نگاهی به سرگذشت فرقه رجوی

نگاهی به سرگذشت فرقه رجوی و بازی های تکراری این فرقه بیانگر استیصال و درماندگی بیش از پیش این فرقه را به نمایش می‌گذارد.

باز هم افراد نگون بخت باید از نو قسم و آیه بیایند که بله ما با جون و دل برای ماندن در این فرقه آماده هستیم، گویا که انتخاب دیگری هم دارند.

با توجه به کهولت سن افراد و همچنین ترس و وحشت از آینده ای مبهم افراد را بر آن وامی‌دارد که خود را مطیع نشان داده و دم از نارضایتی نزنند.

گویا که زمان ایستاده باشد.
و اما افراد نگون بخت به خوبی می‌دانند که تمامی این کارها فقط و فقط برای مشغول کردن آنها بوده و باز هم نوشتن گزارش‌های اجباری و قسم های اجباری در راه می باشد.
کاری که سازمان هر چند سال یک بار آن را تکرار می‌کند.

مریم عضدانلو که اکنون دیگر راه ورود به فرانسه را برای همیشه بسته می‌بیند راه دیگری نداشته و در اصل بازی را باخته است و اما با این کارها سعی می ‌کند که خودی نشان داده و هنوز احساس غرور موقتی خود را در تنهایی خود به خود بفروشد.
آنچه که در اینجا به جای می‌ماند، افرادی شکسته، ناامید، بی‌هدف و بی آینده می باشد.

کسانی که سالیان سال محروم از دیدن خانواده و محبت خانواده بوده و هستند، دلهایی پر از درد که هیچ گاه نباید دل به شکوه گشایند و بمانند رباط‌های کوکی فقط و فقط از رهبر پوشالی این فرقه تمجید به عمل آورند.
و به راستی آیا این بود آرمان سازمانی که خونهای بسیار برای آن ریخته شد، کجاست آن جامعه بی طبقه توحیدی که بنیان گذارانش آن را وعده می‌دادند.

نگاهی کوتاه به سرنوشت افراد درمانده و بی توان این فرقه نشانگر یک خودکشی همگانی ست که با نی آن سیاست‌های غلط مسعود رجوی می باشد خودخواهی های فرد رجوی و قدرت طلبی ایشان سازمان مجاهدین را به لبه پرتگاه کشاند و از افراد آن افرادی بی هویت ساخت.

شاید این جمله در رابطه با فرقه رجوی مصداق پیدا کند که اگر می خواهی افراد کور کورانه تن به حکومت بدهند در ابتدا هویت آنها را نابود کن.

واکنون بعد از گذشت سالها شاهد بی‌هویتی و بی هدفی افراد فرقه می‌باشیم که دیگر توان هیچ کاری از خود نداشته و هرگز نمی توانند دهن به اعتراض بگشایند و یاد گرفته اند که فقط باید مطیع باشند.

و اما ما همچنان آرزوی آزادی این افراد را داشته و داریم و من به شخصه امیدوارم که افراد درمانده این فرقه به زودی طعم آزادی را بچشند.
خانم حمیرا محمدنژاد

خروج از نسخه موبایل