نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت یازده

نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت ده

بند «ف» و شروع سرکوب تشکیلاتی

بعد از مدت ها که از بند موسوم به بند «ر» می گذشت و تقریبا داشت اوضاع به روال عادی پیش می رفت ناگهان یک بحث جدید و یا همان یک بند جدید توسط مریم رجوی عَلَم شد. این نشست ابتدا در فرانسه انجام شده بود. در ابتدای سال ۱۳۷۴ بود که نوارهای ویدئویی در تمام مقرات در اردوگاه اشرف گذاشته شد که افراد موظف به دیدن واجرای مفاد آن بودند. تمام کارها برای چند روز تعطیل شد و تمام تشکیلات صرف پیشبرد این دور از نشست ها گردید.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در طی این دور از نشست ها مریم رجوی موعظه ای از انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی انجام داد و به اصطلاح دستاوردهای چند بند قبلی را مطرح نمود.

پرده برداری از بند جدید

مریم رجوی خطاب به حاضرین گفت که در پی چند بند قبلی به این نتیجه رسیدیم که به طور نسبی افراد به ویژه مردان بر عنصر جنسیت خود غلبه کرده و اکنون باید به یک موضوع مهم دیگر بپردازیم و آن پرداختن به موضوع فردیت است. وی در ادامه توضیح داد که فردیت عامل مهم در ممانعت از بهره برداری از بندهای قبلی بوده است. در کار و مسئولیت و حتی در امر ایدئولوژیک، فردیت افراد، مانع جدی می باشد که باید این عنصر به کنترل در آمده و مهار گردد. در پی این سخنان تعدادی از مسئولین بالای فرقه به پشت بلند گو آمده و در درستی و اثبات حرف های مریم رجوی شروع به گفتن برخی نمونه ها و فاکت ها نمودند. تمرکز و تلاش بر این بود که هرچه زودتر این بند جدید جا بیفتد.

باید اعتراف کنم که در ابتدا من و خیلی از افراد موجود نفهمیدیم که داستان چیست و چه آشی برای افراد پخته شده است.

برای تعمیق نشست مریم رجوی طبق معمول نشست های جانبی زیادی گذاشته شد.

در قدم های ابتدایی گفته شد که افراد باید خودشان را خُرد کنند و در مقابل رهبری مطلقا قرار نگیرند؛ این قدم اول در ورود به بحث ها بود. در این راستا گفته شد که فردیت فرد اصالت ندارد و باید از خودش بیخود شده و اصل را به بیرون از خودش یعنی نقطه رهبری قرار بدهد. در قدم بعدی دوری از عادی گری، زندگی طلبی و مظاهر دنیای مادی بود که فرد باید از آنها کنده شده و به عبارتی باید از آن تمایلات طلاق می گرفت.

گزارش نویسی در رابطه با بند «ف»

در خصوص این بند قرار بر این شد که ابتدا هر فرد برود و هویت اصلی خودش را برای جمع برملا نماید.

کلمه جمع اسم مستعار رجوی بود. هر جایی که رجوی می گفت باید برای جمع کاری انجام بدهیم یعنی که برای او عملی انجام گیرد. افراد مشغول نوشتن گزارشات کشافی شدند تا اول خودشان را ثابت کنند که دوست هستند. به گفته مسئولین فرقه در آن موقع تعدادی از نفوذی های دولت ایران در تشکیلات کشف و بعد از مراحلی اخراج شدند.

بعد از اینکه هر فرد در مقابل تعدادی دیگر گزارشاتش را می خواند که طبعا پرداختن به نقاط منفی خودش بود تعهد می داد که دیگر آن کارهای ناپسند را انجام ندهد. از مهمترین آنها که در تعهدات هر کسی باید می بود و اگر نبود به او تذکر داده می شد این بود که فرد دیگر مطلقا چیزی به اسم دوست نداشته باشد. محفل ( گفتگو های خصوصی و پچ پچ ) با هیچ کسی نداشته باشد و اگر موردی دید سریعا به مسئولین بالای خودش گزارش نماید.

بنابراین درب دیگری از جاسوس پروری در تشکیلات رجوی باز شد و افراد موظف شدند تا علیه یکدیگر دست به جاسوسی و خبرچینی بزنند. بعد از این بود که دیگر کسی جرات نداشت با یکی دیگر حرف بزند وگرنه مارک محفل می خورد.

بعدها مسعود رجوی تعریفی از محفل ارائه داد که همگان در این خصوص حواس جمع بودند. وی گفته بود که محفل یعنی شعبه سپاه پاسداران در تشکیلات رجوی! یعنی که اگر کسی مرتکب این جرم شود محکوم به اعدام است. این برای هر کسی واضح و روشن بود.

حالا شما حساب کنید که چه وضعیتی در تشکیلات پیش آمده بود. سکوت همه جا را گرفته بود. دیگر کسی جرات نمی کرد حتی با یکی دیگر احوال پرسی هم بکند زیرا امکان این می رفت که بعدا مارک محفل بخورد.

عُصاره بند «ف» کنترل هر چه بیشتر و شدیدتر افراد در تشکیلات بود تا کسی به فکر خروج از فرقه و یا فرار و یا کودتا نباشد. بعد از این بند بود که در ضلع شرقی اردوگاه اشرف مکانی را تاسیس کردند که از بیرون بیانگر این بود که این مکان حفاظت شده شبیه به زندان است، دیوارهای بلند و سیم خاردارهای انبوه و دوربین های مدار بسته، پرژکتورهای بزرگ برای روشنایی شب. اردوگاه اشرف که خودش زندان بود، این را هم که ساخته بودند، زندان در زندان شده بود.

در این مکان دستگیر شدگان را قرار می دادند. کسانی که در پروسه خوانی به تشخیص مسئولین تشکیلات افراد نفوذی بودند و یا شک بر آنان وجود داشت. تا رفع شک و ابهام از فرد او در این مکان نگهداری می شد.

در مجموع بعد از شروع بند «ف» دیگر کل فرقه و تشکیلات رجوی از شکل و شمایل قبلی در آمده و محدودیت ها روزمره افزایش می یافت. در مَثَل گویی که انفرادی درست شده بود.

دیگر هیچ کسی نمی توانست در تشکیلات مخالف حرف رجوی حرفی بزند. بند «ف» دوران سرکوب شدید تشکیلاتی بود که بعد از این بند در نشست ها افراد تحت تاثیر و القائات رجوی به همدیگر بدترین توهین ها را می گفتند و این فرهنگ را رجوی و سردمداران بی هویتش رایج کردند. اگر کسی به هر دلیلی وارد بحث های بند «ف» نمی شد و یا در بحث ها دست رو نمی کرد مورد هتاکی های رکیک قرار می گرفت مثل: بی شرف، بی ناموس، حرامزاده، مزدور خائن و امثالهم.

این دستاورد مهم مسعود رجوی شروع یک دوران تصفیه درونی فرقه بود که در سرکوب تشکیلاتی نمایان گردید.

ادامه دارد
بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل