نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت شش

نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت پنج

بند«جیم»
قطعا شما بعد از خواندن مطالب قبلی پدیده انقلاب ایدئولوژیک رجوی به این نتیجه رسیده اید که گویا این انقلاب بیشتر تبدیل به یک اهرم سرکوب ایدئولوژیکی شده است تا اینکه بخواهد انرژی آزاد کند!

بله حدس شما درست است، رجوی در همان گام های اول این پدیده دریافت که علاوه بر آن چیزی که به دنبالش بود یعنی آزاد کردن اذهان و به تبع آن آزاد کردن انرژی های درون افراد، اتفاقا می تواند توسط این اهرم (انقلاب ایدئولوژیک) مخالفین خودش در تشکیلات را سرکوب و تصفیه نماید. دقیقا همین واژه را رجوی بارها و بارها استفاده کرد، یعنی، «تصفیه درونی تشکیلات سازمان».

اینگونه جا انداختند که اگر کسی وارد انقلاب مورد نظر رجوی نشود لابد نفوذی دشمن (حکومت ایران) است و باید مجازات شود. حالا در ادامه به نحوه اجرای این اهرم مخوف خواهیم پرداخت.

بعد از بند «ب» و گذشت مدتی از این بند و بحث های زیادی که حول آن انجام گرفت، رجوی به جمع بندی های دیگری رسید و متوجه شد که هنوز خیلی از مسیری که واردش شده است ناشناخته است و باید قوانین آن را کشف و تئوریزه نموده و به اجرا بگذارند.

لذا متوجه شدند طلاق هایی که انجام گرفته است هر چند در حال شکل گرفتن و ثبات نسبی می باشند ولی ظاهرا افراد در حال تفکرات و اندیشه های دیگری هستند. مردان متاهلی که طلاق داده بودند به فکر برگشت به زندگی قبلی هستند و بالعکس زنان، در عین حال مجردین هم به زنان دیگری فکر می کنند و کلا همه به فکر سر و سامان دادن زندگی خود هستند. مردان به زنان دیگر و زنان به مردان دیگر می اندیشند.

زنان و مردان هر چند که از هم طلاق گرفته بودند ولی گویا راه برایشان باز و دامنه خواسته های خودشان را گسترش داده و هر کدام به تمایلات ذهنی خود می اندیشدند. یعنی یک نوع ولگردی ذهنی در افراد دیده می شد، یک ناهمگونی و عدم تعادل وحشتناک ذهنی.

بنابر این رجوی می دید هر چند توانسته طلاق های فیزیکی را انجام دهد ولی افرادش در تفکرات دیگری درگیر هستند. لذا برای پیشگیری از این عارضه بحثی را آوردند تحت عنوان «بند جیم».

طبق گذشته برای معرفی بندهای انقلاب کذایی رجوی، نشست های عمومی گذاشته شد موسوم به نشست رهبری، که افراد در یک سالنی گرد هم آمدند و مسعود رجوی و مریم رجوی طی یک تشریفات وارد شده و همان ریلی را که قبلا گفته بودم شروع کردند.

ابتدا مسعود رجوی آیاتی از قرآن را بنا بر تمایلات خودش خوانده و تفسیر به رای کرد، مطابق با شرایطی که در آن بودند. سپس مریم رجوی مدیریت صحنه را به دست گرفت و شروع به کَند و کاو مسائل نمود و در نهایت به بند جدید انقلاب رسید.

مریم رجوی به اصل موضوع پرداخت و گفت که بندی آورده تحت عنوان بند «جیم».

خلاصه این بند عبارت بود از اینکه هر فرد بعد از طلاق همسر خود حتی به شکل خیالی نیز حق ندارد به وی و یا هر زن دیگری در جهان فکر کند و باید همسر خودش را در کادر و چارچوب رهبری بداند و دیگر به آن فکر نکند.

انقلابی که رجوی راه انداخته بود از ابتدا دارای یک شکاف عمیق بود، این شکاف عبارت بود از افرادی که به طور واقعی همسر داشتند و طلاق داده بودند. آنان منتظر تمام شدن این انقلاب بودند تا مجددا با همسران خود به زندگی مشترکشان ادامه بدهند و از طرفی افراد مجرد هم در زمانی که مناسب باشد ازدواج کنند.

معنی این نوع طرز فکر این بود که انقلاب ایدئولوژیک رجوی مدت دار و دارای زمان مشخص است. یعنی دارای محدودیت زمانی است. البته این نوع طرز فکر به خودی خود شکل نگرفته بود و رجوی در تشریح انقلاب ایدئولوژیکی که درابتدای این داستان معرفی کرده بود گفته بود که این طلاق ها موقتی بوده و به محض سرنگونی حکومت ایران افراد به سر زندگی خودشان بر خواهند گشت. لذا این نوع بیان رجوی از انقلابی که عرضه کرده بود برداشت هایی را به دنبال داشت و افراد به خود وعده بازگشت به زندگی عادی و قبلی داده بودند.

در روند قضایا که به قول رجوی مسیر جنگ و مبارزه طولانی تر شده بود، رجوی به این باور رسید که اشتباه مهلکی کرده که برای طلاق ها زمان ارائه داده است و اگر بخواهد روی تاریخ جلو برود با شکست مواجه خواهد گردید. لذا خودش و تیم تئوریزه ای که تشکیل داده بود به دنبال راه حل افتادند که نهایتا به این نتیجه رسیدند اساس تاریخ دادن اشتباه بوده و باید آن را تصحیح نمایند.

در آن نشست که مربوط به بند جیم می شد گفته شد که انقلاب ایدئولوژیک و مجاهد مدت دار نداریم، مجاهد خلق باید که برای سازمان و رهبری آن جانش را بدهد، خانواده که سهل است پس مجاهد با تاریخ مصرف نداریم.

لذا طلاق علی الدوام را مطرح کردند و گفتند دیگر دور همسران سابق خودشان خط قرمز بکشند و تا آخر عمر به آن مطلقا فکر نکنند.

در بند جیم به همه افرادی که در این انقلاب شرکت کرده بودند تیر خلاص زده شد و دیگر حق نداشتند که به جز رهبری و ادامه مبارزه به چیز دیگری فکر کنند. به افراد تکلیف داده شد که باید تناقضات در این رابطه را روزانه گزارش نویسی کرده و در جمع بخوانند. اگر جنس تناقضات سنگین باشد و فرد توان خواندنش را نداشته باشد باید مکتوب کرده و به مسئول بالاتر خود تحویل دهد.

در واقع هدف از این تناقض نویسی این بود که شکاف های انقلاب رجوی را پیدا کرده و برایش راه حل در بیاورند.

بدین ترتیب بود که بند جیم نیز تبدیل به یکی دیگر از اهرم های فشار و اجبار شد، و رجوی توانست هر چه بیشتر افراد را در چنگ خود نگه دارد.

مریم رجوی در تکمیل تشریح این بند می گفت که باید همه افراد به مسعود رجوی به عنوان مقدس ترین فرد زندگیشان نگاه کنند، طوری که هر دم و بازدمشان و یا تا آخرین قطره خون خود را متعلق به رجوی بدانند. اینگونه خواهد بود که افراد توان پیدا خواهند کرد که از پس فشار های انقلاب ایدئولوژیک برآیند، به ویژه مردان که خیلی تحت فشار بودند و کنترل آنان خیلی سخت شده بود.

برای مجاب کردن مردان در انقلاب ایدئولوژیک رجوی، تعدادی از زنان را بر سر کار آورده و کنترل تشکیلات را دست آنان دادند تا به قول خودشان بگویند که زنان از زیر هژمونی مردان خارج شده و باید از لحاظ تاریخی به این هژمونی پایان داد. البته تا جایی این گونه وارد شدن انگیزاننده بود و رجوی از حقه خوبی استفاده کرده بود زیرا با کارهای توضیحی تلاش می کردند اینگونه وانمود نمایند که انقلاب ایدئولوژیک رجوی در بطن خودش آزادی و رهایی زنان را به دنبال خواهد داشت و مردان باید در این مسیر به زنان کمک نمایند.

ولی اینها همه سُس قضیه بود، اصل داستان رسیدن به مَنویات پلید رجوی بود؛ یعنی حاکمیت و گسترش زندان اردوگاه اشرف در ایران.
ادامه دارد
بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل