بر فراز معبد عشق

بر فراز معبد عشق
 
برای زندگی کردن دو قلب لازم است قلبی که دوست داشته باشد و قلبی که دوستش داشته باشند

احمد شاملو شاعر فقید ایرانی
 
کجا ایستاده اید؟ زندگی از نظر خانم لیلا صمدی بی عشق بی معناست.
هر تفکر و عملی برای تلاشی عشق بین دو انسان و نفی و طرد دوست داشتن به هر توجیهی و تفسیری بیهوده و رفتاری غیر انسانی ست. زیرا راز زندگی و زیستن ، پیوند قلبهاست و بی آن آدمی جسمی لش و بیروح است. وقتی که رهبران فرقه رجوی آقای اکبر خسروی  نامزد خانم لیلا صمدی را بعد از هفده سال دوری و بیخبری محض در تنگنا قرار می دهند و او را وادار می کنند تا در مقاله ای که انتساب آن به وی نیز مورد تردید است و در سایت وابسته به فرقه انتشار یافته است ، از طرد و انکار عشق و دوست داشتن سخن گوید و نکاتی را مطرح کند که با واقعیات در تضادی آشکار است. باید در ماهیت تفکر و مناسبات درونی فرقه رجوی شک و تردید نمود. زیرا رهبران فرقه رجوی امکان یک تماس تلفنی را از آقای خسروی بعد از هفده  سال بی خبری ایشان از خانواده و نامزدش نیز دریغ می کنند.
خانم لیلا صمدی ترفندهای مسئولین قرارگاه اشرف را بازگو می کند و به درستی  با دیده شک و تردید به ادعاهای مسئولین فرقه رجوی که ارتباط بین افراد مستقر در قرارگاه اشرف با خانواده هایشان در ایران را امکانپذیر می دانند ، می نگرد او در بخشی از نامه اش می نویسد: عزیزتر از جانم ، اکبرم ، من در شک و تردید هستم که آیا نامه های قبلی من به دست شما رسیده است یا نه، اگر رسیده است چرا شما به من زنگ نزدی در حالی که من شماره تلفن خودم را در ذیل نامه هایم جهت تماس تو نوشته بودم تا از حال خود مرا با خبر کنی ، در حالی که من 17 سال به امید شنیدن صدایت بودم ، نمی توانستم و نمی خواستم که احساس و عشقم را طرد و انکار کنم. و در قسمتی دیگر از نامه اشاره دارد به اینکه: من یقین دارم که زندگی من و تو در هم آمیخته است. دوست دارم نامه هایی که برایت نوشته ام ، با دقت بخوانی و جواب آنها را برایم بدهی چون این جوابی که در یک خط برای 3 عدد نامه داده ای منطقی نیست.
خانم لیلا صمدی در نامه خود خطاب به آقای اکبر خسروی، با تاکید بر جزئیات دیدگاه و تمایلات درونی خویش، بیان عمیق ترین احساسات متقابل خود و اکبر در گذشته ، طرح احساسات درونی چون توصیف تمناها ، آرزوها و رویاهایش به دنیائی پا می نهد که برای همه انسانهای آزاد و رها ملموس ، منطقی و لذتبخش است.
تجربه زیست در خارج از حصارهای ذهنی و فیزیکی قرارگاه اشرف و در دنیائی که دارای آزادی و امکان انتخاب آزادانه و عشق ورزی وجود دارد، خواه ناخواه تاثیر خود را بر آدمی و افکار و احساساتش خواهد گذاشت و طبعا دریچه هائی به تحول درونی و ذهنی می گشاید که نتیجه آن از جمله نوعی جست و جوی خود ، توجه به نیازهای عاطفی و طبیعی و توانائی های مردانه و زنانه است. امید است که بزودی آقای اکبر خسروی همچون سایر رهاشدگان فرقه رجوی از سیطره ذهنی و فیزیکی فاشیسم رجوی رهائی یافته و در کنار نامزد خویش خانم لیلا صمدی زندگی نوینی را آغاز کند ، زندگی سرشار از عشق و دوست داشتن.

 

آرش رضائی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

 

نامه خانم لیلا صمدی به آقای اکبر خسروی:
بنام خدایی که ذکر نام او آرامش دهنده قلبهای عاشق است.
اکبر عزیزم : وقتی شنیدم که نامه ات در سایت است خیلی خوشحال شدم و دوســت داشتم هرچه زودتر نامه ات را بخوانم وقتی آن را مطالعه کردم متوجه شدم از نامه هایی که برایت نوشته بودم و در سایت انجمن نجات منتشر شده بود فقط اسم و نسبت من را به اطلاع تو رسانده اند برای اینکه در نامه ات اشاره کرده ای به اینکه از وضعیت من اطلاعی نداری در حالیکه من در نامه های خودم برایت نوشته بودم که دوست دارم با هم باشیم و با هم زندگی کنیم که این حاکی از آن است که ، هنوز که هنوز است منتظر تو هستم و دلم می خواهد رویاهایم به واقعیت بپیوندد. شاید من نیز مانند دختران جوان احساس خوشبختی کنم و به این مورد نیز اشاره کردم که من خودم شاغل هستم و تو نگران تامین آینده و زندگی مشترکمان نباشی.
عزیزتر از جانم ، اکبرم ، من در شک و تردید هستم که آیا نامه های قبلی من به دست تو رسیده است یا نه اگر رسیده است چرا به من زنگ نزدی در حالی که من شماره تلفن خودم را در ذیل نامه هایم جهت تماس تو نوشته بودم تا از حال خود مرا با خبر کنی ، در حالی که من 17 سال به امید شنیدن صدایت بودم ، نمی توانستم و نمی خواستم که احساس و عشقم را طرد و انکار کنم.
اکبر دوست داشتنیم از دیدن عکس ات خیلی خوشحال شدم و کمی هم جا خوردم چون در این عکس خیلی لاغر و بی روح به نظر میرسی ، در حالی که تو یک پسر شاد و سرزنده ای بودی
عزیزم : این خواست خدا بود که من توانستم با تو ارتباط برقرار کنم من یقین دارم که زندگی من و تو در هم آمیخته است دوست دارم نامه هایی که برایت نوشته ام با دقت بخوانی و جواب آنها را برایم بدهی چون این جوابی که در یک خط برای 3 عدد نامه داده ای منطقی نیست. اکبرم : نزدیک عید است از خداوند می خواهم که جشن عید 86 را با جشن دیدار تو یکجا با هم بگیریم شاید این بهترین عیدی است که من از خداوند می خواهم.
اکبر جان : در نامه ات اشاره به این داشته ای که ارتباط من و تو مانند یک خواهر و برادر بوده است درحالی که می دانم و یقین دارم که تو این نامه را ننوشته ای چرا که این نامه را سران سازمان نوشته اند چون تو خودت خوب می دانی مرا دوست داری و من نیز در لحظه لحظه زندگیم به تو اندیشیده ام و هنوز عشقت در قلبم زنده است اگر ارتباط ما خواهر و برادری بود بارها برایم کادو نمی گرفته ای و عکس نمی گرفتی و کاست ترانه نمی دادی و مستند تر اینکه آخرین روز قبل از رفتنت آمدی خانه برادرم و آن روز از صبح تا ساعت 6 بعدازظهر یک روز جمعه بود با هم بودیم ، من و تو
آیا این یک دلیل منطقی برای دوست داشتن نیست اگر چنین نیست چرا فردای آن روز خواهرت سراغ تو را از من می گرفت و می گفت که اکبر حتما به تو گفته که کجا می رود.
این موضوع را هم چنین متذکر می شوم که هیچ کس به من فشار نیاورده که این نامه ها را برای تو بنویسم. من خودم شخصا و از طریق صلیب سرخ دنبال موضوع را گرفتم تا انشاء الله نتیجه ای بگیرم.
اکبر ، عشق میان قلبها امری درونی و احساس انسانی است. یقین دارم این جمله من را با تمام وجودت می فهمی چون تو یک عاشق تمام عیار بودی ، عاشق من ، امید است که هر چه زودتر من و تو زندگی مشترکمان را در میهن عزیزمان ایران و در کنار اعضای خانواده مان شروع کنیم. فقط تو باید همت کنی و از جهنم قرارگاه اشرف بیرون بیایی.
اکبر عزیزم : نترس و مطمئن باش من هر کاری برای رهایی تو انجام خواهم داد.
دوستدار اکبر عزیز
لیلا صمدی
20/12/1385
رونوشت :
1- خانم تورلاک مقام محترم کمپ امریکا
2- آقای آندریاس مسئول کمیته جستجوی صلیب سرخ دفتر تهران
3- انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

خروج از نسخه موبایل