بازدید خبرنگار ساندی تایمز از قلعه فرقه رجوی در این شرایط، چرا؟

بعد از شکایت عده ای از جدا شدگان فرقه رجوی از سران و رهبری آن در دادگاه های داخل کشور و ارجاع پرونده به دادگاه بین المللی لاهه و همایش حمایت خانواده های اسیران در چنگال رجوی از این ابتکار و نفرت آن ها از سران و رهبری فرقه رجوی به خاطر جنایات این شیاطین در حق مردم ایران و منطقه و اعضای اسیر در چنگال ایدئولوژی منحط رهبری این فرقه و نیز وضعیت خاورمیانه و شکست آمال و آرزوهای رجوی برای مردم خاورمیانه و بالطبع سرزمین و مردم ایران و شکست خفت بار ارباب رجوی یعنی آمریکا بعد از ربع قرن دخالت مستقیم و کشت و کشتار و نابودی و اخراج آن از کشور افغانستان، رهبری فرقه رجوی طناب دار تاوان جنایات بیشمارش را بر گردن خود حس می ‌کند، به همین دلیل ترس و وحشت سرتاپای رهبری و مسئولین جانی این فرقه را فرا گرفته است به صورتی که در مقابل دادخواهی از رهبری فرقه مدتی است که تمام تبلیغات رجوی به صحنه آوردن افراد خود به عنوان شاهد شکنجه و قتل در زندان های ایران روی آورده است که این نشان دهنده زبونی و ترس رجوی از شرایط پیش آمده در وضعیت خاورمیانه و جهان و نیز فشار و افشاگری جدا شده ها و خانواده اسیران این فرقه است.

کسی نسبت به شکنجه و اعدام بعد از انقلاب توسط جوخه های مرگ حاکمیت شک ندارد اما باید این واقعیت را در نظر داشت که چه کسی با جنایاتش و ترورهای خیابانی و مثله کردن مردم کوچه و بازار و نیز حمله به خاک میهن با دستور و پشتیبانی کشور خارجی و دشمن ایران که به قول فرقه و به صورت رسمی باعث کشتار ۵۵۰۰۰ تن از جوانان وطن شده اید سبب شد که حاکمیت دست به تقابل زده به شکنجه و اعدام رو بیاورد. البته هر گونه شکنجه و اعدام اعمال غیر انسانی هستند که نباید صورت پذیرد ولی باید واقعیت و وجدان معیار قضاوت قرار گیرند تا رسوا شود. رجوی بیش از آنی که هست و منفور مردم ایران بوده و خواهد بود و کسی برای این همه چرندیاتش و تبلیغات پوچش و به صحنه آوردن شاهد از درون خودش فریب نخواهد خورد. ضرب المثل معروف «به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دم ام» حال این مثل مصداق بارز رجوی است.

نکته جالبی که باید به آن اشاره کرد و اوج قهقرایی و فروپاشی و ترس فرقه رجوی را نشان می ‌دهد، تن دادن مریم رجوی به بازدید خبرنگار روزنامه انگلیسی از پادگان فرقه در آلبانی است. هر چند که این خبرگزاری با تدبیر و خواسته مریم رجوی چنین برنامه ای را تهیه کرده و با خود عجوزه نیز مصاحبه داشته است اما این واقعیت را نشان می ‌دهد که اوج استیصال رهبری فرقه است که حصار به اصطلاح پولادین و مرز سرخ ورود خبرنگار در پادگان فرقه سوراخ شده است و چیزی که تا الان رجوی به آن مطلق به بهانه های واهی تن نمی داد، تن داده است. این خود گواهی بر نشستن و در حال غرق شدن کشتی رجوی در گل است و هر چه مریم رجوی در این مرداب بیشتر دست و پا بزند بیشتر فرو خواهد رفت و این سرنوشت محتوم این تروریست ها و جانیان است.

وقتی ورود خبرنگار به پادگان آلبانی و مصاحبه با مریم را شنیدم یاد پادگان اشرف در عراق افتادم وقتی که زیر چتر حمایتی صدام حسین قرار داشتیم و تا خرخره به تسلیحات اهدایی صدام حسین مجهز بودیم، فرقه برای اینکه خود را نشان بدهد و قدرت خود را به رخ بکشد یک ماه قبل آماده سازی یک مانور انجام می داد و بعد چند تا خبرنگار وارد اشرف می‌ کرد برای بازدید از آمادگی نظامی و تجهیزاتی که البته قبل از آن کلی کار توجیهی صورت می گرفت و روز موعود فقط تعداد نفراتی که خودشان انتخاب می کردند و مورد اعتماد بودند در معرض دید خبرنگار قرار می گرفت و بقیه را به بیگاری می فرستادند و تا وقتی که کار بازدید خبرنگاران تمام نمی شد نفرات را به مقر بر نمی گرداندند که مبادا یک ناراضی در این بین جنایات رجوی را افشا کند.

یادم هست سال ۱۳۷۲ من در رسته توپخانه بودم. قرار شد توپخانه را در سطح محورها برای بازدید خبرنگاران آماده کنیم البته نمی گفتند برای بازدید است و می گفتند برای چک آمادگی رزمی است، یک مانور است. روز موعود، عده ای از ما رسته توپخانه را سوار بر آیفا کردند و به سوله های مهمات بردند و مشغول کار نظافت گلوله های کاتیوشا شدیم، سابقه نداشت که چرا در چنین وضعیتی که آماده مانور هستیم نفرات اصلی توپخانه برای نظافت به اینجا آورده اند و کسی هم از بازدید خبرنگار خبری نداشت.

ظهر هم غیر معمول نهار آوردند سر کار که این هم اولین بار بود که چنین می کردند و روال عادی این بود که نهار می رفتیم مقر و در سالن غذا خوری جمعی نهار می خوردیم، این وضعیت بر کنجکاوی من افزود و از فرمانده ام که یک خانم بود سؤال کردم که چرا نهار به مقر نمی رویم در جواب گفت، کارمان زیاد است تعهدی باید کار کنیم و شب به تعهد خود برسیم. این وضعیت ذهنم رو به خود مشغول کرده بود. شب وقتی مقر رفتیم، فرمانده توپخانه درب مقر ایستاده بود و دستور داد که سریعا برویم و کاتیوشاها و توپ‌ها را که حاضر به جنگ کرده بودیم به حالت حاضر به راه در آوریم و در مکان خودشان قرار دهیم. شب یکی از دوستان که اتفاقا فرمانده کاتوشیا بود گفت خبرنگار آمد بازدید و به همین دلیل از ترس، نفرات را از دسترس دور کردند و توصیه کرد این حرف پیش خودم بماند و به کسی نگویم.

مریم رجوی هیچ وقت حاضر نشده با یک خبرنگار مستقل مصاحبه داشته باشد چون از عواقب آن و جنایاتی که جوابی برای آنها نداشت به شدت بیم داشت و در این مورد گاردی بسته به خود گرفته بود و برای خود مصاحبه با یک خبرنگار به قول خود غیر خودی مرز سرخ بود اما همین مرز سرخ مریم رجوی هم به علت تحمیل شدن آن بر گرده پوسیده و شکسته فرقه حاضر به تن دادن اجباری به مصاحبه شد و خودش را جلو انداخت که شاید از فشار این وضعیت بر گرده فرقه بکاهد و خودی را نشان دهد، غافل از اینکه به دست خود تیری بر پیکر فرسوده تشکیلاتش فرود آورده و هر چه جلوتر برویم تاروپود آن بیشتر از هم می گسلد.

عبدالکریم ابراهیمی

خروج از نسخه موبایل