از شکنجه سفید در زندان های مجاهدین تا دادخواست محاکمه سران فرقه

کسانی که فرار کردند باید در انتظار مجازات و عدالت باشند، نه کسانی که سینه سپر کردند

دستگیری مریم رجوی در 17 ژوئن باید تلنگری به تروریستها و جنایتکاران باشد، که گریزی برای قاتلان و خائنان از چنگال عدالت نخواهد بود! این پیام را بهتر و بیشتر از همه مسعود رجوی ملعون گرفت و غیب شد و به گور خوابی روی آورد.

امروز ما جداشدگان مصمم و بطور منسجم به عدالتی که مسعود رجوی همیشه از آن دم می زد ، روی آورده ایم. مگر مسعود رجوی نمی گوید در هر دادگاهی پیروز میدان است ! پس ، بفرما این گوی واین میدان…

محمدرضا مبین

من محمدرضا مبین، نزدیک به 10 سال از بهترین سالهای عمرم را در فرقه ی منحوس و قرون وسطائی رجوی ، در اسارت به سر بردم.
6 ماه از این 10 سال را نیز در زندان های انفرادی مجاهدین در اشرف زندانی و شکنجه شدم.

سئوال من از شکنجه گران و سران سرکوب در فرقه این است ؟

به چه جرمی مرا 6 ماه در زندان انفرادی محبوس و شکنجه کردید؟

زمانی که در زندان بودم ، به بازجوها و زندان بانان نیز گفتم که : اگر حق و ناحقی در این دنیا وجود داشته باشد، من از حق خودم تا به آخر دفاع خواهم کرد. آنروز نیز در زندان به اسدا.. مثنی ، فروغ پاکدل، فاضل سیگارودی، حسین ربوبی(واقف) ، اکبر معینی، احمد حنیف نژاد، حمید آراسته ، مهری حاجی نژاد، نعمت اولیائی، حسن حسن زاده ی محصل، ابولحسن مجتهد زاده (نبی ) و… گفتم که مرا بیگناه شکنجه می کنید واگر زنده از دست شما خلاصی یابم، ازحق خودم نخواهم گذشت…

دستگاه شکنجه در زندان های مجاهدین یک سیستم سرکوب دقیق و بسیار دجالانه است به ترتیب زیر:

هدف اصلی اکثر زندان ها و شکنجه ها در سازمان مجاهدین

در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده است!!!

شکنجه سفید بر چه پایه ای استوار است؟

این نوع شکنجه، سیستم فکری هر انسانی را به هم میریزد!

اصول تئوری و عملی این شکنجه بر اساس دستاوردهای روانشناسان شکل گرفته است. متاسفانه باید گفت که در اینجا علم روانشناسی کمک زیادی به پیشرفت شکنجه سفید کرده است! پس از صدور بیانیه بین المللی حقوق بشر به تاریخ 10 دسامبر 1948 مسلما جوامع دموکراتیک و کلیه امضا کنندگان آن نسبت به رعایت همه بندهای آن بیانیه، از جمله بندی که هرگونه شکنجه را محکوم می کند، در ظاهر هم که شده متعهد شدند. اما واقعیت چیز دیگـری بود نکته مهم این بود که اعترافاتی که ازافراد با اعمال شکنجه گرفته می شد به شیوه ای باشد که به ظاهر، آثــاری از جراحت های ناشی از آن به چشم اقشــار جامعه نخورد تا باور آن اعتــرافات را راحت تر ســازد ! شاید به همین دلیل در CIA این شکنجه به شکنجه تمیز هم معروف است. از این روی استفاده از دستاوردهای روزافزون علم روانشناسی، در شیوه و ساختار بازجویی ها برای دستگاه های اطلاعاتی سازمان ، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود!

شکنجه سفید در زندان های سازمان مجاهدین چگونه عمل میکند؟

انسانها موجوداتی اجتماعی هستند. زمانی که شما تمام روابط عاطفی و اجتماعی را از ایشان بگیرید، ضربه شدیدی می خورند. شکنجه سفید مبتنی بر محرومیت حسی و ایزوله نگهداشتن شخص است. فرد مربوطه اکثر اوقات بطور غیرمنتظره دستگیر شده، چشم بسته از دالان ها یا مسیرهای پیچ در پیچ به یک سلول انفرادی برده میشود، در آنجا روزها دور از هرگونه اطلاعات و تماس با دنیای خارج میماند. وی همچنین اکثرا امکان دسترسی به دوستان در مناسبات، روزنامه و کتاب و هواخوری را ندارد. این همراهست با بازجویی های طولانی با روش سوال های مکرر، تکراری،بحث و جدل، تهدید، تلقین یا مرام آموزی، تشویق، خشونت همراه با تحمیل کم خوابی های بیش از 14 ساعت. بازداشت شده اغلب جز بازجوی خود فرد دیگری را نمیبیند! یکی از نفرات اصلی و شکنجه گر من در 6 ماه انفرادی در زندان اسکان در پادگان مخوف اشرف، فاضل میرموسوی (سیگارودی) جنایتکار بود .

بازجو در اکثر موارد در مورد بازداشت شده اطلاعات گسترده ای دارد، با این حال تمام سعی خود را میکند تا هـرچه بیشتـر از زبـان خود او در مورد روحیــه و ویـژگـی های شخصیتی اش آگاه تر شود. زیرا هر چقدر شناخت فرد بازجو از بازداشت شده کامل تر باشد او میتواند خیلی مشخص تر روی زندانی کار کند. بازجو به مرور از آن نکته ها استفاده و سعی میکند او را به شیوه های مختلف شدیدا تحقیر و بی اعتماد به گذشته خود سازد. یعنی میتوان گفت که هدف اصلی این نوع بازجویی ها در مرحله اول تسریع شکستن ارزش های زندانی توسط تضعیف اراده اوست !!!

در مقوله روانشناسی کافیست هر انسانی را برای مدت کوتاهی از حواس پنجگانه اش محروم کنند، او تعادل خود را کاملا از دست می دهد و دچار وهم میشود ، به علاوه سیستم گوارشی اش مشکل پیدا میکند، قـدرت جهت یابی اش مغشوش و دچار مشکل بیخوابی می شود و کاملا چه از لحاظ فیزیکی، چه از لحاظ روحی سیستم اش به هم میریزد. این هم جزیی از شکنجه سفید در دستگاه رجوی است !

مبنای رفتار بازجوهای سازمان در شکنجه سفید بر پایه برخورد های متضاد با فرد زندانی است. در این روش بازجو در نقش دوست و دشمن ظاهر میشود. با اطلاعات دقیقی که در مراحل قبلی از شخصیت بازداشت شده به دست آورده، بازجو میتواند ساعتها با سوال های تکراری، خسته کننده، در مورد یک موضوع یا نکته خاص، بازداشت شده را تحت فشار قرار دهد!

فشار روحی دیگری که به من در زندان های مجاهدین وارد میشد توسط اطلاعات غلطی بود که بازجو به من میداد. اینکه مثلا از وضعیت جسمی بد خانواده ام میگفتند و اینکه افراد نزدیک فامیل مانند پدر یا مادرش یا همسر و فرزندانش فوت کرده یا بیمار هستند. یا به عنوان گروگان توسط رژیم دستگیر شده اند، که قطعا تمام اینها کذب محض بود. بازجو از این طریق موفق می شود تا فرد بازداشت شده در آن شرایط را به تدریح آماده پذیرش و جایگزین کردن ارزشهای جدید کند !!!

هدف نهایی شکنجه سفید در سازمان چیست؟

هـدف اصلـی بازجو از شکنجه سفید، تخـریب فـردی شخص زنـدانی و نهایتا همانند سازی اش است. بوسیله شکنجه سفید میتوان اراده فرد را خرد کرد. به عبارت دیگر میتوان گفت که این شستشوی مغزی در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده محسوب می شود !!!

بدین ترتیب می توان هر اعترافی را از فرد بازداشت شده گرفت. او را مقابل دوربین گذاشت و یا دادگاه های نمایشی برپا نمود. البته یک هدف دیگر از اعمال شکنجه سفید برای سیستم های فرقه ای، تاثیر منفی ابراز پشیمانی فرد در مقابل جمع ودوستان سابق و سلب امید به آینده و رهایی از فرقه می باشد !

راستش دیر یا زود هر انسان را میتوان شکست!

میدانم که این حرف تلخ است اما واقعیت دارد. البته هرچقدر راجع به جزییات این شکنجه صحبت شود ، باز هم کسی که در جریان شکنجه ها نبوده کمتر این بحث برایش ملموس می باشد ! اما این را هم باید بگویم که این شکنجه به علت کارآمدی اش و اینکه همواره در حال آزمایش و تکامل میباشد، خیلی سخت قابل مقابله است.

یکی از مشکلات اساسی زندانی آزاد شده صحنه های دلخراشی است که بصورت Flashback بطور متداوم به سراغ او می آید. از دید علم روانشناسی، تجربه ناگواربسیار سخت از ذهن پاک می شود شبها کابوس می بینند و در اصل باید برای آنها دوره جدید معالجه گذاشته شود. پس می بینید که حتی زمانی که روان درمانی فرد قربانی تمام شده، با دیدن تصاویر مشابه به آنچه که کشیده است، دوباره دچار بحران روحی می شود. این بسیار دردآور است.

اما شیوه های شکنجه در فرقه ی رجوی ، هرچقدرهم که پیشرفته باشند ، باز هم دست تقدیر الهی، چیز دیگری را رقم خواهد زد !

شکنجه گران و آمران و عاملان زندان ها و شکنجه ها ! باید بدانند وقتی دامن خود را به ننگ زندان ، سرکوب و شکنجه آلوده کردند ، باید فرجام آن را هم در نظر می گرفتند ! دور نیست ، اجرای عدالت خداوندی را درمورد آن ها که بی گمان شاهد خواهیم بود …

طنز روزگار مجاهدین و رهبری شان این است که : هنوز پس از سالها و وجود مستندات فراوان ، رسما نپذیرفته اند که زندان و شکنجه داشتند و اعضای خود را شکنجه کرده اند !!! آویختن به هر دستاویز دیگری توسط مسعود رجوی و مریم، را پیشاپیش محکوم کرده و من بعنوان یک جداشده در این پرونده ی مشخص خواستار جوابگوئی سران سرکوبگر سازمان در محاکم بین المللی هستم.

به حول و قوه ی الهی و به مدد قانون و عدالت، با حضور در هردادگاه بین المللی ، این حقیقت را در چشم مسعود و مریم رجوی فرو خواهیم کرد که بالا بیاورند که زندان داشتند و ما را ماهها در پادگان مخوف و بدنام اشرف شکنجه کرده اند و حق خود را از حلقوم آنان بیرون خواهیم کشید . . .

محمدرضا مبین ، یک از شاکیان دادگاه خلق و آسیب دیده از خشونت فرقه ای مسعود رجوی

خروج از نسخه موبایل