ابلاغیه ” قطع رابطه و کمک مالی”! بعد آشتی و برقراری کمک مالی!

اولین بار که در سازمان چنین جملاتی شنیدم ، خیلی به من برخورد که چرا باید روابطم محدود و تعریف شده باشد :

” اینجا رفاقت و همشهری بازی نداریم! این روابط غیرتشکیلاتی “محفل” نام دارد و محفل هم که شعبه ی وزارت اطلاعات است و کسی که محفل بزند، مزدور، نفوذی و پاسدار است !!! در محفل زیرآب رهبری و ارزشهای سازمان زده می شود! درسازمان توطئه های زیادی از همین روابط پنهانی و محفل ها شکل گرفته است! می گفتند اینجا جنس رابطه ها مثل رژیم و سربازی و … نیست! ”

این قبیل موضوعات و گفته ها برایم قابل هضم نبود، با خود می گفتم ، مگر چه اشکالی دارد اینجا (پادگان اشرف)، با همشهری هایم بیشتر و بهتر رابطه داشته باشم؟

این نوع رابطه ها در یک سازمان مدعی انقلابی گری و پیشتاز بودن ، چه اشکالی دارد؟

مگر ما در ایران در پادگان های نظامی با همشهری هایمان بیشتر رابطه می زدیم ، به ضرر حکومت بوده است؟! مگر در روابط دوستانه ی سربازان و نظامیان در ایران زیرآب نظام و رهبری زده می شود؟ در کدام یک از روابط رفاقتی و دوستانه و همشهری بازی در ایران، توطئه ای علیه نظام شکل گرفته است؟

مگر اینکه! در مناسبات مجاهدین، کاسه ای زیر نیم کاسه باشد! یا اسراری در پشت پرده باشد که سازمان از افشای آنها بترسد!

چه چیزی در پس پرده است که رجوی ها افشای آنها را مرزسرخ کردند و کسی حق صحبت در مورد آنها را ندارد!

اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من،

وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من؛

هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو،

چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.

دراین مقاله قصد پرداختن به اسامی کسانی که در آلبانی و تیرانا از سازمان مستمری ماهانه- نان مزدوری و جاسوسی–  می گیرند، ندارم! امثال ش.ن، ب.ه و … که بخاطر حقوق پناهندگی خودشان که سازمان با زد و بندی کثیف از کانال خودش به آنان پرداخت می کند، فکر می کنند که سازمان در حق آنان لطف و مهربانی می کند!

پرواضح است که سازمان اگر در توانش بود، هر کس که درخواست جدائی داشت را به زندان های طویل المدت انفرادی می انداخت و خروجی زندان هم یا مرگ و خودکشی اجباری بود، یا رباتی خاموش و جسدی متحرک در مناسبات! (همچون عراق  و اشرف که حتی یک نفر هم طی دهها سال از سازمان اجازه ی خروج نیافت).

پس سازمان در ضعیف ترین نقطه است که اینچنین مجبور به باج دهی شده است. کسانی چون حسن نائب آقا  که خود را “نماینده ی ساکنان اشرف 3 در آلبانی” می نامد و پای ورقه های ” ابلاغیه قطع رابطه و کمک مالی به …” ها را امضاء می کند، یا می داند چه کاری می کند و یا نمی داند ،  باید بداند که اگر دانسته و آگاهانه به این امر مبادرت می کند که با شناخت شخصی که از او دارم بعید است دارای عقل، منطق و بینش آگاهانه ی لازم و کافی باشد، که این جنایتش کم از کشت و کشتارهای شکنجه گران رجوی در عراق ندارد، اما اگر نمی داند که مشغول چه کثافت کاری است، به او می گویم که او با امضاهایش در پای ورقه های قطع رابطه!(قطع رابطه ی جاسوس پروری)و کمک مالی(حق و حقوق پناهندگی هر شخص)، به استمرار شکنجه و مغزشوئی و در قید و بند نگه داشتن جداشدگان مبادرت می کند که جرمی نابخشودنی و یک امر کثیف و فرقه ای است! که در موقع مناسب و مقتضی، باید حساب پس بدهد که چرا سرنوشت انسان هائی را در بن بست و بردگی مجدد قرار می دهد که انتخابی آگاهانه کردند که از سازمان جدا شوند و سراغ زندگی عادی بروند!

کمک مالی سازمان ! همان حقوق پناهندگی سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی پناهندگان است که حق هر پناهجوئی است ،  اما سازمان در زد و بندی کثیف آن پول را از کانال خودش بعد از کسر و کم کردن ، به جداشدگان از سازمان به نام خودش و رهبری پرداخت می کند!

اما گناه اصلی این قبیل افراد که از سازمان مستمری! دریافت می کنند، چیست؟

جداشدگانی نظیر ش.ن و ب.ه  و… باید بدانند که اگر با قاطعیت بعد از جداشدن، به سازمان “نه” می گفتند، انگل ها و بوزینه هائی نظیر حسن نائب آقا – که آبروی هر چه ورزشکار را هم برده است – ، جرات نمی یافتند متن های کثیف مزدوری و جاسوسی را به امضای برخی جداشدگان برسانند!

این قبیل جداشدگان کم تعداد، که به اجبار سازمان خود را “هوادار” می نامند، باید بدانند که ضمن اینکه چوب لای چرخ جامعه ی جداشدگان می گذراند، از طرف دیگر راه نفس سازمان را بازگذاشته و حیات ننگین ، خفیف و خائنانه ی مریم رجوی را تداوم می بخشند، مزدوران، خودفروختگان، عمله ها و اکره های کور و کر رجوی هم باید بدانند که دیگر بازی تمام شده است، صف شاکیان خصوصی علیه :

مسعود رجوی ، مریم قجر عضدانلو معروف به رجوی ، سید محمد سیدالمحدثین، علیرضاجعفرزاده، عذراعلوی طالقانی، محمد علی توحیدی خانیکی، مهدی ابریشم چی، مهری علیقلی، هادی روشن روان، مژگان پارسائی، محمد حیاتی، محمد صادق سادات دربندی ، گیتی گیوه چیان، مهدی براعی، ابولقاسم رضائی ، مهوش سپهری، محمدجوادقدیری مدرسی، محبوبه جمشیدی، مجید حریری، سونا صمصامی، عباسعلی داوری فیضی پورآذرو… شکل گرفته است.

همه ی این مزدوران و وطن فروشان از ترس جداشدگان در سوراخ موش هستند، تا روز دادگاه هم در وحشتی سیاه بسر می برند، مطمئن باشند که در هر دادگاهی محکوم و مغلوب هستند چرا که جنایات واضح و مبرهنی را مرتکب شدند، البته اسامی دیگری از شکنجه گران نیز هستند که درجلسات دادگاه به مرور معرفی و بعنوان خوانده ، به دادگاه فراخوانده خواهند شد! از هیچ جنایتی در این فرقه که در حق اعضای بیگناه روا داشته شده است ، گذشت صورت نخواهد گرفت.

پس تا دیر نشده ، امثال حسن نائب آقای خودفروش، راه خود را از دیگر جنایتکاران جدا کنند تا بلکه در زمان و موعد تعیین شده ، تخفیفی برای خود بگیرند.

جداشدگان و دوزیستانی هم که تا امروز بنا به دلائلی نتوانستند با قاطعیت به سازمان و جنایت هایش پشت کنند، بدانند که خنجرزدن از پشت و اصرار و استمرار بر این کار ، امری انسانی و شایسته نیست و آدم فروشی و جاسوسی و نان به نرخ روزخوری ، در هر مسلک و مرامی ، نکوهش شده و مارکی ضدانسانی و مزدورانه است، چه خوب گفته آن عالم که :

” آدم فروشی راه خوبی برای پولدارشدن نیست، اما واسه نامرد شدن چرا!!!

فرید

خروج از نسخه موبایل