رجویها فقط از اسماعیل پورحسن بیگاری کشیدند

یادداشت حسن شرقی، همبند و دوست سابق اسماعیل پورحسن

امروز مطلبی به قلم اسماعیل پورحسن، همبند و دوست سابقم در فرقه تبهکار رجوی در سایت نخ نمای ایران افشاگر خواندم که در شگفتی و حیرت انگشت به دهان ماندم !

حسن شرقی

آخر اسماعیل صرف نظر از اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت، روحیه چندانی هم برای تعامل و مدارا با مسئولین فرقه نداشت وهمش توحال خودش بود و خداوکیلی خیلی خیلی محجوب به حیا و ساکت وگوشه گیروبه نوعی فقیر بود.

حالا چطور آمده یک مطلب طولانی اهانت آمیز به خانواده اش نوشته! الله اعلم و بسیارواضح و مبرهن است که بر مبنای شناخت و داده های خودم ازفرقه، روح اسماعیل ازچنین وقایعی بیخبر و درصورت اطلاع ازمافیای رجوی که دست به چنین اقدام کثیف و احمقانه ای زده است، درعذاب خواهد بود وچه بهترکه موجب بیداری وهشیاری اسماعیل برای جدایی و بازگشتش به وطن و کانون گرم وصمیمی خانواده اش بشود که بنده نیز بی ارتباط با خانواده اش نیستم که چقدرشریف ودوست داشتنی هستند. خصوصا حاج مرتضی پورحسن که زحمات زیادی هم برای رهایی اسماعیل متحمل شده است.

اسماعیل پورحسن

اندکی راجع به اسماعیل پورحسن:

اسماعیل نه با اختیار خودش بلکه درعملیات خرابکارانه و مشترک صدام و رجوی درمنطقه مهران درخرداد ماه 1367 دستگیر و روانه اردوگاه کار اجباری رجویها شد.

این آقا کارش فقط وفقط تخلیه سپتیک بود یعنی تخلیه فاضلاب و توالتهای مقر اشرف که در بین مان کاری سیاه و ضد ارزش خوانده میشد ، کاری که چرا یکبار ولو یکبار محمد فرزند رجوی و سایرفرزندان مسئولین ارشد فرقه انجام ندادند !؟

حال حرفم با این از خدا بی خبرها است . حرفم با رجوی و سران تشکیلات سیاه رجوی است که بدانید وانصاف داشته باشید که خانواده این بنده خدا، یک چشم اشک و یک چشم خون است و سالیان چشم براه اسماعیل هستند و چرا وچرا اجازه نمی دهید برگردد پیش خانواده اش ومثل من وسایرجداشده ها از شر شمایان راحت شود و در کنار خانواده به آرامش برسد.

اسماعیل سالها و بطورشبانه روزی با خودرو سپتیک خالی میکرد وسالها راننده کمر شکن و دیگر خودروههای مهندسی مثل لودر و بلدوزر بود و کارهای سخت و سیاه انجام میداد .

واین درحالی بود که رجوی در حرمسرای خودش با زنان شورای رهبری خوش میگذراند !

حال که زمان گذشت و گذشت و حنای دروغگویی و دجالیت رجویها در خصوص سرنگونی نظام و ملت ایران، دیگر نه برای من و خانواده چشم انتظار اسماعیل پورحسن و حتی دیگر خانواده های اسیران تان رنگی ندارد و با دروغ هایتان دارید آب در هاون می کوبید تا اندکی برای بقای خائنانه تان در آویختن به بیگاناگان وقت بیشتری بخرید…

مایلم یکبار دیگربه رجوی شیاد بگویم خوب است چراغها را خاموش و درب خروجی زندان مانز را باز بگذارید تا ببینید درصد ناچیز ازپیر و پاتال ها برایت می مانند و الباقی فرار را برقرار ترجیح میدهند.

با آرزوی رهایی دوستان سابقم از اسارت رجوی
حسن شرقی

خروج از نسخه موبایل