فروغ پاکدل شکنجه گر مجاهدین

خانم فروغ پاکدل! تا دیروز که در اشرف بود، یکی از شقی ترین شکنجه گران بود و اعضای جدید و قدیم، از شر او در امان نبودند، در شکنجه گاهها عربده می کشید که باید تا سرنگونی بهر قیمت در اشرف بمانید! حالا این چه سرنگونی است که بعد از سالیان او را بالای درخت برده است ، جای سئوال است!

این چه راه بی ثمری است که مسعود رجوی و مریم، پیش پای اعضای فریب خورده گذاشته است، معلوم نیست!
اولین بار که در اتاق بازجوئی ، او سر میز نشسته و من دست بسته روبروی او نشانده شده بودم، پوشه ای زردرنگ جلویش گذاشته بود و می گفت ما همه ی اطلاعات تو را داریم که به قصد برهم زدن مناسبات ما و ترور رهبری به اینجا اعزام شدی! هر بار دستش را روی آن پرونده می کوبید و می گفت مزدور، پاسدار، … تو مناسبات را سم پاشی میکنی، تو انقلاب ما را به تمسخر گرفتی! می خواهی مناسبات را شخم بزنی! و …

فروغ پاکدل

این همه در حالی بود که من فقط می گفتم چرا اینجا تبعیض است و پسر مسعود رجوی و سایر میلیشیا هائی که بعد از من از خارج به پذیرش آمدند ، به یگانهای ارتش می روند ولی ما در این پذیرش زندانی شدیم؟

دو سه روز هم برای اینکه کسی جواب مشخصی بمن بدهد بعد از درخواست های کتبی متعدد برای ملاقات با مریم باغبان از مزدوران چشم و گوش بسته و مفلوک رجوی ، به سالن غذاخوری نرفتم تا مجبورشان کنم بمن جواب بدهند!

عاقبت هم آن شب سیاه در مهرماه 1376 فرا رسید و مرا به بهانه جواب دادن به سئوالاتم به زندان انفرادی و مخوف اسکان بردند که 6 ماه طول کشید و شش ماه در سلول انفرادی محبوس شدم و از درون نابود شدم! شکسته شدم! تهی شدم!

این زن! که اکنون از درخت ها بالا می رود، یکی از اصلی ترین شکنجه گران من بود، او بهمراه فاضل(محسن سیگارودی)، بازجوهای من بودند، در آن شش ماه این دو بهمراه اسدا.. مثنی و تنی چند، بسیار تلاش کردند که مرا بشکنند که البته هم تا حدود زیادی موفق شدند، من روی تارموئی حرکت داده می شدم که یکطرف آن زندان ابوغریب و 8 سال زندان بود و طرف دیگر زندان انفرادی مجاهدین و در نهایت هم برگشت به مناسبات صبر کردن تا سرنگونی یا هر سرفصل دیگر!

مدام آنها مرا از زندان ابوغریب می ترساندند و وعده ی بهشت مناسبات پاک مجاهدین را می دادند!!!
زنی که امروز در آلبانی هم بی شک دست در همه ی جنایات سازمان دارد، یکی از سنگدل ترین مسئولین سرکوب است که هیچ عاطفه ای در وجودش نیست! عقده های بسیار در دل دارد که کارش فقط خالی کردن کسانی است که منتقد سازمان هستند و درخواست خروج دارند!

بی شک یکی از کسانی که به پای میز محاکمه در دادگاه لاهه کشانده خواهد شد اوست و از جمله ی اسامی ذکر شده بعنوان شکنجه گر و زندان بان در دادگاه بین المللی لاهه خواهد بود که باید آنجا جواب بدهد که چه جنایات دیگری نیز انجام داده است . ببینیم که آیا آنجا هم عربده کشی خواهد کرد یا خود را به موش مردگی خواهد زد!

دیگر شکنجه گران نیز باید بدانند که تا زمانی که در این فرقه هستند و شریک جنایات رجوی ها هستند در امان نخواهند بود، تنها راه هم این است که قبل از روز موعود دادگاه ، از فرقه جداشده و به تمام جنایاتی که مرتکب شدند اعتراف کرده و بالا بیاورند که چرا جوانان بیگناه را زندانی و شکنجه کرده اند؟

حبس اجباری! زندان های بدون دادگاه! شکنجه های جسمی و روحی! بازداشت های اجباری و بدون دلیل! نشست های اجباری! ماموریت های اجباری! قتل های سرخود! سربه نیست کردن ها! اجبار به خودکشی ها! اجبار به خودسوزی ها! ضرب و شتم! زندان های انفرادی طویل المدت بدون دلیل! گرفتن اعترافات اجباری در زندان ها! داشتن زندان های غیرقانونی! عدم اجازه ملاقات و تماس با خانواده برای سالهای متمادی! تجرد اجباری! و هزاران جرم و جنایت دیگر از جمله اتهاماتی است که جنایتکاران در فرقه ی رجوی و امثال فروغ ها و فاضل و اسدا..ها ، باید از الان فکری برایش بکنند! ما جداشدگان از تک تک موارد فوق به دادگاه کیفری بین المللی لاهه شکایت بردیم و مصمم هستیم شکنجه گران و زندان بانان و آمران و عاملان این جنایات را در فرقه ی ضدبشری رجوی، محکوم کرده و به سزای اعمالشان برسانیم و اجازه نخواهیم داد سایر دوستانمان در این فرقه بیش از این شکنجه و زندانی شوند .

محمدرضا مبین، عضو رهاشده از فرقه منحوس رجوی

خروج از نسخه موبایل