جوخه‌های ترور مجاهدین خلق در اوایل دهه شصت

اسفند 1360 در حالی آغاز شد که سازمان مجاهدین با انجام عملیات‌های تروریستی گسترده باعث قتل عام وسیع مردم شدند. به گزارش روزنامه کیهان در 3 اسفند 1360 «در سالروز کودتای انگلیسی رضاخان در تهران؛ عوامل آمریکا با انفجار بمب عده‌ای کارگر و دانش‌آموز را قطعه قطعه کردند».
خبر ترورهای متعدد سازمان در این‌روزها در مطبوعات بازتاب گسترده‌ای داشت. خبر ترور و شهادت سه عضو جهاد دانشگاهی به دست سازمان از جمله‌ این خبرها است. بنابر گزارش روزنامه جمهوری اسلامی در 6 اسفند 1360 سه عضو سازمان مجاهدین با لباس مبدل سپاه، خودروی شخصی حامل سه کارمند جهاد دانشگاهی تهران به نام‌های«محمدعلی نماززاده»، «حسینعلی شایسته مهر» و «رضایی» را متوقف و پس از پیاده نمودن آن‌ها از خودرویشان، به سوی آن‌ها آتش می‌گشایند.

پس از شورش 30 خرداد ماه 1360، استراتژی سازمان این چنین اعلام شد: «ما مجاهدین خلق با درک واقع‌بینانه از رژیم و آشتی‌ناپذیری و متعارض شدن تضاد با رژیم ضد خلق، پس از ۳۰ خرداد، قاطعانه استراتژی مبارزه مسلحانه و در مرحله اول این استراتژی، ضربه یا ضربات تعیین‌کننده و مرحله یک تهاجمی (تهاجم به هر قیمت) و تشکیل آلترناتیو را در دستور کار خود قرار داده‌ایم.»

در این قبیل عملیات فقط هدف انجام ترور بود و این که قربانی ترور چه فرد یا شخصی باشد اهمیتی نداشت. از این رو عمده اهداف این ترورهای کور مردم عادی، شهروندان بی‌دفاع، رهگذران، مسافران وسایل حمل و نقل عمومی و … بودند. سازمان مجاهدین بدون پرده‌پوشی، موارد و نمونه‌هایی از ترورهای شهروندان عادی را در ارگان خود ذکر و از این عملیات تروریستی با عناوینی مثل”اعدام انقلابی”و”آتش قهر خلق”یاد می‌کرد.

در کتاب «از مجاهدین تا مجاهدین» که توسط مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است در مورد ترورهای سازمان مجاهدین در سال‌های ابتدایی دهه شصت آمده:

«از ابتدای تابستان 1361 واحدهای رزمنده میلیشیا بر اساس رهنمودهای فرماندهی عالی نظامی ـ سیاسی سازمان، برادر مجاهد مسعود رجوی و در اولین مرحله از مقاومت مسلحانه انقلابی خود نابودی سر انگشتان اختناق را دستور کار خود قرار دادند تا آنجا که با اوج‌گیری عملیات واحدهای عملیاتی سازمان و گستردگی عملیات و قدرت آتش رزمندگان سازمان، تنها در شهریور ماه 1361 حدود ششصد نفر از مزدوران رژیم فقط در تهران کشته شدند.»

علی زرکش فرمانده سیاسی ـ نظامی وقت سازمان در ایران، به ترور بیش از هزار نفر از شهروندان ایرانی اعتراف می‌کند؛ «از آغاز مرحله دوم مقاومت تا کنون (16/ 10 /1361) بیش از هزار تن از ایادی رژیم به دست واحدهای عملیاتی سازمان در استان‌های تهران، گیلان، مازندران، فارس، همدان، اراک، خراسان، اصفهان، کردستان و… نابود شده‌اند که 28 نفر از آنان از نیروهای سپاه پاسداران بوده‌اند.» وی در گزارش دیگری که در مورخه20 /4 /62 منتشر شد، اعلام کرد: «از 30 خرداد 1361 تا 30 خرداد 1362، حداقل 2800 تن از مزدوران رژیم بر اثر آتش رزمندگان مجاهد سازمان به هلاکت رسیده‌اند که 40 تن از آنان از نیروهای پاسدار بوده‌اند.»

آنچه که در این گزارش‌ها بیش از هر نکته دیگری به چشم می آید، اعترافات سازمان مجاهدین در کشتار مردم عادی و غیر نظامی است؛ چرا که بنا به تصریح سازمان، از میان ۲۸۰۰ نفر، تنها ۴۰ تن پاسدار بوده‌اند و مابقی را شهروندان غیر نظامی تشکیل می داده‌اند.

مسعود رجوی در مطلبی با عنوان «عملیات بزرگ با امکانات محدود» می‌نویسد: «رژیم علیرغم توسل به هرگونه اقدامات حفاظتی و به کار گرفتن انواع و اقسام امکانات و سلاح و اتومبیل‌های ضدگلوله، هرگز قادر نبوده و نخواهند بود، تمام کانال‌های ضربه خوردنش را بسته و همه مزدورانش را از آتش انتقام سلاح مجاهدین خلق در امان نگه دارد. حال اگر به پارامتر فوق این نکته را اضافه کنیم که برخی مهره‌های رژیم گاهی به خاطر پرداختن به ارتباطات غیرعلنی و غیر رسمی از تور حفاظت خارج شده و به صورت عادی به تردد می‌پردازند، مشخص خواهد شد که چه بسا فرصت‌های حساس و مهمی به دست بیاید که مزدوران رژیم بدون حفاظت در دسترس رزمندگان مجاهد قرار بگیرند؛ به گونه‌ای که بتوان با امکانات ساده و کم، منتهی با سرعت عمل، عملیات بزرگی انجام داد و به مهره‌های رژیم ضربات کاری وارد ساخت.»

گزارش‌های متعددی در مورد تردد مهره‌های رژیم به صورت ناشناس به دست ما رسیده است. در یکی از این گزارش‌ها یکی از رزمندگان اظهار داشته طی مسافرت به تهران با اتومبیل کرایه متوجه شدم که مسافر کنار دست من از نمایندگان مجلس است که به صورت ناشناس به تهران سفر می‌کند و یا در مورد دیگر، یکی از هواداران سازمان بیان داشته، خانه یکی از مهره‌های رژیم یک کوچه دورتر از منزل ماست و او گاهی اوقات شب‌ها با یک وانت از خانه خود خارج شده و در سطح شهر تردد می‌کند. این دو گزارش به خوبی ضرورت آمادگی برای برخورد با مواردی را که حفاظت مهره‌های رژیم آسیب‌پذیر است، نشان می‌دهد. هر چند که در فاز نوین مقاومت تمامی رزمندگان مجاهد باید کلیه توان نظامی خود را برای پاره کردن تور اختناق و نابودی پاسداران ظلمت متمرکز نمایند ولی در شرایطی که دسترسی به مهره‌های حساس رژیم بدون صرف انرژی و نیاز به شیوه‌های پیچیده امکان‌پذیر است، به هیچ وجه نباید فرصت را از دست داد، بلکه باید با آمادگی و قاطعیت آن‌ها را به سزای اعمالشان رساند.

در نشریه مجاهد، ذیل عنوان «از سری تجربیات مجاهد خلق» و با تیتر «عملیات واحدهای موتوری» به تشریح و توضیح عملیات تروریستی با استفاده از موتورسیکلت پرداخته شده و مباحثی مانند: پرتاب نارنجک و بمب‌های آتش‌زا به مراکز دشمن، اعدام انقلابی مزدوران دشمن در مراکز حفاظت شده جاسوسی و کسب اطلاعات، اعدام انقلابی مزدوران منفرد دشمن در مسیر تردد، آموزش داده شده است… یکی از طرح‌هایی که واحد موتوری بعد از فراگیری و کسب آموزش‌های نظامی مکفی می‌تواند انجام دهد، به هلاکت رساندن تک مزدور دشمن در کوچه و خیابان است… برای اعدام مزدوران خود فروخته‌ای که تحت پوشش‌های مختلف شغلی در مناطق مختلف خود را با محیط هم رنگ ساخته و مراکز جاسوسی و کسب اطلاعات دایر کرده‌اند، واحدهای موتوری بر اساس یک طرح مناسب عملیاتی می‌تواند اقدام کند.

علی زرکش نتیجه فاز پاسدار کشی را در جمع‌بندی سال 1362 خود این چنین اعلام کرد که «علیرغم کلیه طرح‌های نظامی ـ پلیسی دشمن از 30 خرداد 1361 تا 30 خرداد 1362، 2800 نفر از مزدوران در شهرستان‌ها، کردستان، و جنگل کشته شده‌اند.»

طبق مندرجات نشریه مجاهد که در هر شماره آمار انفجارها و ترورها و قتل‌های صورت گرفته توسط اعضایش را با افتخار رسماً اعلام می‌کرد و مسئولیت آن را بر عهده می‌گرفت. بیش از 16 هزار نفر از مردم ایران طی سال‌های ۶۰ تا ۶۸ توسط مجاهدین به شهادت رسیده‌اند.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

خروج از نسخه موبایل