مجاهدین خلق – التزام به حقوق خانواده از شعار تا عمل

فرقه مجاهدین خلق از بدو تاسیس شعار برابری زن و مرد و رهایی زنان از قید و بند مناسبات ارتجاعی و استثماری را از الویت های اهداف و برنامه های خود عنوان و برای آن تبلیغ می کرد.

ولی بخاطر ویژگی منحصر بفرد تشکیلاتی و قرار گرفتن اعضا در حصارهای تنگ و تاریک مناسبات بسته که عملا عنان تصمیم گیری را از فرد گرفته و بدست تشکیلات آهنین می داد اعضا هیچگاه نتوانستند از خود اراده ای برای تصمیم گیری داشته باشند و حتی شخصی ترین امور که مناسبات زناشویی و تشکیل خانواده بود را هم رهبران تشکیلات مشخص می کردند!

وقتی به نحوه شهادت و سوزانده شدن مجید شریف واقفی با آن شیوه فجیع و ضدانسانی نگاهی می اندازیم، می بینیم چنان مناسبات زناشویی و خانوادگی دست خوش قوانین و دستورالعمل ها و فرامین تشکیلات قرار گرفته که بدون هیچگونه چالشی لیلا زمردیان همسر مجید شریف واقفی وقتی از طریق مسئولش در جریان مخالفت همسرش با تشکیلات قرار می گیرد با نقشه قبلی همسرش را برسر یک قرار می کشاند تا وی بدست جریان منحرف که بر سازمان حاکم شده بود بطرز فجیعی ترور و سوزانده شود! بدون اینکه سرسوزنی به ارزش ها وعواطف خانوادگی فکر کند و یا اصولا وی را دچار تناقض کند .

بعد از انقلاب و قرار گرفتن مسعود رجوی همین روال ادامه پیدا کرد تا اینکه در جریان انقلاب به اصطلاح ایدئولویکی و طلاق همسران به اوج خود رسید و در حقیقت تیر خلاص به مناسبات خانوادگی و ارزش های اخلاقی آن زده شد .

در جریان حضور خانواده ها در مقابل پادگان اشرف در سال 1382 فرماندهان مجاهدین براساس دستور العمل رجوی برای اینکه اعضا تحت تاثیر ارتباط با خانواده ها قرار نگیرند تلاش کردند بذر کینه و نفرت در دل اعضا نسبت به خانواده هایشان بکارند تا مانع از جذب آنها به خانواده شوند.

وابسته نشان دادن خانواده به وزارت اطلاعات و دولت ایران بخشی از این سناریو نفرت انگیز بود . اعضا قبل از ملاقات در اتاق عملیات هر قرارگاه توجیه و مملو از نفرت و حس خشونت نسبت به خانواده هایشان میشدند و سپس بقول رجوی به صحنه جنگ با خانواده فرستاده میشدند.

درجریان همین دیدارها من از نزدیک شاهد صحنه ای بودم که هیچگاه طی این سالیان نتوانسته ام آن را فراموش کنم و پیوسته من را آزار میدهد:

یکی از اعضا بعد از توجیه برای ملاقات به درب اصلی پادگان اشرف برده شد. وی قبلا در ایران ازدواج کرده و صاحب فرزندی شده بود. بعداز آن دیگر از آنها و بخصوص دخترش اطلاعی نداشت! روز ملاقات هنگامی که دخترش از اتوبوس پیاده و بسمتش دوید تا او را بعد از سالیان در آغوش بگیرد، وی با شدت به صورتش کوبید تا در آغوشش قرار نگیرد! دختر بیچاره تعادلش را از دست داد و به زمین خورد و باصدای بلند فریاد زد بابا چرا من را میزنی؟! من سالها برای چنین روزی لحظه شماری می کردم؟

پدر وی مدتی گیج شده بود! او وقتی دخترش یکسالش بود آنها را ترک کرده بود و در یک لحظه فکر کرد این همسر او است که به سمتش دویده و چون طبق فتوای رجوی زنان طلاق گرفته دیگر بر شوهرانشان حرام و در حریم او می باشند. آن روز دختر ومادرش بدون اینکه بتوانند با پدر وهمسر دیدار کنند از اشرف به ایران برگشتند. ولی تاثیرات روحی و روانی این برخورد گریبان پدر را رها نکرد تا اینکه خوشبختانه بعد از گذشت مدت سه ماه از کمپ اشرف فرار کرد و مدتی بعد درایران درکنار خانواده اش قرار گرفت .

اینها فقط گوشه ای از عملکرد فرقه مجاهدین در خصوص اخلاق و حریم و حرمت خانواده هاست! فرقه ای که در محافل بیرونی از مبارزه برای احقاق حقوق زنان دم زده ومدعی رهایی زنان هستند اما این چنین در مناسبات داخلی خود حرمت های خانوادگی را خدشه دار می کنند و کانون خانواده را از هم می پاشند .

اکرامی

خروج از نسخه موبایل