روز حسابرسی رهبران جنایتکار مجاهدین فرا رسیده است

آیا راه فراری برای رهبران جنایتکار فرقه ی رجوی وجود دارد؟

جوانی و عمر، سرمایه هایی هستند بی بازگشت و به قول شاعر “آب رفته به جوی باز نمی گردد”!
بیش از چهل سال است که مسعود رجوی خشونت را در بدترین شکل آن علیه مردم ایران ترویج می کند، همه ی راههای تروراعم از بمب گذاری، شلیک مستقیم ، خمپاره زنی و … را نیز از سر گذرانده و بدان نیز مفتخر است، جنون افسارگسیخته ی مسعود رجوی دیگر اظهر من الشمس است .

زمانی که با دشمن متجاوز به خاک کشور ، پیمان خیانت علیه مردم ایران بسته بود، دورانی نیست که بشود به سادگی از کنار آن گذشت، اما سرانجام گذر زمان سیلی محکمی به گوش او نواخت و از عراق مثل یک تفاله بیرون انداخته شد.

امروز رجوی در آلبانی (پس از گذشت بیش از 5 سال) ، صدها انسان را به بند کشیده و گرفتار کرده است، سطح قضیه ی این اسارت سنگین، این است که خود این افراد انتخاب کرده اند که با رجوی بمانند! ( البته رجوی خودش غیب شده است و توخالی بودن همه چیز را با غیبت خود عیان کرده است)، اما نه ابدا اینطور نیست!

حتی یک نفر از اسرای موجود در آلبانی هم در یک پروسه ی عادی در آلبانی و در اسارت فرقه ، ماندگار نشده است .همه چیز در آنجا با ترفند های شستشوی مغزی و زندان و شکنجه و تفتیش عقاید ، سرپا است.

تجارب سیاه و غمبار جداشدگان و مروری بر خاطرات آنان، بخوبی نشان می دهد که از دیرباز فاجعه ای عظیم و ضد انسانی در درون مناسبات این سازمان در جریان بوده است .حتی نفس کشیدن در آن مناسبات ضد بشری، عادی و معمولی نیست!

یکی از جداشدگان که سالها در اسارت این سازمان بوده است ، نقل می کند:
من در نشست‌های مختلفی از مسئولین فرقه مجاهدین خلق شنیده بودم که می گفتند: ما از هیچ دولت ، شخصیت و ارگانی نمی‌ترسیم ، از پاسداران هم نمی ترسیم، بلکه باید از درون خودمان بترسیم، چرا که هیچکس از داخل مناسبات ما خبر ندارد، ما فقط از بریده‌ های خودمان می‌ترسیم چراکه از همه چیز ما خبر دارند و داخل مناسبات بوده اند. این علت اصلی رجوی وحشت و طبعا ضدیت با اعضای جداشده از مجاهدین خلق می باشد و به همین خاطر آنها را خائن و مزدور خطاب می کرد...”

براستی در درون مناسبات رجوی چه خبر است که رجوی از افشا شدن آن می هراسد؟

آن ” همه چیز” چیست که رهبران سرکوبگر سازمان از افشای آن توسط جداشده ها می ترسند؟

این همه ترس و وحشت از برای چیست؟

جداشدگان از سازمان در حرکتی خودجوش، پس از سالها تلاش و زحمت، عاقبت موفق به طرح دعوی خود از رهبران سازمان مجاهدین شدند. این همان ترسی بود که سالها در اندرونی رجوی ، خانه کرده بود، رجوی از روزی می ترسید که جداشدگان در مقابلش صف کشیده و دست به دادخواهی بزنند!

در آخرین روزهای سال گذشته ، سرانجام شکایت جداشده ها علیه رهبران سازمان ، در شعبه ی بین الملل قضائی تهران ، مطرح و منجر به صدور رای علیه رهبران جنایتکار فرقه ی رجوی شد.

اکنون آن روز رسیده است که رجوی باید پاسخگو باشد. اگر به رای و نظر خود مسعود رجوی باشد، گزینه ی او ، خزیدن به سوراخ موش است! اما این بار چنگال تیز عدالت بین الملل، در جستجوی اوست، دیگر طفره رفتن و فرار کردن چاره ی کار نیست!
مریم رجوی در فرانسه یا آلبانی، حضور دارد و به زودی گزینه ای جز حضور در پای میز محاکمه ، در جایگاه متهم را نخواهد داشت!

همه در یک مرگ تدریجی ، مجبور به اطاعت بودیم

جدا شده ها می گویند:
– سالها در یک مناسبات فرقه ای با زور و اجبار نگه داشته شدند و فرصتی به آنان برای انتخاب داده نشده است.
– همه، سالها در اردوگاههای مختلف سازمان تحت مناسبات برده داری و بیگاری بوده اند.
– هر انتقاد و اعتراضی در سازمان ، با تبعات منفی شکنجه و زندان انفرادی روبرو بود.
– همه ی اعضاء در سازمان مجبور به تجرد اجباری بودند و کانون خانواده تخریب شده بود.
– شرکت در نشست های تفتیش عقاید و سرکوب ، اجباری بود.
– هر گونه تماس با خانواده و بیرون از اسارتگاههای رجوی ممنوع بود.(ایزولاسیون عاطفی)
– هیچ اختیاری در مناسبات سازمان وجود نداشت و همه چیز جبر بود.
– همه برای سالها مجبور به عضویت در این سازمان شده بودیم.
– قتل اعضای ناراضی.
– بهره کشی و استثمار اجباری .
– اجبار به نگارش ذهنیات خود.
– ممنوعیت صحبت کردن و درد دل با دوست یا رفیق.
– ممنوعیت هر نوع آزادی ، اعم از آزادی بیان و آزادی پوشش.

همه در یک مرگ تدریجی ، مجبور به اطاعت بودیم. هرگز اجازه نیافتیم، اعتراضی داشته و طبق تمایلات شخصی خود قدمی برداریم.
رجوی می خواست از همه رباتی متحرک، اما بی روح بسازد که فقط فرامین او را اجرا کنند!

اما اکنون روز حسابرسی از جنایات این رهبران وطن فروش فرا رسیده است، امید این است که عدالت خداوندی در مورد آنان اجرا گردد و بی شک چنین خواهد شد . . .

فرید

خروج از نسخه موبایل