از بهزاد تا هادی، صفی تا زندگی یا جاسوسی؟

سیاست های سرکوبگرانه ی فرقه ی رجوی در آلبانی نیز ، همواره ادامه داشته است و صدها نفر پس از ورود سازمان به آلبانی دست به جدائی و فرار زدند!

آبروریزی گسترده در جامعه ی آلبانی ، فضاحتی کوچک نبود که بتوان آنرا توجیه کرد و برای کسی توضیح داد! برای همه ی آلبانیائی ها، این مهمان ناخوانده با سوابق تروریستی علیه مردم کشورشان، این سئوال مهم ایجاد می شود که اگر این گروه که ادعای مبارزه با ظلم و استبداد دینی در کشورش را دارد، برحق است و ادعایشان صحیح است، پس چرا اعضای آن دست به فرار و جدائی از آن سازمان و افشاگری علیه آن می زنند؟

اغلب این جداشدگان صفی بر علیه سازمان و رودروی آن تشکیل دادند و هر روز هم مصمم تر از قبل دست به افشاگری علیه جنایات سازمان می زنند، اما هستند کسانی که توان ایستادن روی پای خود را ندارند و شخصیت مستقلی ندارند! این عده انگشت شمار از سازمان کمک مالی و غذائی می گیرند واگر فرصتی بدست آورند که به شرایط بهتری برسند، آن عده هم به سازمان پشت خواهند کرد! چرا که اگر سازمان خوب بود و مشکلی نداشت ، این طبیعی بود که همانجا می ماندند و نان مفت و لجن مال شده ی رجوی را می خوردند! پس جدا شدند، چون مشکلاتی با سازمان و خط و خطوط ضدانسانی آن داشتند! این را رهبران سازمان بهتر از همه می دانند و …

یکی از این نفراتی که جاسوس و مزدور رجوی است بهزاد هیبت زهی در آلبانی می باشد که نوشته است:

“اخیراً انجمن نجات اطلاعیه‌ای مبنی بر جاسوس بودن من و همسرم در سایت‌های وزارتی منتشر کرد که درواقع ماهیت خودشان را رو کرده‌اند!
آنچه من خود شاهد بوده‌ام، مجاهدین با ایجاد یک رابطه انسانی اقدام به پرداخت کمک مالی به هر آن‌کس که بیرون از مناسبات بر تعهدات و مرزبندی‌های خودش با رژیم استوار بوده، کرده‌اند حتی به افرادی که نیاز داشتند جهت حل اموراتشان کمک بیشتری هم کردند و دست افراد را گرفتند تا مبادا احساس تنهایی کنند. چه کسی نیست که نداند همه این مزدوران علنی و غیرعلنی همان ‌کسانی هستند که سختی‌های مبارزه را نکشیدند برای هر حامی و پشتیبان مقاومت جای بسی افتخار است که هر اطلاعاتی از رژیم و مزدورانش را متوجه می‌شود به‌حکم وظیفه ملی و میهنی و انسانی در اختیار تنها آلترناتیو رژیم یعنی سازمان بگذارد تا در سرنگونی علیه رژیم استفاده شود و خون کمتری از مقاومت و مردم ریخته شود و یا اینکه به‌صورت علنی افشاگری کند. این اقدامی است که با همه هواداران به‌طور خاص هوادارانی که در آلبانی زندگی شخصی و معمولی خود را می‌گذرانند انجام می‌دهند. هرچند من دنبال زندگی خودم بوده‌ام اما همیشه مرزبندی‌هایم با رژیم و مزدورانش روشن و واضح بوده است. به نمکی که نزد مجاهدین خوردم هرگز خیانت نمی‌کنم…”

جاسوسی و آدم فروشی، لکه ای ننگ بر پیشانی کسانی است که از سازمان جداشدند و توان مستقل ماندن و مستقل زیستن را ندارند و به نانی و لکی(واحد پول آلبانی) ! خود را می فروشند!

کسانی که از جبهه ی ضدخلقی رجوی جداشدند! اول باید روشن کنند که چرا به رجوی پشت کردند! در آلبانی تا جائی که من می دانم، فقط اعضای اسیر در سازمان بودند و جداشدگان از سازمان! این هواداران از کجا سبز شدند! آیا چند صد لک! آنان را هوادار کرده است؟ این نان جاسوسی و آدم فروشی ، عاقبتی ندارد و همیشه دیدیم که آدم فروشان ! به چه سرنوشت های شومی دچار شدند!

این جاسوسان ، شرافت خود را به چند لک فروختند؟

آیا بهای انسان هائی چون نگارندگان چنین متن هائی، همین چند لک بی ارزش است؟ این قرص نان آلوده به خون ، که رجوی به این جاسوسان می دهد، ارزش بی شرافتی و بی ناموسی و فروختن دوستان را دارد؟

این جاسوس رجوی نوشته است :
“حتی به افرادی که نیاز داشتند جهت حل اموراتشان کمک بیشتری هم کردند و دست افراد را گرفتند تا مبادا احساس تنهایی کنند.”!

این کمک بیشتر در ازای چه اعمال ننگینی به این “هواداران”(بخوانید جاسوسان) ، داده شده است؟

تازه از کی تا حالا، سازمان به فکر” تنهائی هواداران ” افتاده است ؟!!

چرا وقتی اعضای خود را در زندان های انفرادی اشرف برای ماهها و سالها شکنجه و زندانی می کرد، به فکر تنهائی آنان نمی افتاد؟
از کی تا حالا، سازمان سرکوبگر رجوی اینقدر حقوق بشری شده است که به فکر تنهائی اعضاء افتاده است؟ اگر تنهائی اینقدر بد است ! چرا تجرد اجباری در سازمان را بر نمی دارد، تا اعضاء از تنهائی در بیایند و متاهل بشوند؟

این جاسوس رجوی نوشته است :
“برای هر حامی و پشتیبان مقاومت جای بسی افتخار است که هر اطلاعاتی از رژیم و مزدورانش را متوجه می‌شود به‌حکم وظیفه ملی و میهنی و انسانی در اختیار تنها آلترناتیو رژیم یعنی سازمان بگذارد تا در سرنگونی علیه رژیم استفاده شود و خون کمتری از مقاومت و مردم ریخته شود…”

این جملات بقدری گویا است که دیگر به آن نمی پردازم که چه شغل مقدسی است !

به همه کسانی که بعد از جدائی ، کماکان سر در آخور رجوی ها دارند و به شغل مقدس جاسوسی، مزدوری و آدم فروشی ، اشتغال دارند، باید خبری را عرض کنم که :

” به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی فراق، صحبت های اولیه مطرح شده نشان دهنده این است که یکی از نتایج این توافق(برجام 1400) می تواند این باشد که ساکنان زندان مانز (اشرف ۳) به یک کشور در جنوبی ترین نقطه آفریقا منتقل شوند. پیش از این «دانیل بنعیم» کارشناس مشاور سابق جو بایدن گفته بود که اگر رئیس جمهور منتخب آمریکا می خواهد به مذاکرات با ایران بازگردد، باید امتیازهایی را بدهد و یکی از این راهکارها کاهش حمایت از فرقه تروریستی رجوی در آلبانی و انتقال آنان به اتیوپی یا کناره دریای سرخ مانند اریتره است…”

حال خود دانید،جاسوسی یا فاصله گرفتن حداکثری ازیک سازمان جاسوس پرور و وطن فروش . . .
فرید

خروج از نسخه موبایل