هفتم مهر سالروز شهادت سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد به دست گروه تروریستی مجاهدین

دهه شصت یادآور فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین در کشورمان است. ترورهایی که هر کدام شان حاکی از تحمیل خشونتی بی حد و حصر بر پیکر جامعه ایران و ناشی از خوی وحشی و جنایتکارانه رهبری مجاهدین ، مسعود رجوی است. جنایاتی که با قبول مسئولیت از سوی این گروه ، سبعیت رهبری این فرقه را در سینه تاریخ ثبت کرده است.

شاید بتوان با یادآوری جنایات داعش برای نسل‌ امروز دلهره و اضطراب ترورهای جلادان رجوی در دهه شصت را به آنان تفهیم کرد.
بررسی جنایات مجاهدین در دهه ۶۰ به خوبی نشان می‌دهد که هدف از اقداماتی از قبیل ترور مردم کوچه و بازار در انظار عمومی و روش‌های خشن کشتن فقط به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی بوده است تا مردم به واسطه ترس از کشته شدن، انقلاب نوپای خود را حمایت نکنند.

هفتم مهرماه، یادآور شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد، از مبارزان مشهور در دوران نهضت اسلامی و دبیر حزب جمهوری اسلامی خراسان پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که در ۷ مهرماه ۱۳۶۰ توسط اعضای سازمان مجاهدین ترور شد.
چندی بعد ، سازمان مجاهدین به انجام عملیات تروریستی توسط اعضای نفوذی‌اش در دفتر حزب جمهوری در مشهد اعتراف کرد. نشریه مجاهد در شماره ۵۱۵ خود در این‌باره نوشت: «ساعت ۱۰ روز ۷ مهر ماه ۱۳۶۰، انفجار یک نارنجک در محل حزب جمهوری در مشهد، (هاشمی نژاد) را به هلاکت رساند.

سردار نوروزی از فرماندهان نیروی انتظامی در دهه شصت در خاطرات خود در گفتگو با خبرنگار مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۸ در ارتباط با ترور شهید هاشمی نژاد می گوید:
«خداوند کمک کرد که ما رفتیم و روی خانه تیمی (که عوامل ترور هاشمی نژاد در آن مستقر بودند) عمل کردیم، افرادی که در خانه دستگیر شدند من‌جمله یک پسر بچه ۱۵ یا ۱۶ ساله‌ای به اسم حسین خُردو جزو این‌ها بود . . . »

یک روز حسین را آوردیم شروع به اعتراف کرد. گفت ماجرا این بود که اول در فاز سیاسی در دانشگاه روزنامه مجاهد می‌فروختیم. بعد از مدتی که فاز نظامی شروع شد؛ مجاهدین ما را در خانه تیمی آوردند. روی فکر من و آن نفر دوم (هادی علویان) کار کردند گفتند که شما از این به بعد نباید روزنامه مجاهد بفروشید گفتیم چه کنیم؟ گفتند می‌روید در حزب جمهوی روزنامه جمهوری اسلامی می‌گیرید و می‌فروشید.

گفت ما دو تا را آن‌ها نفوذ دادند به روزنامه حزب جمهوری اسلامی. رفتیم به درون حزب و روزنامه می‌فروختیم. رفتیم شروع کردیم به فروختن و خیلی فعال بودیم. آنها هر چند وقت یکبار به ما یک فتق‌بند می‌دادند می‌بستیم و با آن به حزب رفت‌وآمد می‌کردیم که برای ما عادی شود. بنا داشتند که در این فتق‌بند نارنجک بگذارند به ما بدهند برویم و بیاییم.

مجاهدین یک شب تصمیم گرفتند که فردا صبح شهید هاشمی باید ترور شود. مسئول تشکیلات ما که ما را هدایت می‌کرد جهانگیر بود و جهانگیر هم زیر نظر رشید بود. مسئولان تشکیلات به ما اینگونه دیکته کردند که شما فردا صبح باید بروید نارنجک را ببندید روزنامه را بگیرید. چون این ساعت هاشمی‌نژاد می‌آید و این ساعت می‌رود. لذا شما باید این نارنجک را دربیاورید جلوی سینه شهید هاشمی نژاد بگیرید. چون اگر او بماند فلان است و بهمان و کلی آیه و حدیث آوردند که اگر شما این کار را انجام دهید مستقیم به بهشت می‌روید و …!

همین کاری که الان داعشی‌ها دارند انجام می‌دهند. یعنی داعشی‌ها درست شبیه مجاهدین هستند. گفت تصمیم گرفته بودند یکی از ما دو تا برویم. فردا آن‌ها به دوستم (هادی علویان) گفتند تو برای عملیات ترور برو. خلاصه دوستم تقریباً با همان فرمول به حزب می‌رود و نارنجک را می‌کشد و پشت سر آقای هاشمی‌نژاد منفجر می‌کند و ایشان را به شهادت می‌رساند. می‌گفت همین دوستم دستش قطع شده بود، اما همین مجاهدینی که دور و نزدیک بودند (براساس ماموریتی که داشتند) به سرش ریختند و داد و فریاد کردند که این جزو مجاهدین است و … همان جا او را زدند که دیگر نفس بعدی نداشته باشد. چون اگر زنده می‌ماند از او اعتراف می‌گرفتند و همه چیز لو می‌رفت.»

بدین ترتیب باید گفت مجاهدین شباهت های زیادی در ساختارهای فکری و عملیاتی با داعش دارند. به عبارت دقیق تر راهی که امروز داعش می رود، راهی است که مجاهدین در دهه شصت آنرا طی کرده اند.
مجاهدین نه بر مردم ایران رحم کردند و نه حتی به اعضای خودشان. اعضاء برای مجاهدین صرفا نقش ابزار را دارد. به همین دلیل هم وقتی تاریخ مصرف شان بگذرد. آنها هم یا باید کشته شوند و یا باید ترور شخصیت شده و از دور خارج شوند.

مهمترین مؤلفه در مقایسه ساختارهای فکری این دو گروه تروریستی به ادعای پیروی از اسلام در این دو گروه باز می‌گردد. هر چند مجاهدین در مقام مبارزه، آشکارا اعلام کردند که مشی مارکسیستی را به عنوان روش مبارزه اجرا می‌کنند، اما ظواهر و تبلیغات در این گروه نشان از ادعای پیروی از مذهب تشیع داشته و دارد؛ همانطور که داعش نیز ادعای پیروی از مذهب تسنن را ابراز می‌دارد.
در یک عبارت مجاهدین را می‌توان برند شیعه و داعش را برند سنی از یک اسلام التقاطی و منحرف دانست که صرفاً بستر ایجاد ساختار ایدئولوژیک را در این دو گروه فراهم کرده است.

هم داعش و هم مجاهدین با ارائه برداشتی غلط از اسلام و اضافه نمودن بدعت‌ها و القائات ذهنی توانسته‌اند کنترل فرقه‌ای را بر نیروهای خود اعمال کنند.

در بُعد عملیاتی نیز اولین و شاید شاخص‌ترین مشابهت این دو گروه را می‌توان در اوج سبعیت و وحشی‌گری آنها در اقدامات عملیاتی و ترورها مشاهده کرد. هر دو گروه مجاهدین و داعش در اقدامات عملیاتی خود از بیشترین میزان خشونت بهره می‌برند.

نویسنده : یوسف اردلان

خروج از نسخه موبایل