سازمان مسعود، از ظهور تا سقوط

بیاد داریم که در ایام پانزده شهریور همه ساله شخص مسعود رجوی به میدان می آمد و در وصف این روزها سخنان بسیار میگفت. اما چند سالی است که گویا ترجیح میدهد تا در خفا باشد و از انظار پنهان بماند، شاید که اینطوری برایش بهتر است و باید در سوراخ موشی مخفی شده تا شاید در زمان مناسب آفتابی گردد. چنین بر می آید که از گفتن قصه های پانزده شهریور ماه دیگر خسته شده و این داستان ها تکراری گشته اند .

در این خصوص بسیار صحبت شده است و کم نشنیده ایم، هر چند که هر چه هم در این خصوص گفته شود کم است که زیاد نیست، جدید است که کهنه نیست، تازگی دارد و تکراری نیست، ولی هر بار باید این موضوع مهم را متذکر شد که گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمانی که بی سر است و رهبری آن جرات هویدا شدن در انظار را ندارد به هیچ دردی نمی خورد و باید درب آن سازمان و گروه و هر چه که هست را گِل گرفت و فاتحه اش را خواند .

البته سرکردگان این فرقه بی صاحب بسیار تلاش میکنند تا با انواع و اقسام ترفند ها و حقه ها و فریب ها اذهان عمومی و رسانه های کنجکاو را دور بزنند و با فرافکنی و هذیان گویی سوالات بسیاری را بی پاسخ بگذارند، از جمله اینکه چرا مسعود رجوی بعد از نزدیک به دو دهه هنوز تلاش میکند به موش و گربه بازی ادامه دهد و خودش را مخفی نگه دارد؟ براستی هدف او چیست؟

اول اینکه شاید از ترس جان و به دلایل امنیتی باشد. همان بهانه ای که در مصاحبه اخیر با نشریه انگلیسی ساندی تایمز تلاش شد به خورد خبرنگار مربوطه داده شود که البته او هم باور نکرد.

برخی گمانه زنی ها میگوید که او مرده و سردمداران سازمان تلاش می کنند تا این موضوع را مخفی نگه دارند زیرا بیم آن میرود که باقی مانده این سازمان وا رفته هم از هم بپاشد، چون نمی خواهند فرقه مضمحل و منهدم گردد از گفتن آن ابا دارند و میخواهند بدنه و بقول خودشان تشکیلات سازمان فعلا باقی بماند. این نظریه بعید و مردود نیست ولی فعلا فرض می گیریم که او زنده است و در حال دست و پا زدن در باتلاق آلبانی می باشد.

نظریه سوم اینکه او یعنی مسعود رجوی قصد دارد که تا می تواند مقدس سازی کرده و خودش را فرستاده و موعود دوران معرفی نماید. این فکر البته احمقانه است ولی او در حال انجام چنین بازی است و در داخل فرقه هم اکنون گفته می شود که باید “ایمان به غیب” داشت. منظورشان این است که او را مقدس بشمارند و روی مسعود رجوی ذهنشان را باز نکنند.

هر از گاهی که چند خط از مسعود رجوی پیامی می آید، نظرگاه های متفاوتی وجود دارد و بیشتر شک می شود که آیا واقعا این پیام از رجوی است یا بازماندگانش؟ نکند در حال شیره مالیدن بر سر و روی اعضای نگون بخت می باشند؟

در بهترین شکل این سه موضوع میباشد که در حال رفع و رجوع غیبت این فرد در داخل تشکیلات گفته می شود (در داخل تشکیلات به این نوع طرز فکرها و اندیشه ها محفل گفته می شود). اما هر چه که هست، چه زنده باشد و چه زنده نباشد، مسعود رجوی اکنون تبدیل به یک اسم مشمئز کننده شده است که فقط در داخل فرقه رجوی از اهمیت برخوردار می باشد، البته در رده های بالای فرقه، زیرا برای اعضای رده های پائین تر او فراموش شده است .

قصد داشتم روی این موضوع تاکید کنم که گرامیداشت سازمانی که از ابتدای پیدایشش با تروریسم و آدم کشی و قتل و تجاوز شروع شده است مایه افتخار و مباهات نیست که آنرا جشن هم بگیرند، بلکه باید همان سیاستی را که در قبال مسعود رجوی اتخاذ نمودند و تلاش کردند در ذهن سیاستمداران خارجی مسعود رجوی را مرده و فراموش شده قلمداد نمایند، به پیش ببرند و سازمان فرقه ای را هم نقشه ای برایش بکشند و آنرا هم به فراموشی بسپارند. با این گرامیداشت های بیهوده و ایجاد فضای متشنج در خصوص آن دردی از دردهای بی درمان شان حل نخواهد نشد .

وقتی در گرامیداشت سالگرد سازمان مجاهدین خلق از مسعود رجوی حرفی در میان نیست یعنی که تلویحا فراموشش کردند یا عمدا کنار گذاشته اند، یعنی که خطاب به افکار عمومی و رسانه ها و خبرنگاران کنجکاو می گویند که شما هم فراموشش کنید .
تصفیه هایی که در راس فرقه انجام میگیرد و مدتی است که اخبار مرگ های مشکوک در سطوح بالاتر سازمان شنیده می شود حاکی از این است که گویا قصد دارند به صورت نامحسوس تاریخچه این سازمان را فقط به گذشته ای ربط بدهند که محمد حنیف نژاد و چند نفر دیگر بودند و ربطی به مسعود رجوی ندهند. زیرا از او آنچه که در یادها مانده است فقط خیانت و جنایت بعلاوه تروریسم کور و وحشیانه می باشد .

بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل