تئوری انقلاب ایدئولوژیک مریم – قسمت بیست و هفتم

کاخ های رجوی

در فصل های قبلی اشاره ای داشتم به خانۀ مسعود در اشرف، اما به این دلیل که طرح چنین موضوعی از وی (که خود را یک رهبر ضداستثماری و ضد تبعیض معرفی می کرد) قابل اهمیت و بررسی است، این قسمت را به تفریحگاه ها و خانه های موقت یا ثابت مسعود و مریم رجوی اختصاص می دهم. در ابتدا اشاره می کنم که این بخش از کتاب با همکاری خانم مریم سنجابی (عضو شورای رهبری مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت) نوشته شده است. وی در این زمینه می گوید:

تئوری انقلاب ایدئولوژیک مریم – قسمت بیست و ششم

“رجوی اگر چه به ظاهر فرعون، امپراطور، پادشاه و امیر نبوده و نیست، اما همانند آنان زندگی می کند: خدمه، نوکر، کنیز، سلطان بانو و… دارد، شکنجه گر و زندان و زندانبان دارد، هیچ مخالفتی را علیه خود برنمی تابد و دست به قتل و تهدید مخالفان خود می زند و یا شخصیت شان را تخریب می کند. او همانند پادشاهان ظالم و قلدر به عیش و نوش و قدرت خود می اندیشید و در خانه و کاخ های گرانقیمت روزگار می گذراند، و تصور می کند این حق اوست و بقیۀ اعضای سازمان نبایستی در راحتی و رفاه باشند و بایستی همواره در شرایط سخت باشند تا روحیه انقلابی خود را حفظ کنند!!

در اینجا قصد ندارم به همۀ ابعاد زندگی اشرافی رجوی بپردازم، بلکه فقط می خواهم به کاخ ها، خانه ها و پناهگاه هایی اشاره کنم که وی با دلارهای اهدایی صدام حسین و برخی منابع دیگر (در ازای وطن فروشی و خیانت به مردم و جوانان ایران)، برای خود و سلطان بانویش مریم ساخته بود.

در حالیکه نیروهای صادق اما فریب خوردۀ سازمان با توهم و خیال مبارزه انقلابی در بیابان های تفتیده و داغ عراق در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا روزگار می گذرانیدند، و در حالیکه همواره دستگاه تبلیغات سازمان از شرایط بد مالی سازمان و نیاز به پول برای ادامۀ به اصطلاح مبارزه سخن می راند و با دورویی تمام دست کمک پیش خلق قهرمان! بلند می کرد، و در حالیکه مهدی ابریشمچی، در تلویزیون فرقه ظاهر می شد و شوی مسخرۀ گلریزان را اجرا می کرد و پول قلک بچه های هواداران از همه جا بی خبر را به عنوان کمک مالی می گرفت، مسعود با صرف میلیون ها دلار در نقاط مختلف عراق در حال ساختن کاخ و خانه و پناهگاه برای خود و مریم بود.

وی در چندین مکان مختلف در عراق برای خود خانه هایی مجهز ساخته بود که هرکدام متناسب با شرایط حفاظتی و امنیتی تا میلیون ها دلار هزینه در برداشتند، تعدادی از این خانه ها برای استقرار موقت و تعدادی نیز خانه های دائمی او بودند.”

«پایان نقل قول»

با توجه به نکات فوق، برخی از کاخ ها و پناهگاه های مسعود در طول اقامت در عراق را معرفی می کنم. ضمن اشاره به اینکه مریم و مسعود رجوی در کشورهای اروپایی نیز برای خود چندین ویلای اشرافی مهیا ساختند:

کاخ پارسیان (کاخ هزار و یک شب)

مجهزترین و بزرگترین محل اقامت مسعود کاخی بود نزدیک منطقۀ فلوجه در غرب بغداد و در همسایگی قرارگاه باقرزاده (پادگان طارق ارتش عراق). به این مجموعه کاخ «پارسیان» گفته می شد. این محل بعد از سقوط صدام توسط ارتش آمریکا تسخیر شد و فرماندهان نظامی آمریکا نام «کاخ هزار و یک شب» را بر آن نهادند. ساخت این مجتمع بزرگ در دهۀ 70 خورشیدی، توسط صدها کارگر و دهها پیمانکار و مهندس عراقی انجام شد، و کار تکمیل آن 6 سال طول کشید. خانم سنجابی در رابطه با این کاخ چنین می گوید:

“در هنگام ساخت این پروژه، به من مأموریت داده شد تا به عنوان ناظر حفاظتی بر روند کار مهندسان، پیمانکاران و کارگران عراقی نظارت داشته باشم. در چند روز اول حضورم در آنجا به دلیل وسعت کاخ و پیچیده بودن نقشه و تعدد اطاق ها و راهروها و حیاط ها، در پیچ و خم آنجا گم و برای برگشت به محل کار اولیه ام دچار مشکل و سردرگمی می شدم. اکثر کادرها و اعضای سازمان نیز از ساخت این کاخ خبر نداشتند چرا که کار در یک فضای کاملا حفاظت شده و پوشیده انجام می شد.

کاخ پارسیان در وسط باغی بزرگ قرار گرفته بود. در محوطه آن استخری قرار داشت که اطراف آن با مرمر سنگ فرش شده بود. حد فاصل میان کاخ تا استخر، آبنمای بسیار زیبایی قرار داشت که از دو طرف بوسیله باغچه های گل احاطه شده بود. این باغ همزمان با احداث کاخ ساخته شده بود و فضایی خشک و بیابانی داشت، ولی در مدت زمانی بسیار کوتاه، با خرید و کاشت هزاران درخت (درختان میوه، درختان تزئینی، انواع نخل ها، گل ها و چمن) بیابان خشک را به باغی سرسبز تبدیل کردند، بطوریکه تمام محوطه غرق گل و گیاه و درخت شده بود. این محوطه حیاط مرکزی کاخ محسوب می شد. علاوه بر آن در سه طرف دیگر ساختمان کاخ نیز حیاط های زیبا و سرسبز ایجاد شده بود، یعنی در چهار طرف ساختمان، حیاط سازی صورت گرفته بود که هر کدام وصف خود را می طلبد.
رسیدگی به فضای سبز کاخ برعهدۀ زنان شورای رهبری بود، بدین ترتیب که تعدادی از این زنان هر هفته از صبح تا ظهر به صورت نوبتی کارهای باغبانی و نظافت محوطه کاخ را انجام می دادند. دلیل اینکه این کار حتماً توسط زنان شورای رهبری انجام شود را «حفاظت از رهبری» بیان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود، رجوی با این کار اولاً این زنان بیچاره را تحقیر می کرد تا به قول خودش مبادا فکر کنند کسی هستند و اطاعت پذیرتر شوند، ثانیاً نمی خواست از نیروهای رده پایین کسی زندگی شاهانه او را ببیند.”

«پایان نقل قول»

ساختمان اصلی کاخ پارسیان از چهار قسمت تشکیل شده بود:

قسمت اول: محل اقامت مسعود رجوی که در ضلع شمال غرب بنا قرار داشت و حدوداً 30 اتاق شامل اتاق های کار شخصی و خواب، سالن های متعدد پذیرایی و جلسات خصوصی، کتابخانه و انواع سرویس های بهداشتی و چندین راهرو و پاسیوی بزرگ بود. در انتهای راهروی اصلی، سالن هایی برای جلسات و تجمعات بزرگ و محل های پذیرایی و اماکن بهداشتی خاص مهمانان قرار داشت.

قسمت دوم: محل اقامت مریم رجوی که در ضلع شمال شرق بنا واقع شده بود و همانند ساختمان مسعود، شامل بیش از 25 اتاق از جمله اتاق خواب، اتاق های کار بزرگ و سالن های جلسه و اتاق های کار خصوصی… بود. در قسمتی از این محل، یک استخر زمستانی مدرن و بزرگ احداث شده بود که اطراف آن را پر از گل های زیبا و درخت های آپارتمانی کرده بودند، یکی از اتاق های خواب و محل کار شخصی مریم مشرف به این قسمت بود.

قسمت سوم: بخش جنوبی ساختمان، که آن هم شامل بیش از 25 الی 30 اتاق، سالن و دفاتر کار بود که متعلق به قسمت دفتر مرکزی زوج رجوی بود. در این قسمت آشپزخانه ها و چند انبار و محل های پذیرایی بسیار مجهز نیز قرار داشت.

قسمت چهارم: این قسمت که یک پناهگاه بتونی ضد بمب بسیار مجهز و بزرگ بود در زیر ساختمان کاخ قرار داشت. این پناهگاه از طریق یک تونل بزرگ به خارج محوطه کاخ راه داشت تا در صورت بروز هر گونه خطری، مسعود و مریم رجوی بتوانند از آن استفاده کنند و یا از کاخ به سلامت خارج شوند.

ساختمان کاخ بعد از اتمام کار با شیک ترین و گران قیمت ترین وسایل و مبلمان تزیین شده و فرش ها و کفپوش های گران قیمت و انواع وسایل تزئینی و گلدان های آپارتمانی و… کاخ را در ردیف کاخ های سلطنتی قرار داده بود. کل ساختمان به انواع سیم کشی های برق اصلی، برق اضطراری، تلفن، اینترنت، شبکه محلی کامپیوتر، تلویزیون های ماهواره ای، سیستم آژیر اضطراری، سیستم حفاظتی، وسایل سرمایش و گرمایش، تهویه و… مجهز شده بود. در کنار این کاخ عظیم، در قسمت شمال شرقی یک ساختمان ویلایی با یک هال و7 الی 8 اتاق بسیار زیبا و مجلل ساخته شده بود که بطور معمول استفاده خاصی نداشت.

در کنار این کاخ، یک مجموعه ساختمانی شامل یک سالن بزرگ 700 نفره آمفی تئاتر به نام سالن احمدی، یک سالن غداخوری 700 نفره مشرف به باغ میوه، یک ساختمان اداری با یک سالن بزرگ و یک آشپزخانۀ بسیار مجهز ساخته شده بود. صندلی هایی که در سالن آمفی تئاتر احمدی استفاده شده بود همه از بهترین صندلی های چرخدار بود و سن سالن به سبک سازمان ملل با سنگ های مرمر سبز تزئین شده بود. و مجموعه سالن و رستوران آن با گرانقیمت ترین وسائل تجهیز شده بود… در اطراف ساختمان اصلی کاخ چندین ساختمان اداری و مسکونی نیز با استفاده های مختلف نیز بنا شده بود که جای شرح جداگانه ای دارد…

خیابان های اصلی کاخ نیز پوشیده از آسفالت درجه یک با بلوارها و باغچه هایی با گل های رنگین بود. کاخ و مجموعه های ساختمانی داخل آن با دیوارهای بلند 4 متری احاطه شده و با درب های بزرگ آهنی از محوطه قرارگاه پارسیان جدا می شد.

قرارگاه باقرزاده

مسعود در «قرارگاه باقرزاده» نیز (که در نزدیکی پارسیان قرار داشت) یک خانه موقت احداث کرده بود تا در مواقعی که در آنجا نشست عمومی برگزار می کرد، از آن استفاده نماید. البته مریم در برخی مواقع نشست های کوچک هم در آنجا برگزار می کرد که بعداً در مورد آن خواهم نوشت.

خانه ها و ویلاهای مسعود در بغداد
مسعود در شهر بغداد نیز تعدادی خانه، ویلا و تفریحگاه داشت، برخی از این خانه ها مخفی و خارج از مقرهای سازمان واقع شده و اعضای سازمان از وجود آنها بی اطلاع بودند و برخی نیز در مقرهای سازمان بودند که به عنوان محل اقامت شخصی و یا دفتر کار مورد استفادۀ وی قرار می گرفتند. تعدادی از خانه ها و ویلاهای شخصی مسعود در بغداد را می توان به ترتیب زیر نام برد:

1-تفریحگاه «رامسر» در منطقۀ حبّانیه: در کنار دریاچه حبانیه چند ویلای تفریحی مجلل بود که به عنوان محل های مخفی مسعود به حساب می آمد و تعداد بسیار کمی از کادرها از وجود آن اطلاع داشتند. مریم و مسعود هر از چندگاهی برای تفریح و استراحت به آنجا می رفتند. آنها حتی تمام کادر حفاظت و دفتر خود را به همراه نمی بردند و با تعداد بسیار کمی که محرم اسرار بودند به این تفریحگاه می رفتند.

2-مقر امن در منطقۀ مسبح بغداد: این ویلای دو طبقه که کاملاً مبله و در کنار 2 خانۀ امن مخابرات عراق قرار داشت، برای ملاقات های مسعود با مقامات این سازمان امنیتی استفاده می شد که توسط مخابرات عراق به وی اهدا شده بود. بعضاً وی قبل از رفتن به ملاقات، ابتدا در این ویلا توقف کوتاهی می کرد و سپس رابط مخابرات عراق او را از این محل به همراه اسکورت برای ملاقات می برد.

3-مقر بابایی در منطقۀ ابونواس: این مجموعه آپارتمانی که در منطقۀ زیبایی مشرف بر رودخانۀ دجله قرار داشت نیز اهدایی مخابرات عراق بود که برای ملاقات های مسعود با مقامات مخابرات عراق و یا استقرار برای چند روز استفاده می شد.

4-مقر انزلی در منطقۀ اعراس هندیه: این مجمع نیز اهدایی مخابرات عراق به مسعود رجوی بود که در همسایگی خانه های امن قرار داشت و برای ملاقات با مقامات امنیتی عراق از آن استفاده می شد.

5-مقر اندلس: در شهر بغداد در نزدیکی میدان آندلس دو خیابان بزرگ شامل چندین هتل و تعداد زیادی خانه های بزرگ و کوچک در تصرف سازمان بود که از جمله می توان به سعادتی، سیفی، جلالزاده، طباطبایی، بکایی، ضابطی، داداش زاده، تالار بهارستان، ملک مرزبان، اکبرزادگان و… اشاره نمود (به جز در منطقۀ آندلس، سازمان در نقاط دیگری هم پایگاه داشت که از جمله می توان به پایگاه رضایی و سعید محسن اشاره نمود که دومی گاه و بیگاه مورد استفاده قرار می گرفت. اما در این مقاله هدف شرح مجموعه کاخ های اوست که با هزینه های هنگفت ساخته شده بود).

مدتی پس از پایان جنگ کویت، در ابتدا و انتهای این دو خیابان دیوارهای بلند 4 متری کشیده شد و درب های آهنی بزرگی پیرامون آن نصب گردید. تعدادی از خانه ها متعلق به شهروندان عراقی بود که به مرور به خاطر شرایط دشوار محل، و محدودیت های حفاظتی و امنیتی که برایشان ایجاد می شد، خانه های خود به سازمان مجاهدین فروختند و از آن محل رفتند. به این ترتیب پس از چندین سال، این محل به شکل یک دژ محکم در وسط شهر بغداد در اختیار مسعود رجوی قرار گرفت (همین اقدام را مریم در منطقۀ اورسوراواز در حومه پاریس انجام داد و خانه دکتر صالح رجوی را به مرور با خریدن خانه های اطراف گسترش داد و اگر فرانسه جلوی نفوذ آنها را نگرفته بود پس از مدتی مبدل به یک دژ بزرگ و خطرناک در اروپا می شد). از مجموعه خانه های موجود در این محل می توان به موارد زیر اشاره نمود:

الف-مقر سیفی: این ساختمان محل استقرار مسعود در سال 1365 در بغداد بود (که در کنار «مقر سعادتی» اولین خانه وی در بغداد، قرار داشت) و نشست های اولیۀ شورا و ملاقات های وی با مقامات عراقی در این ساختمان برگزار می شد (طبقه همکف و زیر زمین آن خاص ملاقات و مهمانی بود). خانه های اطراف سیفی از سکنه تخلیه شده بودند و خیابان از هر دو طرف بسته و هر رفت و آمد پیاده و سواره در این خیابان ممنوع شده بود و همواره نگهبان های استخبارات و حفاظت خود وی در این خیابان پست و گشت می دادند. زیر زمین سیفی جهت استفاده به عنوان سنگر تقویت شده بود.

ب-مقر بکایی: در خیابان دوم مقر آندلس، ساختمان زیبایی همسان با یک کاخ زیبا بازسازی شده بود که مخصوص ملاقات و برای پذیرائی بود و نشست های قدیم شورا نیز در این محل برگزار می شد.
بعدها با تخریب چند ساختمان به نام سنجری، محل دیگری به نام «تالار بهارستان» جهت نشست های شورا ساخته شد که مسعود رجوی برای برگزاری نشست از آن استفاده می کرد. در سال 1374 همین تالار برای نشست های موسوم به «حوض» استفاده شد.

ج-ساختمان B نهایتا مقر اصلی رجوی در یک ساختمان 4 طبقه بزرگ و شیک بنام «ساختمان B» در کوچه ای در خیابان دوم قرار گرفت که دقیقا آنرا در پشت یک ساختمانی دیگر بنام «ساختمان A» انتخاب کرده بودند. ساختمان A (که 5 طبقه و حدود 100 اتاق را شامل می شد) در تمام طول سال جهت حفاظت از مسعود خالی نگه داشته می شد و تنها چند ماه از سال آن هم تعداد محدودی از مسئولین و نیروهای خارج کشور که به عراق می آمدند را در این ساختمان اسکان می دادند.

د-هتل نوفوتیل بغداد: روبروی این بخش از مجموعه ساختمان ها که یک دژ عظیم به حساب می آمد، هتل نوفوتیل بغداد قرار داشت و بدلیل مشرف بودن به خیابانی که خانۀ مسعود در آنجا قرار داشت، نوعی نگرانی حفاظتی ایجاد کرده بود. به همین دلیل سازمان دو طبقه از این هتل گران قیمت را با صرف هزینه ای نجومی بصورت دائم اجاره و آنرا بصورت خالی نگهداری می کرد.

خانم مریم سنجابی می گوید:

«زمانی که در بغداد و در یگان انتظامات بودم حدود 100 نفر علاوه بر انبوه نیروهای عراقی بطور شبانه روزی کارشان حفاظت از مقرهای رجوی در بغداد بود.»

قرارگاه بدیع زادگان

قرارگاه بدیع زادگان را قبلاً معرفی کرده بودم. این مقر در سال 1365 تأسیس شد و یکی از قرارگاه های پنجگانه مجاهدین در نیمه دوم دهه 60 بود و در غرب بغداد قرار داشت. در ابتدا «حنیف» و بعدها که نیروهای آن به شهر کوت منتقل شدند، «بدیع» نامیده شد و از آن پس به محل اصلی فعالیت ستادهای سیاسی و تبلیغات مبدل گردید. در مجموع حدود یکسال در این مقر ساکن بودم، 10 ماه حین تأسیس و 2 ماه نیز حین استقرار مسعود و مریم در سال 1369، قبل از جنگ کویت. در قسمت انتهایی قرارگاه بدیع (غرب قرارگاه) که حدود یک چهارم قرارگاه را تشکیل می داد ساختمانی احداث گردید که به مدت طولانی محل استقرار مسعود رجوی بود. این خانه نیز بصورت بسیار شیک و مجلل و با استحکامات قوی ساخته شده بود و در طول سالیان به ساختمان آن، اتاق و سالن های مجلل برای جلسات کوچک و بزرگ اضافه شده بود. ناگفته نماند فضای سبز این محل نیز بطور اختصاصی ایجاد شده بود که دارای استخر و درختانی بسیار زیبا بود. و اطراف محل با دیوارهایی بسیار بلند از قرارگاه بدیع جدا می شد.

قرارگاه اشرف

در قرارگاه اشرف، مکانهای متعددی برای مسعود و مریم ساخته شده بود که از جمله می توان به نقاط زیر اشاره کرد:

1-خانه های موقت سالن اجتماعات اشرف: درست چسبیده به سالن اجتماعات قرارگاه اشرف دو خانۀ موقت برای مسعود ساخته شده بود. اولی در جنوب شرقی سالن و دومی در جنوب غربی قرار داشت که دارای یک حیاط متوسط با باغچه های گلکاری شده و اطاق های خواب و پذیرایی و یک مجموعۀ بهداشتی بودند. علت ساخت دو خانه در یک محل این بود که با افزایش آمار نیروها، یک سوله به بخش غربی اضافه شد و جایگاه سخنرانی از شرق به غرب جابجا گردید. با این تغییر، برای اینکه مسعود و مریم نخواهند 30 متر جابجایی برای استراحت داشته باشند، یک سازه جدید مهیا گردید. این خانه ها تنها زمانی مورد استفاده قرار می گرفت که نشست جمعی برگزار می شد و مسعود حین آنتراکت به آنجا می رفت تا مورد پذیرایی قرار گیرد.

2-خانۀ ثابت ستاد فرماندهی: یک مقر کاملاً مجلل و بزرگ در حد فاصل دو خیابان 400 و 600 و در امتداد زمین صبحگاه اصلی اشرف، شامل چند ساختمان و پناهگاه بزرگ زیر زمینی با فضایی گسترده بود. البته هیچگاه به بدنۀ سازمان گفته نشد که آنجا خانه مسعود است و به مرور نفرات توی محفل هایشان آنرا مطرح می کردند و همگانی شد. گشت محافظین شخصی و امنیتی بودن محل مشخص می کرد که مسعود درآنجا ساکن شده است. در شمال شرقی این مجموعه، پناهگاه ضدبمب زیرزمینی و در کنار آن خانه مسعود و در شمال غربی آن سالن تیراندازی قرار داشت. سالن نشست ستاد نیز در وسط این محل احداث شده بود که پیشتر در مورد آن شرح دادم.

آقای محمدحسین سبحانی (یکی از مسئولین بخش حفاظت مسعود رجوی) در کتاب «روزهای تاریک بغداد» اهمیت این مقر و پناهگاه ضدبمب آن را به قلم آورده و توضیح داده که چگونه مسعود تأکید خاصی بر مخفی بودن پروژه داشته تا مجاهدین نفهمند که وی برای حفظ جان خود و همسرش پناهگاه ضد بمب احداث می کند. وی در گوشه هایی از کتاب می نویسد:

سپس مسعود رجوی به مهدی فتح الله نژاد گفت: کجا می خواهید کار را شروع کنید؟

بهروز فتح الله نژاد نقطه ای را در حدود 30 تا 40 متری نشان داد… و سپس به شرح موضوع پرداخت. از توضیحات وی و جواد برائی و برخوردهای مسعود و مریم رجوی مشخص می شد که قرار است یک «پناهگاه ضدبمب» در عمق زمین در این محوطه ساخته شود تا از طریق یک کانال زیرزمینی به طول حدود 100 متر به محل استقرار آنها در داخل «محوطه دفتر» راه پیدا کند. تأکید مسعود رجوی به ابراهیم ذاکری، مهدی فتح الله نژاد و جواد برائی این بود که:

شما حتماً باید زیر نظر «دوستان» این کار فنی را انجام دهید. آنها تاکنون دهها مورد از این پناهگاه ها را ساخته اند.

او به طور خاص به ابراهیم ذاکری گفت:
صالح در این زمینه باید با شریف (نام تشکیلاتی مهدی ابریشمچی) صحبت کنی و قرار ملاقات بگیری و با بهروز و جواد آقا با سیستم مهندسی «دوستان» ملاقات کنید و کار را دقیق و بطور اصولی زیر نظر آنها انجام بدهید.

نکتۀ دیگری که مسعود روی آن تأکید داشت این بود که:
این پروژه باید محرمانه و مخفی بماند. نباید از ام اس (مسئول نهاد) به پایین در این پروژه حضور داشته باشند.

در همین هنگام جواد برائی به مسعود رجوی گفت:
آخه برادر، کارهای ساختمانی طوری است که نمی شود زیاد آنرا مخفی نگه داشت. حداقل روزانه باید 40-50 نوبت کامیون و جرثقیل و تریلی و بیل مکانیکی برای حفاری زمین و… به این محل تردد کند.

مریم رجوی وسط بحث آمد و بجای مسعود رجوی پاسخ داد:
این تضاد را حتماً باید صالح (نام تشکیلاتی ابراهیم ذاکری) خودش حل کند و راه حل مناسب را به لحاظ امنیتی و اطلاعاتی در بیاورد و به هیچوجه بچه ها (اعضای سازمان) نباید در جریان این پروژه قرار بگیرند…

نکتۀ جالب این بود که در حالی ساختن «پناهگاه ضد بمب» از اعضای سازمان مخفی می شد که در همان حال تمام کاسب های بازار بغداد به دلیل حجم انبوه خریدهای تدارکاتی… متوجه این پروژه شده بودند… البته این پنهانکاری رجوی در مورد ساختن «پناهگاه ضد بمب» دلیل تشکیلاتی داشت. درز این خبر به درون تشکیلات باعث می شد برای اعضای سازمان این سوآل پیش بیاید که چگونه رهبر جانباز باید در «پناهگاه ضدبمب» باشد ولی بقیه رزمندگان در معرض بمباران قرار بگیرند؟

دو الی سه روز بعد از مشخص شدن طرح ساختن «پناهگاه ضد بمب» ابراهیم ذاکری که در آن موقع به طور همزمان مسئولیت «ستاد حفاظت» و «ستاد امنیت» را به عهده داشت به من و قاسم قریشی تلفنی اطلاع داد که به اتاق کارش برویم… ابراهیم به ما گفت: حتما به طور کلی در جریان طرح قرار گرفته اید. اجرای سریع این طرح و درست کردن پناهگاه برای رهبری، اهمیت ویژه ای برای سازمان دارد…

فرشتۀ یگانه به من گفت: حسن تو خودت در جریان اهمیت این «طرح» قرار داری. آن چیزی که برای سازمان اهمیت ویژه دارد، رعایت مسائل حفاظتی و امنیتی در ساخت این «پناهگاه» می باشد. مسئولیت امنیت این طرح به عهدۀ تو می باشد که باید… برکلیه رفت و آمدهای افراد نظارت داشته باشی… من بعد از صحبتهای او نزد مهدی فتح الله نژاد رفتم و کار خود را آغاز کردم. ابتدا بر اساس قراری که مهدی ابریشمچی با مخابرات عراق (سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صدام حسین) تنظیم کرده بود، بهروز فتح الله نژاد و عباس داوری با چند تا از مهندسین عراقی ملاقاتی را انجام دادند… نخستین کار این بود که برای زیرسازی «پناهگاه ضد بمب» باید منطقه ای به ابعاد 50 در 30 متر و عمق 20 متر خاک برداری می شد. به موازات این کار سفارش شمع های بزرگ بتونی به طول 15 متر داده شد. حدود 10 الی 12 بیل مکانیکی و لودر از شهروندان عراقی نیز در دو شیفت برای اقدام به خاکبرداری مشغول شدند. با اینکه سازمان خودش لودر و بیل مکانیکی و راننده های زیادی برای کار با آنها داشت ولی به دلیل مخفی ماندن اطلاعات این پناهگاه برای اعضای سازمان، از عراقی ها استفاده می شد…

خلاصه بعد از دو سه ماه کار طاقت فرسا و اعزام چندین گروه مهندسی با تخصص «مهندس خاک» از طرف «مخابرات» مشخص شد محل پشت دفتر مسعود رجوی در قرارگاه اشرف برای این کار مناسب نیست و زحمات دو الی سه ماهه به این شکل از بین رفت.

«پایان نقل قول»

3-کاخ و پناهگاه ضدبمب خیابان 100: در بخش غربی تصفیه خانۀ آب اشرف و تقاطع خیابان های 100 و 400 برای مسعود و مریم رجوی خانه ای بسیار مجهز و لوکس که در واقع یک پناهگاه ضد بمب بود، به شکل کاملاً محرمانه با کد «سیمرغ» توسط مهندسین و پیمانکاران عراقی ساخته شد. اعضای سازمان از وجود این پناهگاه کاملا بی اطلاع بودند چرا که در هنگام ساخت آن، برای درز نکردن اطلاعات گفته می شد اینجا یک منبع زیرزمینی برای ذخیره آب آشامیدنی تأسیس می شود!.

مقر جدید که با میلیون ها دلار هزینه برپا شد و «سیمرغ» نام گرفت، شامل یک محوطه بسیار بزرگ با فضای سبز زیبا در اطراف آن و نیز یک ساختمان مرکزی شامل ده ها اتاق و سالن های کوچک و بزرگ با نقشه ای پیچیده بود. ساخت این مجموعه نزدیک به سه سال به طول انجامید، این مقر جدید نیز با گرانترین وشیک ترین وسایل ساختمانی و وسایل کار تجهیز شده بود و مبلمان آن بطور سفارشی از اروپا خریداری و وارد عراق شده بود. آن گونه که گفته می شد، این پناهگاه عظیم، با الگوبرداری از پناهگاه ضدبمب اتمی صدام حسین، برای شرایط بسیار اضطراری ساخته شده بود. مسعود طی مدت طولانی اختفای چندین سالۀ خود در این مقر زندگی می کرد.

محمدحسین سبحانی در کتاب خود اشارۀ کوچکی به این پناهگاه بسیار بزرگ که با هزینه های چندین میلیون دلاری ساخته شد، دارد:
“سازمان در نهایت توانست منطقۀ مناسبی را در داخل قرارگاه اشرف شناسایی و پناهگاه ضد بمب را برای رجوی در آن منطقه بسازد. این پناهگاه در تقاطع خیابانهای 100 و 400 قرارگاه اشرف و روبروی تصفیه خانۀ آب قرارگاه ساخته شد.”

قرارگاه علوی

این محل در ابتدا مقر فرماندهی جبهه شمال صدام در نزدیکی پادگان سپاه دوم عراق (فیلق 2) واقع در نزدیکی شهر مقدادیه در استان دیاله عراق بود که بعداً بخشی از قرارگاه علوی شد. سنگر فرماندهی بزرگ آنجا شامل اتاق های متعدد، سالن جلسه، رستوران (و مجهز به سیستم تهویه ضد شیمیایی، میکربی و اتمی) و کاملا نوسازی و مبله شده بود که در جریان اشغال عراق توسط آمریکا، به طور کامل منهدم گردید. این مقر را مسعود به پاس خدمات ارزنده اش به صدام در جنگ از وی هدیه گرفته بود، که البته پس از تحویل گیری از دولت صدام، به طور کامل مورد بازسازی قرار گرفت و به مکانی بسیار شیک و زیبا تغییر شکل یافت.

مقر محمد آباد در منطقۀ کفری

این مقر شامل یک مجموعۀ سنگری و استحکامات در تپه های کفری بود که به صورت روستا عادی سازی و مورد استفاده رجوی ها در دوران جنگ کویت قرار گرفت. با توجه به چشم انداز شروع حمله نیروهای ائتلاف به عراق پس از اشغال کویت، سنگرسازی گسترده ای به همراه استتار در این منطقه برای مسعود آغاز شد و چند ماه به طول کشید که همه وسایل راحتی برای آنها در نظر گرفته شود.
مسعود و مریم بیشتر دوران 40 روزۀ جنگ و بمباران ها را در این محل سپری کردند. این در حالی بود که سایر نفرات (اعم از کادر حفاظت، اعضای دفتر و هیئت همراه وی) از هیچ سنگری برخوردار نبودند و بناچار در چادر و یا کانکس بسر می بردند. پس از اتمام جنگ، برای اینکه این محل به دست کردهای عراقی نیفتد، آنرا به آتش کشیدند و تخریب کردند.

مقر فروغ 1 در منطقۀ کربلا

فروغ 1، یکی از ویلاهایی بود که توسط استخبارات عراق در راستای اختفا و حفاظت رهبری مجاهدین از بمباران نیروهای ائتلاف به سازمان تحویل داده شده بود. از آنجا که نیروهای ائتلاف بدلیل موقعیت مذهبی شهرهای کربلا و نجف، آنجا را هدف قرار نمی دادند، پس از گسترش و شدت یافتن بمباران در روزهای پایانی جنگ، زوج رجوی به این ویلا منتقل شدند و همواره یک مقام استخبارات عراق نیز همراه آنان بود. پس از ورود نیروهای زمینی آمریکا به عراق از جنوب که تا ناصریه پیش رفتند، و با شروع قیام مردم در استان های جنوبی و نجف و کربلا، زوج رجوی به سرعت از مهلکه گریختند و به اشرف (و بعد به مقرشان در فیلق دوم) رفتند. این ویلا و سایر مقرهایی که توسط همراهان و بخش حفاظت رجوی استفاده می شد، مورد حمله معارضین عراقی قرار گرفت و طی آن 3 تن از اعضای مجاهدین از جمله «نادر افشار» یکی از فرماندهان لشگر ارتش آزادیبخش کشته شدند (برای آنها در گورستان مروارید نمادی تحت عنوان «شهدای کربلا» ساخته شد). بعدها گفته شد این نفرات برای یک مأموریت به کربلا رفته بودند تا کسی از مخفی شدن مسعود رجوی در آنجا مطلع نشود.

قرارگاهی بزرگ در نزدیکی مرز

قرارگاهی وسیع در نزدیکی بعقوبه و نزدیک مرز ایران نیز به طور کامل در اختیار مسعود و مریم قرار داده شده بود که منطقه ای سرسبز و دارای ساختمان های شیک بود و بطور مداوم یک تیم 5 نفره حفاظتی در آنجا بسر می بردند.
خانم سنجابی در این باره می گوید:

«من یکی دو بار به این قرارگاه تردد داشتم اما حتی از اسم و آدرس دقیق آن نیز مطلع نشدم. این مقر به طور عام هیچگاه مورد استفاده نیروها قرار نگرفت و فقط تعداد محدودی از نیروهای حفاظت رجوی از این مقر اطلاع داشتند.»

کاخ تکریت

به دلیل فشارهای مسعود رجوی برای تصاحب یکی از کاخ های صدام، و از آنجا که عراقی ها مخالف دادن کاخ در مجتمع کاخ های صدام در کرخ (بغداد) به وی بودند، بالاخره در تکریت به وی یک کاخ داده شد. هزینه زیادی برای لوکس تر و تجملی تر کردن آن صرف شد ولی به دلیل موقعیت جغرافیایی آن و ترس از تردد به تکریت، این کاخ هیچ وقت مورد استفاده قرار نگرفت.

کاخ سامرا
این کاخ که یک ویلای دو طبقه در شهر سامرا بود «آقا» نام داشت و تنها جهت زیارت مسعود رجوی از آن استفاده می شد. اما با وجود این که بیشتر از دوبار برای مدتی کوتاه از آن استفاده نشد، هزینه زیادی بابت لوکس سازی آن صرف شد.
در کنار هر یک از این خانه های مجهز، یک پناهگاه نیز با هزینه های هنگفت ساخته می شد تا در صورت بروز هر حمله ای، مسعود به طور موقت در آن پناه بگیرد. این نوع پناهگاه ها با تجهیزات نظامی خاصی ساخته می شدند که مخصوص فرماندهان رده بالای نظامی در شرایط جنگی بود. باید به این نکته نیز اشاره کرد که تمامی مقرهای مسعود (حتی مواردی که موقتی بودند) مدام تعویض مبلمان و دکوراسیون می شدند، بویژه بعد از بازگشت مریم از فرانسه در 1375، این موضوع جدی تر شد. در ابتدا آنان مشتری فروشگاه هایی بودند که برای کاخ های صدام از آنها خرید می شد، اما بعد از بازگشت مریم، همه چیز با مارک اروپایی مورد پسند وی بود که شامل مواد غذایی هم بود که دوبار در هفته با کامیون یخچالدار از اردن برای مصرف آنها خرید می شد.

(توضیح: مسعود چندبار در نشست ها گفت اگر به تهران رسیدیم، برای من یک اتاق در «بنیاد علوی» در نظر بگیرید که در همانجا زندگی کنم!. اما اینگونه زندگی تجملاتی در عراق نشان می داد که خودش هم به آنچه می گوید باور ندارد و برای سکونت دائم در عراق برنامه ریزی کرده است).
ادامه دارد….

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل