گردهمائی 2000 برده رجوی

درب اسارتگاه رجوی در مانز، همیشه بسته است و هیچ خروج آزادانه ای از آن امکان پذیر نیست. همچنین هیچ کسی اجازه ندارد وارد آن شود. 2000 برده در مناسبات فرقه ای مسعود و مریم رجوی در آنجا حضور دارند که اجازه ملاقات حتی با خانواده ی درجه یک خود را هم ندارند. هیچ کدام حق ازدواج ندارند. اکثریت قریب به اتفاق آنها، بالای 60 سال سن دارند. هیچ کدام اجازه ی خروج از آنجا را ندارند، علیرغم نزدیک بودن به یک روستا، این برده ها حتی اجازه خرید از مغازه بقالی این روستا را هم ندارند. ( عجب افراد پیشتاز و انقلابی و آگاهی هستند.( در قرن ارتباطات حتی یک روزنامه ، یک گوشی موبایل ، یک کتابخانه، امکان دسترسی به اینترنت، فروشگاه و … در این اسارتگاه برده ها وجود ندارد. حتی فیلم بردارها و عکاس های فرمایشی هم ، اجازه عکس برداری از روبرو و چهره های این برده ها را هم ندارد. هیچ اعتمادی به این برده ها، علیرغم اینکه سالیان است برده ی رجوی ها هستند، وجود ندارد.

حالا در پی حواشی و تبلیغاتی در رابطه با دادگاه سوئد در آلبانی، تیتر زده اند که :” گردهمائی 1000 زندانی در اشرف 3 ” …

اولا اینکه همه ی 2000 اسیر حاضر در زندان اشرف ، برده ی رجوی هستند و زندانی او شمرده می شوند و نه 1000 زندانی. ثانیا این زندانی ها از اولیه ترین حقوق هر زندانی که ملاقات است ، محروم می باشند. این زندانی ها مرخصی ندارند. یعنی جرمشان از قتل هم ، بالاتر است که به آنها مرخصی داده نمی شود؟ در این زندان ، زندانی هائی هستند که از سال 1364 زندانی رجوی هستند، یعنی بالغ بر 37 سال است که در زندان های رجوی بسر می برند.

سئوال اینجاست که : چرا این زندانی ها، اجازه تردد آزادانه به بیرون از این زندان را ندارند. مگر اینکه فوت شوند و به قبرستان آن روستا برده شوند؟ این چه مناسبات آگاهانه و آزادانه ای است که افراد آن، حق انتخاب و آزادی بیان ندارند؟ که درصورت کوچکترین انتقادی، به قرنطینه یا همان زندان انفرادی منتقل می شوند؟

مریم رجوی اگر صداقت دارد ، اجازه بدهد که خبرنگاران آزاد ، اجازه ی دسترسی به همه جای این اسارتگاه را پیدا کنند، تا ببینیم در تاریکخانه های آنجا چه می گذرد؟
یا اگر مریم رجوی ، اجازه می دهد، خانواده ها علیرغم دوری مسافت ، می خواهند برای ملاقات حتی چند دقیقه ای با عزیزان خود، این مسافت طولانی را طی کرده وبه دیدار عزیزانشان ، بشتابند.؟

امثال ما که شاهدان بیرونی هستیم، از کجا باید به این نتیجه ی عقلانی برسیم که این افراد در آنجا، زندانی نیستند و آزادانه در آن “بهشت موعود” ، سکنی گزیده اند؟ مگر درب آنجا برای ورود و خروج باز است ؟
اگر شمایان مشغول مبارزه علیه یک “رژیم دیکتاتوری ” هستید، چرا خود را در حصارهای بسته ی حومه ی یک روستا در جنوب یک کشور فقیر حاشیه ی اروپا، زندانی کرده اید؟

چرا مانند راهبان کلیساها، خود را در حصارهای خود، زندانی کرده اید؟ از چه چیزی فرار می کنید؟
الان که هزاران کیلومتر دورتر از ایران و ایران زمین هستید، چرا تجرد اجباری پیشه کردید؟
اعضای این زندان و زندانیان رجوی، چرا ” فرتوت” ، ” افسرده ” ، ” خموده” ، ” اکثرا لنگان و افتان” ، ” درگیر با انواع بیماری ها ” و… شده اند وحال آنکه به هیچ امکان زندگی و رفاهی دسترسی ندارند؟ آیا همه انتخاب کرده اند که اینطور باقی عمر خود را سپری کنند؟ یا اینکه دیگری به جای آنان تصمیم بدین امر گرفته است؟

جداشدگانی که موفق به نجات جان خود از چنگال رجوی ها شده اند، چیزهای دیگری می گویند. آنها می گویند حتی اجازه فکر کردن به امور شخصی و گذشته ی خود را نداشتند، برای آب خوردن هم باید از مسئولان خود اجازه می گرفتند، اجازه استراحت نداشتند مگر در شب و آنها به مدت محدود.

اعضای جداشده شهادت می دهند که در درون این حصارها نشست های اجباری تفتیش عقاید و ضرب و شتم و زندان انفرادی وجود دارد. جداشده ها می گویند حتی باید خواب های خود را نیز گزارش بدهند که در خواب چه دیده اند.
اشرف 3 که امروز صحبت از آنجا می رود، اردوگاه مرگ و اسارتگاه 2000 انسان پیر و سالخورده است که هر روز از شمار آنان کم می شود.

ما و افکار آزاد جهانی و خانواده های این بردگان، نمی دانیم که در درون این حصارهای هزار تو ، چه می گذرد؟ ما نگران رعایت موازین انسانی و حقوق بشر در این اسارتگاه هستیم. از مجامع بین المللی و وجدان های بیدار، از اصحاب رسانه ها، از همه و همه می خواهیم در درجه ی اول برای نجات جان این بردگان نوین که اسیر مغزشوئی های رجوی ها شدند، اقدامات عاجلی انجام دهند، در درجه ی بعد تمام جنایتکاران و شکنجه گران در این زندان که در راس آنها ، مریم رجوی است را به دادگاه کشانده و آنان را ملزم به پاسخگوئی کرده و اینکه چرا صدها انسان را به کشتن دادند و صدها انسان را برای سالیان به بند و زنجیر کشیدند؟

زنده باد آزادی

فرید

خروج از نسخه موبایل