حکایت دیوید ایمس و خبرنگار آلبانیایی در هفته سیمرغ

هفته سیمرغ!

مجاهدین از سال 1373، همه ساله به بهانه بزرگداشت انتخاب مریم رجوی جشن و مسابقاتی در قرارگاه اشرف و برخی شهرهای اروپا برپا می کردند که دو هفته پایانی مهرماه را در بر می گرفت. مریم در 26 مهر 1368 توسط مسعود رجوی بعنوان «مسئول اول سازمان» و 30 مهر 1372 بعنوان «رئیس جمهور مقاومت» برگزیده شد. فاصله زمانی این دو روز تحت عنوان «هفته سیمرغ» شناخته می شد که با توجه به شروع و پایان مسابقات ورزشی، 2 هفته به طول می انجامید. پس از سقوط صدام، با بهانه این مسابقات را محدودتر کردند تا افراد رابطه کمتری با یکدیگر داشته باشند و برای فرار با هم تبانی نکنند. اما مسابقات در سطوح کوچکتر داخل مقرها ادامه داشت که با خروج مجاهدین از اشرف و بعدها از عراق دستخوش حوادث مختلف گردید و دیگر نمود بیرونی پیدا نکرد.

امسال که مجاهدین با شکست های مختلفی مواجه شدند و انتخابات 1400 نیز ضربه سختی به مریم رجوی وارد کرد، نمایش «هفته سیمرغ» نیز شکل و شمایل دیگری پیدا کرده و سازمان دست به دامان برخی فریب خوردگان و اجیرشدگان در داخل شده تا با چند عکس نمایشی، بحران مشروعیت خود را جبران کنند و اینگونه جلوه دهند که گویی مریم رئیس جمهور واقعی مردم در ایران است. البته این نمایش ها بیشتر جنبه داخلی دارد و مریم درصدد است تا همچنان روحیه باختگی اعضای خود را با آن پوشش دهد و مسکنی بر دردهای آنان شود.

دیوید ایمس، شهید راه مریم رجوی!

در هفته سیمرغ امسال، خبر کشته شدن «دیوید ایمس» لابی فعال مریم رجوی در انگلیس، سازمان مجاهدین را دچار شوک سنگین نمود. در سال های گذشته بسیاری از لابی ها و حامیان مجاهدین به چنگ عزرائیل گرفتار آمدند که مهمترین شان جان مک کین معدوم بود. خبر قتل این نماینده انگلیسی توسط یک جوان 25 ساله که احتمالاً از سوی دیوید ایمس دچار آسیب های روحی و معیشتی فراوان شده بوده است، مجاهدین را سخت عزادار نمود، به نحوی که مریم رجوی از وی بعنوان «شهید» یاد کرد و مجالس ترحیم مختلفی در آلبانی، انگلیس و برخی شهرهای اروپا برگزار کرد که شگفتی بسیاری را به دنبال داشت.

دیوید ایمس، نماینده پارلمان و رئیس یکی از کمیته های دستساز سازمان مجاهدین در انگلیس (کمیته بریتانیایی برای آزادی ایران) بود که فعالیت های زیادی برای حمایت از مریم در مجلس و در بین شخصیت های سیاسی انجام می داد و البته پول های کلانی هم از این طریق به حساب خود سرازیر می کرد بدون آنکه مالیاتی پرداخت کند. تولید انواع انجمن های حقوق بشری یا خیریه (تک نفره تا سه نفره) یکی از راه های پولشویی مریم رجوی و حامیان وی در کشورهای غربی بوده است.

جالب اینجاست که مریم و مسعود رجوی طی 40 سال گذشته برای هیچکدام از کشتگان خود (حتی به صورت گروهی) چنین مراسم گسترده و متنوع برگزار نکرده بودند. به همین خاطر می توان حدس زد اینکار بجز جنبه های تبلیغی آن، ابعاد تشکیلاتی هم دارد و سوگ دیوید ایمس، ضربه سنگینی به تشکیلات لابی گر مریم رجوی در انگلیس یا اروپا وارد آورده است.

حکایت خبرنگار آلبانیایی در اشرف 3

در هفته سیمرغ، یک خبرنگار زن آلبانیایی به قرارگاه مجاهدین در تیرانا دعوت شده بود که انبوه اقدامات نمایشی را به دنبال داشت. مجاهدین پیش از ورود او به این مقر، آماده سازی های بسیاری انجام داده بودند تا خوراک تبلیغی خوبی برای خود مهیا کنند. مریم رجوی معمولاً به خبرنگاران زن توجه بیشتری دارد چون می تواند از طریق شورای رهبری، بازی های زیادی برایشان تدارک ببیند و براحتی آنان را فریب دهد. نمایش «برابری و فرماندهی زنان» در قرارگاه های مجاهدین (بدون اینکه سوژه مقابل بفهمد چه بر سر زنان مجاهد در 30 سال گذشته آمده است) بهترین طعمه برای زنانی است که به قرارگاه مجاهدین دعوت می شوند، بخصوص که دختران مجاهد حق ندارند به صورت انفرادی و دور از دسترس، با میهمانان گفتگو کنند و فقط سوژه های خاص برای اینکار، آنهم در محیط ایزوله شده، در نظر گرفته می شوند.


در هرحال، این خبرنگار نیز با سوژه های از پیش تعیین شده دیدار و گفتگوی کوتاه داشت، بقیه صحنه ها نیز بخوبی سازمان داده شده بود تا سناریو آنگونه که مریم می خواهد جلو برود که طبعاً تمجید و مدح زوج رجوی و شیطان سازی از جمهوری اسلامی مهمترین بخش آن است. جالب اینجاست که مجاهدین با وجود بیشترین ادعا پیرامون آزادی بیان، هنوز به هیچ خبرنگاری از شبکه های تلویزیونی و مطبوعات اجازه نداده اند به صورت مستقل با مریم رجوی مصاحبه داشته باشند و یا حداقل با اعضای سازمان گفتگوی خصوصی برگزار کنند. حتی یک مورد هم یافت نمی شود و تنها چندبار مصاحبه اختصاصی با مسعود و مریم انجام شد که مجریان آن اعضای بخش تبلیغات مجاهدین بودند و نه خارجی ها. تنها یکبار برای مریم یک مصاحبه کاملاً فرمالیستی با یک رسانه خارجی برگزار کردند که سوآلات آن تماماً توسط بخش سیاسی مجاهدین طرح شده بود و محل مصاحبه نیز در داخل مقر مجاهدین بود تا هیچ چیزی بدون خواست مسئولین سازمان به بیرون درج نکند.

بازدید از محل نمایشگاه زندانیان سیاسی، سوژه بعدی خبرنگار آلبانیایی در هفته سیمرغ بود. طراحی محل بگونه ای بود که زندان های جمهوری اسلامی به شکل «دخمه قرون وسطایی» به نظر برسد. یعنی همان شکلی که مجاهدین طی سالیان طولانی معرفی می کردند.


با وجود این برنامه ریزی ها، کمتر کسی است که در ایران از وضعیت بندهای سیاسی/امنیتی مطلع نباشد و نداند در آنجا زندانیان بیشترین امکانات را در اختیار دارند و گاه حتی با شبکه های بی بی سی و یا مجاهدین هم تماس برقرار می کنند که در هیچ کشور اروپایی هم نمی شود آنرا تصور کرد!. عکس های متعددی را می توان در گوگل یافت که در آن زندانیان مختلف چه معمولی و چه سیاسی/امنیتی مشغول برگزاری جشن های مختلف سنتی از قبیل شب یلدا، نوروز و چهارشنبه سوری هستند و در میان آنها اعضای سازمان مجاهدین نیز که به جرم اقدامات تروریستی دستگیر شده اند به چشم می خورند. در این بندها می توان یخچال، کولر و سایر لوازم ضروری را نیز مشاهده کرد. با اینحال، مریم رجوی نمایشگاه خود را طوری طراحی کرده که همه چیز دگرگون جلوه کند.


آنچه مریم رجوی هیچگاه به آن اشاره ندارد، جنایت هایی است که در زندان های مجاهدین در عراق رخ داد و برخی نجات یافتگان به آن پرداخته اند و افشا کرده اند. آقای جمال عظیمی، عضو سابق مجاهدین که چند سال در ایران زندانی بوده و آنگاه مزه شکنجه گاه های مسعود و مریم رجوی را نیز چشیده است، در این رابطه می گوید:

(((تعدادی از ما که تجربه‌ زندان در ایران را داشتیم، هرگز به یاد نداشتیم که زندانبان یا شکنجه گر با سلاح به داخل سلول بیاید و شروع به تهدید زندانی کند… به همین دلیل بسیار ترسناک و عجیب و غریب بود و همه نفرات (=مجاهدین معترضِ زندانی شده در پادگان اشرف) از ترس هیچ عکس‌العملی نشان نمی دادند و رنگ پریده و هاج و واج به برادران مجاهد و مهربان دیروز! نگاه می کردیم.
صدای فریادهای دلخراش از دیگر سلول ها به گوش می رسید که معمولا نیمه های شب صورت می گرفت و معلوم بود که دارند افراد را شکنجه می کنند! شرایط سلول قابل تعریف نبود، بدلیل نبودن تهویه و پنجره‌، روزها گرم و شبها سرد بود و با قطع کردن آب، بوی دستشوئی آزار دهنده بود. وضعیت غذا هم بسیار بد و نامرتب بود و به عمد خارج از وعده های معمولی و دیر اقدام می کردند. بهترین غذا عدس پلو یا کتلت با نان بود که بیشتر کوکو سیب زمینی بود تا کتلت. شرایط سلول قابل تحمل نبود. برخوردهای خشن و توهین آمیز عادل و مختار (دو تن از زندانبان ها) به هر بهانه ای تکرار می شد و اگر کسی سئوال می کرد با خشونت جواب رد می دادند.
در زندان رژیم نمونه های زیادی… را به چشم دیده بودم. اما سوگند می‌خورم صحنه‌ شکنجه‌ وحشتناک دوستانم در زندان رجوی برایم باور کردنی نبود. اصلا نمی شد مقایسه کرد. سوگند به خدا صحنه‌ بسیار وحشتناکتری بود!. ما در وهله اول نفر شکنجه شده را نشناختیم. سر و صورت، چشم ها و لب ها… چنان ورم کرده و سیاه شده بود که وی قابل شناسائی نبود! پاها چنان ورم کرده و سیاه بود که نمی‌توانستیم باور کنیم چنین بلایی بر سر پای دوستمان آورده‌اند. پاها به اندازه‌ی بالشت ورم کرده بود و خون مردگی همه‌ی جای آن را پوشانده بود. این همه بی‌رحمی قابل فهم نبود. اگر به چشم خودم نمی‌دیدم باورش برایم تقریباً غیرممکن بود.)))
«پایان نقل قول»

با چنین وضعیتی که شکنجه گاه های رجوی در قرارگاه اشرف داشتند، بازی های حقوق بشری برای دهشتناک جلوه دادن زندان های ایران، جز یک حرکت مستأصلانه فرار به جلو برای پوشاندن جنایت های ضدبشری انجام شده در سازمان مجاهدین توسط کسانی که امروز ادعای «ایران آزاد فردا» دارند، نیست. مریم رجوی بجای این نقش بازی کردن ها باید در برابر مردم، از آنچه بر سر معترضان و مخالفان «انقلاب ایدئولوژیک» خودش در زندان های اشرف رفته است بگوید که تا چه حد ضدبشری و مافوق تصور بود و چند نفر زیر شکنجه جان باختند!.

از دیگر سوژه ها که خبرنگار با آن سر و کار داشت، ساختمان سازی در قرارگاه اشرف 3 بود. شورای رهبری سناریویی فراهم کرده بود تا خبرنگار تصور کند اعضای مجاهدین همگی مهندس برق و ساختمان هستند و خودشان سازه های این پادگان را ساخته اند. برای اینکار، محل را از مهندسین آلبانیایی تخلیه، و چند تن از اعضای مجاهدین را در داخل خودروهای بتون ساز یا حین جابجایی آجر به نقش آفرینی مشغول کرده بودند تا خبرنگار گزارش تهیه کند. واقعیت این است که در تمامی سالیان گذشته، مسعود رجوی از اعضای سازمان بعنوان عمله و برده استفاده می کرد تا با بیگاری گرفتن از آنها، هزینه کمتری صرف کند. این افراد عمدتاً در سنین جوانی به بیماری دیسک کمر و هرنیا دچار شدند و دیگر بهبود نیافتند. مریم همچنان از اعضای کهنسال مجاهدین نیز در حد برده استفاده می برد.


آخرین پرده ی این نمایشنامه، وارد کردن گروهی از اهالی آلبانی به پادگان تیرانا برای انجام بازی های تبلیغی بود. بدین منظور برخی از همسایگان مجاهدین در شهرک های اطراف به این کمپ دعوت شده بودند تا در یک میهمانی افتخاری شرکت کنند و از وجود چنین همسایگانی در آلبانی ابراز رضایت نمایند. طبعاً مجاهدین در این دید و بازدیدها، برای میهمانان، از جداشدگان و از ایران نیز شیطان سازی می کنند تا افشاگری های آنان بی اثر شود و همزمان در شهرهای خودشان نیز به نفع مجاهدین اثرگذاری کنند. کاری که در عراق نیز انجام می گرفت.


همزمان با دعوت از میهمانان، چند پرستار و پزشک نیز برای تکمیل این پازل به محل آورده شده بودند تا بیماران را ویزیت کنند و به برخی از آنها عینک طبی اهدا نمایند. حاتم بخشی به اهالی، قبلاً هم در حجم بسیار گسترده تر در عراق انجام می گرفت و سازمان با هزینه های سنگین، قبایل مختلف را به اشرف می کشاند تا در بین آنها علیه نوری مالکی و حفظ قرارگاه اشرف تبلیغ کند. البته مریم رجوی در فرانسه نیز همین سناریو را اجرا می کرد، با این تفاوت که خودش به دیدن برخی محله ها می رفت و به آنها هدیه می داد.


همه این حرکت های نمایشی در حالی انجام می گیرد که مریم رجوی سال هاست جداشدگان را مورد تهدید و شدیدترین محدودیت ها قرار داده و حداقل امکانات ضروری زندگی را از آنان سلب کرده تا در وضعیتی نابسامان امور خود را بگذرانند و عبرتی برای آنها که قصد جدایی دارند باشند. یعنی آنها را از حقوق قانونی و مشروع خود که داشتن یک زندگی نرمال است باز داشته، و از مزایا و حقوقی که پس از دهها سال بیگاری دادن باید برخوردار باشند، محروم کرده است. آنوقت با حاتم بخشی برای مردم عراق، اورسوراواز فرانسه و آلبانی می خواهد خود را بانی حقوق بشر جلوه دهد. مریم حتی در عراق نیز بیماران مجاهد را با اتهام «تمارض» از دیدار با پزشک و یا انتقال به بیمارستان محروم می کرد. این واقعیت های تلخ باید به هر شکل ممکن برای مردم آشکار شود تا سازمان مجاهدین نتواند با عوامفریبی، همچنان به پولشویی ادامه دهد.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل