این اولین بار نبود که مسعود رجوی از مرگ فرار می کرد

مرداد 1360 تنها یک پرده از فرارهای بی پایان رجوی

رجوی ویژگی های پلید و منفی زیادی دارد اما بی شک یکی از مهمترین ویژگی های او بزدلی است. او همواره از خطر فرار کرده و در حالی که برای دیگران نسخه مقاومت می پیچید و می پیچد، خودش را همیشه از خطر دور نگه داشته است.

اوایل مرداد ماه 1360 و در حالی که به تصمیم رجوی یک ماه بود که فرقه مجاهدین وارد جنگ مسلحانه رسمی با جمهوری اسلامی شده بودند، رجوی برای جان بدر بردن، به فرانسه گریخت تا خطری متوجه او نباشد. این در حالی بود که تعداد زیادی از هواداران مجاهدین بدلیل اینکه رهبران سازمان آنها را از قصد خود برای جنگ مسلحانه آگاه نکرده بودند درگیر زندان و اعدام شده بودند.

البته این اولین بار نبود که رجوی از مرگ فرار می کرد. بنابر آنچه در برگهای بازجویی رجوی در زندان شاه موجود است و آنچه برخی از مقامات امنیتی رژیم شاه و منجمله پرویز ثابتی (از مسئولین ساواک) بعدها افشا کردند، رجوی بعد از دستگیری شروع به همکاری با ساواک نمود و در نتیجه جان خود را از خطر مرگ نجات داد. این در حالی بود که بقیه رهبران سازمان محکوم به اعدام شدند.

جای دیگری که رجوی خودش در جای امن بود اما نیروهایش را به کشتارگاه فرستاد عملیات موسوم به فروغ جاویدان بود. در حالی که تعداد زیادی از نیروهای فرقه وارد این عملیات شده و حتی به دستور رجوی افرادی که از خارج از کشور به عراق آمده بودند بدون آموزش به این عملیات فرستاده شده بودند و در نهایت نیز چندین هزار تن از نیروهای فرقه مجاهدین بعد از شکست در عملیات مرصاد نیروهای ایران، کشته یا زخمی شدند، رجوی به همراه مریم قجر حداکثر خطری که پذیرفتند، رفتن به یک سنگر مجهز در حوالی 40 کیلومتری از مرز ایران بود که به صدام تعلق داشت و خطری آن را تهدید نمی کرد و در مقابل بمباران ایمن بود.

نوبت بعدی هنگام حمله اول آمریکا و نیروهای ائتلاف علیه عراق در سال 1370 بود که رجوی باز هم بزدلانه فرار کرد. در حالی که تمامی نیروهای فرقه مجاهدین در عراق حضور داشتند، به ادعای مریم قجر که بعدها در یکی از نشست های درونی فرقه گفته بود، رجوی و مریم قجر برای در امان ماندن از خطر بمباران ها، به کشور اردن رفته بودند و کلیه نیروها را در عراق ول کردند و بعد از اتمام جنگ به عراق بازگشتند.

فرار بعدی هنگام حمله دوم آمریکا به عراق اتفاق افتاد که طی آن رجوی و مریم قجر به اعضاء گفته بودند باید بایستیم و در جلوی صف هم مریم قجر خواهد بود!! اما بعدها معلوم شد که مریم قجر چند هفته قبل از جنگ به فرانسه گریخته بود و حتی صبر نکرد تا جنگ شروع شود. رجوی هم به یک مکان نامعلوم گریخت و هنوز که هنوز است از ترس جانش جرات ندارد خودش را علنی کند. یعنی نزدیک 20 سال است که مخفی شده است. این در حالی بود که تعداد زیادی از اعضای فرقه زیر بمباران آمریکایی ها کشته، معلول و یا مجروح شدند.

پس از سقوط صدام، رجوی در حالی که در مخفیگاه امن بود و حتی جرات دادن یک پیام تصویری و بعدها حتی جرات دادن پیام صوتی را هم نداشت، به اعضای نگون بختِ باقیمانده در قرارگاه جهنمی اشرف می گفت با ارتش و نیروهای عراقی درگیر شوند. رجوی برای تحریک اعضای فرقه به آنها می گفت شعار «بیا بیا» بدهند و با عراقی ها درگیری بشوند. به این ترتیب در شرایطی که هیچ تهدیدی متوجه خودش نبود، باعث مرگ، معلولیت و مجروح شدن صدها تن از اعضای نگون بخت و گرفتار در فرقه شد. یک نمونه آن  نگه داشتن 100 نفر در قرارگاه اشرف به بهانه حفاظت از اموال و نفرستادن آنها به کمپ لیبرتی بود که در نهایت بیش از 50 تن از آنها را به کام مرگ فرستاد.

رجوی سالیان طولانی است که بهترین امکانات را برای حفظ جان خود بکار گرفته است اما باز هم برای آن که خطری متوجه او نباشد، هرگاه کمترین خطری را برای جانش احساس نمود اقدام به فرار کرد و نیروهایش را تنها گذاشت.

این فرارها یک روی سکة ماهیت رجوی است. در روی دیگر این سکه خون های زیادی وجود دارد. خون کسانی که رجوی مسبب کشته شدن آنهاست.

صالحی

خروج از نسخه موبایل