مجاهد خلق وارسته کیست؟

بلاهایی که رجوی سر من آورد

در ایران که بودم تقریبا نصف قران سوره های بلند وکوتاه ، چندصد حدیث ، کلی ازنهج البلاغه ، دعاهای بسیار مثل دعای کمیل ، چند هزار بیت شعر از شاعران ایران و خارج ، کلی کلمات و جملات قصار اندیشمندان جهان و خیلی از ترانه های ایرانی را ازحفظ بودم و نقاشی میکشیدم. وقتی میخواستم به مجاهدین بپیوندم در مسیررفتن و قبل مدام کتابخونه ها ومیزهای کتاب فاز سیاسی در ذهنم بود که درعراق خیلی بیشترش را دارند وامکانات مطالعه و رشد فکری و فرهنگی و هنری بسیار مهیاست. خلاصه در آرزوها و رویاهایی سیر میکردم. با شوق و اشتیاق بسیار بسمت مرز میرفتم مدام فکرمیکردم چه انسان وارسته واندیشمند و چیز فهمی خواهم شد. مسیر رشد و تعالی را با سرعت طی و کمبود های گذشته بسرعت از بین خواهد رفت و آرزوهای پوچ بسیار.

هنوز بنده بدلیل بی شعوری وعدم فهم مسایل و تعصبات و ضدیت کور با آخوند و شوق بی محتوای مجاهد بودن درعالم هپروت خود سیر میکردم که باعث شد حتی بدیهی ترین موضوع سیاسی با توجه به اینکه صدام را متجاوز و شروع کننده جنگ میدانستم و کتابهای بسیاری از انقلابات کشورها را خونده و کاملا به عملکرد ستون پنجم واینکه ستون پنجم کیست اشراف داشتم. هنوز هم غی راز ابلهی های خود که اشاره کردم نفهمیدم چرا در آنروزها اصلا چنین چیزهایی بیادم نیامد و فکرنکردم که اگربروم عراق ستون پنجم هستم و در کنار دشمن قرار میگیرم از حیرتهای بنده است.

زمانی دوباره روی این مسایل فکرکردم که کار از کارگذشته بود. رسیدم به عراق اما درکمال حیرت و ناباوری دیدم کتابی که وجود ندارد یک طرف ، زمانی نمیگذارند که به این مسایل بپردازم و زمانی برای فکرکردن داشته باشم ازهرگونه فکرکردن به شیوه های مختلف محروم هستم. هنر و فکر و کتاب و قران و نهج البلاغه و شعر و فرهنگ و…. چه کشکها وچه بیهوده کارهایی هستند اصلا چه نیازی هست به چیزی که هرگز نیازنداریم فهمیدن است زیرا که آقای رجوی رهبرعقیدتی و انقلابی حضوردارد مسایل را حل میکند. فقط نیاز است بنده مثل گاو سرم را بی اندازم پایین زمین شخم بزنم و حرفهای آقای رجوی را نوشخوار کنم. میشوم همه چیزدان. اگربیست و چهارساعت مجیزگوی شورای رهبری باشم ، لنگ آنها را ببندم و پابوس آنها باشم میشوم مجاهد انقلاب کرده و مریمی به سبزی یونجه و شبدر و سفیدی کشک و ماست درعوض قپه مجاهد وارسته درشونه هایم مثل فضله کبوترخودنمایی خواهد کرد.

مجاهد خلق وارسته کیست؟ کسی است که در ظاهر مجاهد است ولی در پشت سر الدنگ و مفت خور و بخاطر یه لقمه نان و پنیر آقای رجوی رفته مجاهد شده که اگر نمیرفت در خیابانها و کنج دیوارهای شهر و خرابه ها درحال دود کردن بود و عمر خود را یا درحال نئشگی ویا خماری سپری و درنهایت توی خرابه ها میمرد، سگها جنازه اش را سگ خور میکردند و باقی مونده جسد را شهرداری با بیل عقب ماشین میانداخت و میبرد معلوم نبود کجا.

با این گونه تفکرات آقای رجوی بکجا رسیدم؟ یک کلمه که یاد نگرفتم بماند هرچه هم داشتم از یادم رفت. وقتی بیرون آمدم کلا قشرخاکستری در جمجمه ام وجود خارجی نداشت. علی رغم علاقه شدیدم به شعر و موسیقی و نقاشی تا مدتهای زیادی حوصله فکر کردن به این مقولات را نداشتم و نزدیک موسیقی نمیشدم. خود را فردی کاملا بی روح و روان احساس میکردم. دلم هیچ عشقی و محبتی را حس نمیکرد بخاطرهمین تا سه ماه با خانواده تماس نگرفتم تا تونستم کمی خود را از آن حالت حیوانی خارج کنم که بتونم به خانواده زنگ و آنها را مطلع کنم که زنده ام. وقتی هم تماس گرفتم همه مات و مبهوت مرا نگاه میکردند ومیگفتند چرا اینجوری شدی که گفتم دراین سه ماه درتلاش بودم تا کمی روح و روان و دل خود را بازسازی کنم تا بتونم تماس بگیرم تا شما حیوانیت کامل بنده را نبینید. بله این بود یکی ازبلاهایی که آقای رجوی برسرم آورد. انسانیت را بطورکامل در وجودم کشت در یک کلمه اگرعلم خدایی وغیبی هم داشته باشی دردرون مجاهدین به احمق تبدیل خواهی شد زیرا رجوی ها با احمقها کارها را پیش میبرند تشکیلات مجاهدین کارش تبدیل انسان به حیوان است.
علی شیرزاد

خروج از نسخه موبایل