خاطره ای از رضا قریشی – قربانی دیگری از فرقه ی مجاهدین

باز هم به مانند همیشه فرد دیگری از فرقه رجوی در خاک سرد آرامید. این بار نوبت به رضا قریشی رسید . از این خبر بسیار ناراحت شدم. چون من در بین سالهای 80 تا 81 در پذیرش سازمان مشغول به کار بودم و در قسمت ترددات ( راننده سوژه ) بودم.
در آن موقع فرمانده پذیرش زن بد دهنی به نام فهیمه اروانی بود که یک شبه با شرکت در رقص رهایی به مسئول اولی سازمان رسیده و چنان به کاسه لیسی برای رجوی ها می پرداخت که انگار مجاهد دو آتشه است .

این در حالی بود که اصلاٌ سابقه مبارزاتی آنچنانی هم نداشته و در فرنگ برای فرقه رجوی کار می کرد که احتمالاٌ رجوی با دیدن وی فکر کرد که به درد کارش می خورد و او را مسئول اول گذاشت و این نقطه شروعی بود که رجوی در تمام نشست ها از وی استفاده کرده و بر سر دیگر افرادش می زد .

قدری از بحث اصلی دور شدیم . رضا قریشی در آنزمان مسئول ترددات فهیمه اروانی بود و هر موقع قرار بود به بیرون تردد داشته باشد من راننده و رضا قریشی فرمانده اکیپ ترددات می شد .
رضا در حین ترددات حرفهای چاله میدانی و انتقاد های مسخره زیادی از فهیمه می شنید ولی از آنجایی که قدرت مخالفت نداشت باید آنها را می خورد و دم بر نمی آورد .

رضا بچه ساکتی بود و از سابقه وی خبری نداشتم تا اینکه بعد از فوت وی در اطلاعیه شورای بی خاصیت فرقه رجوی مدعی شدند که رضا قریشی از زمان شاه در کار مبارزه با شاه بوده است . اینکه چقدر این مسئله صحت دارد خدا می داند چون این گونه سابقه تراشی را من در مناسبات فرقه دیدم .

در ضمن اگر این گونه بود پس چرا هیچ وقت مسئولیت مهمی به او داده نشد ؟ چرا همیشه باید برای شما مسئولین سگ دو می زد و مانند برده باید از او کار می کشیدید ؟

آیا فهیمه اروانی زن بد دهان فرقه یادش رفته که چقدر به رضا توهین می کرد ؟ یادش رفته که آن موقع در برج عاج نشسته و رضا باید برای توهین هایش بله بله می گفت؟

اکنون بعد از مرگ رضا قریشی ، فرقه رجوی مدعی می شود که وی علاوه بر بیماری قلبی دچار بیماری های دیگری هم بوده است . ضمن اینکه در یک حقه بازی با مرگ وی اکنون مدعی می شوند که رضا سمبل ایستادگی در مقابل بیماری بوده است !!! .

قبل از همه باید به مریم قجر گفت که مسئول مرگ وی خود شما و آن شوهر فراریتان است که این گونه با جان افراد بازی می کنید و از مرگ شان لغز آزادی خواهی سر می دهید . در پیام مریم قجر باید توجه داشت که حرفهایی که عنوان می کند کلیشه ای است و در مورد مرگ هر کدام از اعضای نگون بخت تشکیلاتش این گونه است . مریم قجر اکنون به مانند بقیه بعد از مرگ افراد همه را مجاهد صدیق ، گوهر بی بدیل ، سرلوحه صدق و فدا ، از نسل آرمانی رجوی ، و … مینامد.

همه این القاب البته از طرف کسی عنوان می شود که اعتقادی به این کلمات ندارد . اگر بحث صدق و فدا می باشد شما در کدام مرحله صداقت در گفتار و عملکرد خود داشتید؟ کجا و در کدام مرحله خودتان را فدا نمودید؟ ما هر چه مشاهده کردیم در مقاطع مختلف و خطرناک این شما بودید که فرار می کردید و این نیروهای وارفته بودند که برای ایدئولوژی مسخره تان باید کشته می شدند .

برای مریم قجر افرادی مانند رضا قریشی و بقیه هیچ اهمیتی ندارند. انسانها بر اساس منفعتی که برای آنان دارند به کار گرفته می شوند و اگر این افراد روزی به واقعیت های موجود در تشکیلات پی ببرندو مخالفت کنند می شوند مزدور و نفوذی.
این سبک کار رجوی ها در برخورد با نیروهای شان است .

حال هر چقدر مریم قجر در مورد فوت افرادش به ردیف کردن یک مشت کلمات بی مصرف مبادرت کند، ولی چیزی که مهم است مسئولیت مرگ رضا قریشی و بقیه افراد به عهده رجوی ها است که با خیره سری آنان را مجبور کردند در تشکیلات جهنمی فرقه بمانند و تک به تک به زیر خاک بروند تا آنان به زندگی نکبت بار خود ادامه دهند .

مرگ رضا ممکن است برادرش قاسم را به خود بیاورد و ببیند که رجوی ها چگونه باعث مرگ رضا شدند.

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل