درخواست رزمنده شدن را می کردند! اما مشت آهنین و اهرم سرکوب شدید رجوی ها مانع از تکثیر این یگان شد و تا به آخر در همان تعداد باقی ماند! اما یکی از شقی ترین شکنجه گران و یکی از بدنام ترین مسئولین سرکوب در سازمان به نام اسدا.. مثنی ، به فرماندهی این یگان رزمندگان منصوب شد!

از راهبردهای اساسی این فرقه در سالیان حیات سیاسی اش، تکیه بر مشی ماکیاولیستی بوده و دقیقاً بر همین اساس در نقاط حساس تاریخی حیات سیاسی خود به راحتی آرمان‌ها و شعارهای خود را زیر پا نهاده و بر خلاف آن عمل نموده‌است چرا که به باور ایشان “هدف وسیله را توجیه می‌کند!

اما سئوال اساسی این است که :

سازمان مجاهدین خلق چه ربطی به مسیحیت دارد؟

آقای ادوارد ترومادو ، یکی از برادران مسیحی که مدت زیادی از عمر گرانبهایش را در فرقه رجوی تلف کرده است ، در مصاحبه ای چنین گفته است :

ادوارد ترومادو : من چون با هدف مبارزه رفته بودم، از همه چیز چشم پوشی کردم و رفتم به راه مبارزه ای که آنها وعده داده بودند. ولی آنجایی که مجاهدین چرخش کردند و خانواده ها را از هم پاشاندند، بچه ها را از دست خانواده ها و از دست پدر و مادرها درآوردند و به اروپا و آمریکا و کانادا فرستادند، و اصرار داشتند که ما هم باید انقلاب {ایدئولوژیک} بکنیم. حالا یک مدتی با من کاری نداشتند، می گفتند که رهبری گفته است که به این آقا فشار نیاورید. ولی مدتی بعد شروع کردند به فشار آوردن که باید انقلاب کنید.

گفتم من مجاهد نیستم، مسلمان هم نیستم، این موضوع شماست و به من ربطی ندارد. بعد آقای رجوی آمدند و خیلی راحت گفتند که مسلمان و مسیحی و سنی و شیعه نداریم، همه بایستی این مسیر را طی بکنند. من مخالف این مسئله انقلاب بودم. چرا بایستی طلاق حتی طلاق ذهنی باشد؟ آن دوران تلخی که( مدت زمان حضور در سازمان مجاهدین ) از اردوگاه اسرا هم برایم واقعا تلخ تر بود! ما زندگی مان را به باد دادیم. پس چرا اجازه بدهیم که کسان دیگری هم همین مسیر را بروند و این روزگار سرشان بیاید؟ انقلاب ایدئولوژیک داخل سازمان مجاهدین!

خوب من مخالف این قضیه بودم. از آنجا هم من نسبت به آنها دلسرد شدم، تا زمانی که مهیا شد {که خارج شوم}. چون چند مرتبه من نامه نوشتم، گزارش نوشتم، درخواست دادم که من می خواهم از این سازمان بروم. ولی مسئول و برادری که آنجا در یگان مسئول بالا بود من را صدا می کرد و می گفت این نامه را تو نوشته ای؟ می گفتم آره. پاره می کرد و می ریخت، می گفت برو بیرون، برو سر کارت. قبول نمی کردند.مدتی بیمارستان بودم، صدایم کردند در یک نشست که تقریبا 120 تا 130 نفر جمع کرده بودند و از من بازخواست کردند که گزارش های این دو سه هفته ای که سر کار نبودی را بنویس. سوء تفاهم پیش نیاید، منظور از گزارش، گزارش کاری نیست، گزارش ذهنی است. آنچه که در ذهنت گذشته است مثلا تناقضات جنسی، این چیزها را بایستی بیایی و جلوی مثلا 120 یا 130 نفر بگویی. این یک تفتیش عقایدی است که من این را از ابتدا هم قبول نداشتم. این یکی از پایه های انقلاب ایدئولوژیک شان است.

بهرحال از ما نه، از آنها آره. آنها من را دو شب در آن جمع نگه داشتند. وقتی دیدند کار دارد به جاهای باریک می کشد و من هم سر و صدایم درآمده است و کوتاه نمی آیم، به خانم مهوش سپهری گزارش کردند. ایشان من را خواستند، وقتی به اتاقشان رفتم تقریبا حدود 25 نفر 30 نفر از شورای رهبری، همه زن بعلاوه آقای محمود عطایی و آقای جابرزاده، آنها آنجا حضور داشتند. ایشان به من گفت که پرونده شما قطور شده است. من دیگر نگذاشتم صحبت ایشان پیش برود چون می دانستم می خواهد چه بگوید. گفتم که بله من خیلی سر این قضیه فکر کردم و یک نتیجه گیری کردم. گفت نتیجه گیری چه است؟ گفتم من از ارتش بروم! ایشان غافلگیر شد، چون می خواست بگوید که اخراجی. بعد گفت که خوب باشد برو، حکم اخراجت را می دهیم. گفتم من حکم اخراج نمی خواهم من دارم استعفا می دهم. گفت ما اینجا از این کاغذها نداریم. گفتم بهرحال فقط خودتان بدانید که شما نگفتید اخراج، من گفتم استعفا. من چهار ماه و سه روز در بازداشت خودشان بودم. چون آن طور که خودشان می گفتند باید دو سال و نیم اینجا بمانی تا اطلاعاتت بسوزد. اما تحولات عراق این اجازه را نداد، آنها مجبور شدند ما را تحویل بدهند. بخاطر اینکه عراق و ایران مثل اینکه یک مقداری به هم نزدیک شده بودند. به دلیل فشارهایی که آمریکا و متحدینش به عراق می آوردند، گویا مقامات عراقی ما را خواسته بودند. آنها هم ما را تحویل مقام های عراقی دادند و ما را به ابوغریب بردند…

یک کشیش به نام “ب. ص. خ” گفته است :
” مجاهدین خلق عادت كرده كشور را در مواقع بحرانی به بیگانه بفروشد. در سالهای گذشته با صدام حسین همكاری كردند و الان با عربستان سعودی به ضد ایران متحد شدند.سالها جوانان ما در عراق مثل برده نگهداری شدند.كسی كه به این سازمان نزدیك شود از نظر من به ایران خیانت كرده است…”

یا یک کشیش مسیحی دیگر گفته است :
” دوستان عزیزم چندی است که اعضاء گروه چند صد نفری مجاهدین که واقعا در جامعه ی ایرانی حداقل تا زمانی که از تفکرات کثیف مسعود و مریم رجوی خائن پیروی می کنند، جائی ندارند با دسیسه خود را از ایمان داران به مسیح می دانند و اعلام کرده اند که مسیحیان هم از آنها حمایت می کنند، البته چندی پیش هم یکی از همین موجودات ریز مجاهد پیامهای تهدید آمیزی برای من ارسال کرده بود که در صورت لزوم منتشر می کنم…”

یا یک مسیحی دیگر نوشته است :
” اسلام دروغین مجاهدین، مجاهدین گروهی هست که اسلام را معرفی می کند که به ظاهر دموکراسی دارد، ولی در باطن ابزاریست برای بدست گرفتن قدرت توسط دین! این عقیده و دیدگاه بقدری خطرناک است که حتی با صدام حسین نیز همکاری کردند و به خاک کشور خودشان حمله کردند و هموطنان خودشان را کشتند، فکر کنم بعضی از آیات قران را می پوشانند تا فقط از خداباوری اسلامی استفاده کرده باشند…”
نظر اکثر مسیحیان آزاده ، در مورد سازمان سرکوبگر مجاهدین همین است که در بالا گذشت! اما مریم رجوی بصورت مداوم دسیسه می کند و توطئه می چیند! یک روز در پوش مسیحیت! یک روز دیگر در پوشش حمایت از اکراد و سنی ها! یکروز از بی دینی و آزادی مطلق طرفداری می کند! او مدام در حال رنگ عوض کردن است! خانم مریم رجوی یک بی دین است که در تمام عمرننگینش فقط حرمت شکنی کرده و چهره ی ضددین او برای افکار عمومی جهان ، اظهر من الشمس است ، پس بجای زندگی آفتاب پرستی، باید بیاید و اعتراف کند که تا کنون مسبب مرگ چند هزار نفرشده است؟ تاکنون فرمان قتل چند صد نفر را صادر کرده است ؟

کجای کتاب مقدس انجیل نوشته است که باید خون ریخت و جنایت کرد؟ خشونت طلبی و جنگ مسلحانه کجای دین مقدس مسیحیت مشروع دانسته شده است ؟

حضرت مسیح علیه السلام فرموده است :
” نمی توان به نام خدا شکنجه داد! نمی توان به نام خدا کشت ! به نام خدا فقط می توان عشق ورزید…”
ای مریم ! خدا تو را به کلمه ای از خودش بشارت می دهد که نامش مسیح عیسی بن مریم است، در حالی که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان الهی است.
(سوره آل عمران، آیه 45 )

خانم مریم رجوی تو به چه نامی، هزاران نفر را به کشتن دادی و در قرارگاهایت همیشه اعضای سازمان را شکنجه و زندانی کرده ای ؟؟؟
در خاتمه، میلاد حضرت عیسی مسیح (ع) را به تمام مسیحیان عزیز تبریک می گویم.
فرید

خروج از نسخه موبایل