پنج دهه تروریسم مجاهدین خلق: از میلیشیا تا هسته‌های تروریستی

در طول تاریخ معاصر ایران و از دهه های گذشته تاکنون، به ویژه در میان جریان های چپ، گروه های میلیشیایی متعددی شکل گرفتند که اقدامات خشن و تروریستی، ویژگی مشترک همه آن گروه ها بوده است. این گروه ها با اینکه برای مبارزه با نظام سیاسی حاکم شکل گرفته بودند اما خشونت آنها به اندازه ای بود که غیرنظامیان بیشتر قربانیان آنها را – چه در عملیات کور و چه عملیات هدفمند – شکل می دهند. سازمان مجاهدین خلق که در میان مردم ایران به نام مجاهدین شناخته می شود یکی از شناخته شده ترین این گروه هاست که در نخستین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی، به طور رسمی از میلیشیای خود رونمایی کرد و دورانی از خشونت و خونریزی را در مناطق مختلف ایران به راه انداخت. خشونتی که نتیجه آن قربانی شدن 12000 شهروند ایرانی، چند آمریکایی و تعدادی نامشخص اما قابل توجه از شهروندان ترکمن، کرد و شیعه عراقی به دست میلیشیای مجاهدین خلق بود. اکنون پس از گذشت نزدیک به دو دهه از خلع سلاح این گروه، مجاهدین خلق بار دیگر هسته های تروریستی خود با عنوان جدید «کانون های شورشی» راه اندازی کرده اند.

میلیشیا
میلیشیا براساس تعاریف فرهنگ‌های لغت، نیرویی نظامی است که از شهروندان به منظور ارتقای ارتش منظم در شرایط اضطراری تشکیل یافته ‌است. البته میلیشیا در فرهنگ آکسفورد تعریف دیگری هم دارد: به نیروی نظامی گفته می ‌شود که درگیر فعالیت‌های شورشی یا تروریستی در مخالفت با یک ارتش منظم است و منظور این نوشتار از میلیشیا، همین معنای اخیر آن است که به نیروهای شورشی مسلح سازمان‌یافته در سال‌های اول انقلاب اطلاق می‌شد. بعد از انقلاب اسلامی، واژه میلیشیا در ایران نخستین بار توسط مجاهدین به کار برده شد. البته این مفهوم نزد گروه‌های چپ‌گرا، واژه ناشناخته‌ای نبود. بنا به اظهارات و مستندات به جا مانده از مجاهدین ، مسعود رجوی سرکرده این گروه روز ۲آذر ۱۳۵۸ تشکیل میلیشیا را اعلام کرد. هر چند اعلام رسمی آن ششم آذر طی اطلاعیه‌ای‌ در نشریه مجاهد بود. میلیشیا یک نیروی غیر حرفه‌ای سازمان یافته بود که می‌توانست در کنار تحصیل و کار خود به فعالیت‌های سازمانی خود هم بپردازد. از این رو شاید بتوان میلیشیا را «چریک نیمه‌وقت» یا به تعبیر تشکیلات مجاهدین «رزم‌آور نیمه وقت» هم نامید که تاکیدی بر صبغه نظامی و مسلحانه آن دارد.

علت تشکیل میلیشیا
پس از جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و دستور حضرت امام خمینی مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی در 5آذر 1358، مجاهدین نیز تشکیل ملیشیای خود را اعلام کردند. بر اساس اعلاميه سياسي‌ نظامي شماره 23 مورخ 2آذر1358، شاخه ميليشيا در مجاهدین شكل گرفت. مجاهدین براي توجيه مسلح شدن و هدف از تشكيل اين ارتش كوچك خصوصي را مقابله با آمريكا اعلام کردند.(مجموعه اعلاميه‌ها ج 2، ص 140 – 141). نشریه مجاهد، روزنامه رسمی مجاهدین در تاریخ ۶‌آذر‌۵۸ در نشریه فوق‌العاده شماره۲ خود، ضمن تشکر از حضرت امام خمینی،سعی در مصادره این فرمایش رهبر انقلاب به نفع خود داشته و ارتش بیست میلیونی را همان میلیشیا نامید و پیامی تحت این عنوان صادر کردند: «…و اکنون این دیگر بر همه نیروهای انقلابی و بر همه رزمندگان دلیر ارتش و برادران پاسدار است تا در جهت برپایی کارآزمودگی ارتش انقلابی بیست میلیونی بطور اخص و سازمان دادن میلیشیای سی و هفت میلیونی تمام خلق، از هیچ چیز دریغ نورزند…» مجاهدین همچنین در ادامه این بیانیه مطلبی را هم تحت عنوان آیین‌نامه حمل و نگهداری سلاح و اهداف میلیشیا به چاپ رساندند. زیرا اکثرا اعضا و هواداران مجاهدین مسلح بودند. در جریان پیروزی انقلاب بسیاری از پادگان‌های ارتش توسط اعضای مجاهدین غارت شده بود و شاخه نظامی این گروه که از سال ۵۰ فعالیت می‌کرد نیز مجهز به سلاح‌هایی بود که عملاً غیرقانونی بودند. بنابراین برای عوام فریبی و جلوگیری از حساسیت‌هایی که در پی تشکیل میلیشیای مجاهدین پدید آمده بود، سعی کردند تشکیلات مسلح خود را دارای سازماندهی و نظم بیان کنند.

اقدامات میلیشیا
از دي ماه 58 ميليشيا به عنوان اهرمي در خدمت تاكتيك‌هاي تبليغي و مأموريت‌هاي اجتماعي براي بر هم زدن نظم اجتماعي و ایجاد درگیری در بعضي محلات تهران و شهرستان‌ها به كار گرفته شد. فعاليت واحدهاي ميليشيا در طي دوره تبليغات اولین دوره رياست جمهوري در حمایت از شخص بنی‌صدر افزايش یافت. دانش‌آموزان اكثريت اعضاي اين واحدهاي سازماندهي شده را تشكيل مي‌دادند. اولین تحرکات و عضوگیری‌های مجاهدین برای میلیشیا، ابتدا در بین دانش‌آموزان و سپس دانشگاهیان بود. زیرا این قشر از جامعه با شور انقلابی و علاقه زیادی که به انجام فعالیت‌های نظامی و مسلحانه داشت، به راحتی جذب شعارهای فریبنده مجاهدین می‌شدند.

واحدهای میلیشیا با توجه به سیاست‌های سران این گروه تا پیش از مقطع سرنوشت‌ساز 30خرداد1360، چندین حرکت نمادین انجام داد تا به زعم سران مجاهدین قدرت خود را به رخ حریف بکشد. این واحدها در مقاطع مختلف همچون آذر، بهمن و اسفند 58 به انجام مانورهایی برای نشان دادن قدرت اجتماعی خود پرداختند. در این زمان مریم قجرعضدانلو (رجوی)، سرکرده کنونی گروه مجاهدین ، مسئولیت‌های متعددی در رابطه با سازماندهی میلیشیای زنان و سرپرستی اردوهای انقلابی سازندگی زنان دانش‌آموز عهده‌دار بوده است. (روزنامه کیهان 20اسفند58، ص 15) میلیشیا برای چنگ و دندان نشان دادن به حریف در روز چهارشنبه 20فروردین59 از دانشگاه تهران تا مقابل سفارت آمریکا راهپیمایی کردند.

همچنین در ادامه تنش‌آفرینی‌های مجاهدین ، در 23خرداد59، میلیشیا همزمان در 10 نقطه تهران به تظاهرات و قدرت‌نمایی خیابانی پرداخت. در این مجموعه تظاهرات، ده‌ها نفر از مردم حزب‌اللهی و عادی کتک خوردند یا با سلاح‌های سرد مضروب شدند. ده‌ها دستگاه اتوبوس و موتور‌سیکلت و خودروهای مردم به آتش کشیده شد و مجاهدین به سر دادن شعار علیه شهید بهشتی و حزب جمهوری و حمایت از بنی‌صدر پرداختند. بيشتر برخوردهای میلیشیا در درگيري‌ها فیزیکی بود و از سلاح سرد نيز استفاده مي‌شد. این افراد آموزش رزمي و نظامي ديده و تشكيلاتي عمل مي‌كردند، به گونه‌ای که در درگيري‌ها مخالفين را مورد ضرب و شتم بيشتري قرار مي‌دادند. طی سال 59 شهرهاي سبزوار، اصفهان، كرج، آبادان، گرگان، قائم شهر، تهران و شيراز توسط میلیشیا به آشوب كشيده شد. حضور میلیشیا در جریان سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران در 14اسفند59 و متعاقب آن ایجاد درگیری با نیروهای حزب‌اللهی یکی دیگر از نمودهای این گروه نظامی مجاهدین بود.(غائله چهاردهم اسفند، ص 459)

در بعدازظهر 30خرداد60، همزمان با بررسی عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهوری بنی‌صدر در مجلس، طبق دستورالعمل مجاهدین ، میلیشیا که مجهز به چاقو، تیغ موکت‌بری، پنجه بوکس، کوکتل مولوتوف، اسپری حاوی اسید و اسلحه گرم(برای سرتیم‌ها و کادرهای اصلی) بودند، به خیابان‌های مرکزی تهران ریختند تا علیه نظام حاکم شورش کنند. همزمان با تحرکات در تهران، در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجد سلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیری‌های پراکنده مشابهی در سطوح کوچک‌تری رخ داد که طی آنها نیز ده‌ها تن مجروح و چند تن کشته شدند. (تارنمای صداوسیما)

بیشتر فعالیت‌های میلیشیا اقدامات تبلیغاتی و تخریبی بود. در ابتدا و تا قبل از 30خرداد سال 1360 این نیروها بیشتر به عنوان محافظان میتینگ‌ها و سخنرانی‌های افراد مطبوع خود بودند. در ادامه از اقداماتی همچون فروش نشریات و کتاب‌های مجاهدین ، جمع‌آوری کمک مالی به نفع گروه، فعالیت‌های سازندگی و عمرانی در مناطق محروم کشور و همچنین فعالیت‌های نظامی را می توان نام برد. فعالیتهای سازندگی ملیشیا و حضور آنها در روستاها بیشتر به منظور رقابت با جهاد سازندگی، انجام کارهای تبلیغاتی به نفع مجاهدین و گردآوری هوادار برای این گروه بود که در اکثر موارد ناکام بودند. در واقع این اقدامات میلیشیا نیز همانند اصل تشکیل آن در رقابت با نهادها و سازمان‌های انقلابی مثل بسیج بود. تشکیلات مجاهدین در این زمان خود را در توهم صاحبان انقلاب می‌دید و همانند نظام مشروع حاکم سعی در الگوبرداری از ساختار دولتی داشت. تشکیلات مجاهدین به میلیشیا برای اجرای نیات قدرت‌طلبانه خود بسیار امیدوار بود. رجوی اذعان می‌کرد که میلیشیای او در حدود 10 هزار نیروی توانمند دارد و آن را برای گروکشی با نظام حاکم مطرح می‌ساخت. این فکر خام سران مجاهدین به زودی توهم توان تقابل با حاکمیت را برای آنان پدید آورد. اما با ورود به عرصه شورشگری در 30خرداد، که منجر به دست‌گیری، فرار میلیشیای مجاهدین و نمایان شدن عدم توان رزمی و حتی شورش‌گری آنان شد، به سرعت این توهم نیز رنگ باخت و بسیاری از میلیشیای محبوب رجوی نابود شدند. (سایت خبری تحلیلی راه نو)

سرانجام میلیشیا
ميليشيا كه فلسفه وجودي‌اش تشكيل ارتش خصوصي و در واقع نيروي مسلح مجاهدین براي روز موعود بود، در درگیری‌های خیابانی تابستان سال 1360 و در ۵مهر ۱۳۶۰ با تهییج دانش‌آموزان یکبار دیگر وارد فاز شورشگری اجتماعی شد. بنا به اسناد موجود میلیشیا طی سالهای 62 تا 64 هشت حركت جمعی را سازماندهی کرد که البته بسیار کوچکتر از سیل توفنده مردم حامی انقلاب بوده و بدون هیچ گونه اقدامی، ناکام مانده و راه به‌جایی نبرد. هر چند شاید بتوان وقوع ترورهای گسترده از مسئولین نظام تا مردم عادی را بزرگترین دستاورد میلیشیای مجاهدین در این سالها برشمرد. (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان)

میلیشیا سرانجام پس از ناتوانی انجام اقدامات تروریستی در داخل کشور، براساس سیاست خط خروج مجاهدین ، به تدریج به عراق رفته و با در اختیار گرفتن امکانات نظامی و لجستیکی اهدایی صدام، در سال 1366 به ارتش به اصطلاح آزادی‌بخش ملی تغییر نام داد. مسعود رجوی در بیانیه تأسیس این ارتش، میلیشیا را هسته‌های اولیه ارتش آزادیبخش معرفی می‌ کند: «… در همین راستا بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در نخستین سال حکومت [امام]خمینی به سازماندهی میلیشیای مردمی همت گماشت…» (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان) این به اصطلاح ارتش مجاهدین در ۲ سال آخر جنگ اقدامات نظامی چندی را علیه ایران در جبهه های جنگ انجام داد و سرانجام در عملیات مرصاد نابود شد.

پس از اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003، مجاهدین به اجبار توسط ایالات متحده آمریکا که این گروه را در لیست تروریستی خود قرار داده بود، خلع سلاح شدند و ارتش آزادیبخش ملی، شاخه نظامی آن، مجبور به تحویل دادن سلاح‌های سنگین و نیمه‌سنگین خود به ارتش آمریکا در عراق شد.

مجاهدین از آن هنگام تلاش کردند تا با وفق دادن خود با شرایط جدید، تاکتیک خود را نیز منطبق بر همین شرایط پیش آمده کنند. از همین رو برای خروج از فهرست‌های تروریستی انگلیس، اتحادیه اروپا و آمریکا، شیوه جدیدی را در پیش گرفتند که بیش از آنکه پوست‌اندازی باشد شبیه یک تغییر تاکتیک بود. ورود به مرحله فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران برای اقناع غربی‌ها جهت اینکه آنها تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی هستند.

مجاهدین در این 16 سال پس از خلع سلاح اجباری، ارتباطات گسترده‌ای را با شخصیت‌های سیاسی سابق غربی برقرار کردند و تبلیغات وسیعی را علیه تهران به راه انداختند. اما هیچ کدام از این فعالیت‌های مجاهدین نتوانست نتیجه مطلوب آنها که همان پذیرش به عنوان آلترناتیو و سرنگونی نظام سیاسی ایران است را برای آنها به ارمغان بیاورد. از این رو در سال‌های اخیر تلاش کردند تا با راه اندازی هسته‌های وابسته به خود تحت عنوان «کانون‌های شورشی»، عملیات تغییر در داخل ایران و تحریک توده‌ها را مستقیما کلید بزنند.

واقعیت این است که بنیان سازمان مجاهدین خلق، چه در هنگامه سال 1979 و اعلان رسمی تشکیل میلیشیا و چه در سال های میانی دهه 60 (شمسی)، بر اقدامات مسلحانه تکیه داشته است. از این رو به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا این فرصت را در اختیار مجاهدین خلق قرار داد تا رویکرد میلیشیایی گذشته خود را پس از 13 سال خلع سلاح اجباری، به تدریج و به موازات رفتارها و اقدامات غیردیپلماتیک ترامپ علیه ایران احیا کند.

مجاهدین خلق ترامپ را به عنوان آخرین حلقه فشارها علیه تهران قلمداد می کردند که فشارهای بی سابقه او علیه جمهوری اسلامی ایران باعث زوال نظام سیاسی حاکم بر ایران خواهد شد. از این رو با تمرکز بر تأسیس هسته های خشن و تروریستی در داخل ایران، ادعای برخی از ناظران مبنی بر گذار مجاهدین خلق از مرحله نظامی به سیاسی در سال 2003 را به طور کلی مورد خدشه قرار دادند و نشان دادند که مجاهدین خلق همچنان یک گروه میلیشیایی خشونت طلب است.

سخنان برخی از اعضای ارشد مجاهدین خلق در دوران ریاست جمهوری ترامپ که هسته های تروریستی جدید این گروه، موسوم به کانون های شورشی را امتداد میلیشیای ارتش آزادیبخش ملی معرفی می کنند نشان می دهد ژست های سیاسی سال های اخیر مجاهدین خلق و رهبر آنها مریم رجوی، رویکردی فریب کارانه برای جلب حمایت بخشی از سیاستمداران اروپایی و آمریکایی بوده است. مجاهدین خلق در این دوره، دهها عملیات خرابکارانه و خشونت آمیز علیه هدف های متعدد در ایران انجام دادند. این اهداف هرچند خسارت های جانی و مالی نداشته است اما اقدام به تأسیس این هسته های مخرب و تشویق به عضویت در آنها و تحریک برای حمله به اماکن دولتی و غیردولتی و حتی مدارس دینی از مصادیق اشاعه خشونت و تروریسم علیه نظام سیاسی و شهروندان می باشد.

تحریک افراد به تخریب زیرساخت ها و دکل های انتقال نیرو و آموزش روش های حمله گروهی به نیروهای پلیس در اینترنت رویکردی مشابه با اقدامات سایر گروه های تروریستی است. به همان اندازه که تهدیدات گروه های تندروی آنارشیست کانادا در هدف قرار دادن زیرساخت های این کشور امری غیرقانونی است و رفتارهای تروریستی تعریف می شود این رفتارها از سوی مجاهدین خلق نیزاقداماتی غیرقانونی است که تبعات قانونی و حقوقی به دنبال خود دارد.

به هر جهت فارغ از اینکه با پایان دوران ترامپ و ناامیدی مجاهدین خلق از تحقق آرزوهای خود در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، آیا اقدامات هسته های تروریستی مجاهدین ادامه خواهد یافت یا تنها شکلی کاملا صوری به خود خواهد گرفت و فارغ از بی نتیجه بودن اقدامات این هسته ها در داخل ایران در این سال ها، آنچه مهم می نماید این است که اروپا احتمالا ناخواسته به کانون اصلی انتشار عناصر این گروه خشن و تروریستی تبدیل شده است.

تروریست های میلیشیایی هوادار صدام حسین که تا پیش از این تنها در اروپای غربی حضور داشتند اکنون به آن سوی دیگر اروپا یعنی بالکان نیز امتداد یافته اند.

سیدرضا قزوینی‌غرابی

خروج از نسخه موبایل