جوانه مبارزه با رجوی ها، اکنون به درختی تنومند مبدل شده است

مبارزه ی اصلی، زیر پوست مبارزه ی صوری با رجوی، از زندان های رجوی در عراق آغاز شد. نیروهائی که با ترفند های گوناگون به مناسبات زور و اجبار رجوی کشانده شده بودند، همه خیلی زود دریافتند که روابطی به غایت ضدانسانی در تشکیلات رجوی جاری است و متاسفانه خروجی متصور نیست.

عده ای معدود حصارهای رجوی را خیلی بلندتر از آنچه بود دیدند و تاب این اسارت سنگین را نیاوردند و دست به خودکشی زدند تا اینطور خود را خلاص کنند. اما عده ی زیادی یک مبارزه ی زیرپوستی و طولانی را آغاز کردند که در تشکیلات اسم شسته و رفته ی آن ” انطباق ” بود.

انطباق کار کردن دیگر برای همه یک سیکل کاری شده بود، انطباق در یک تشکیلات زمانی اتفاق می افتد که امکان طرح آزادانه ی نظرات و انتقادات اصولی وجود ندارد و نیروها به موازی کاری صوری رو آورده و در ظاهر خود را همسو نشان داده ، اما در باطن مبارزه ای سنگین و وزین را آغاز نموده اند. در تشکیلات نام دیگر این مبارزه ی زیرپوستی را ” تقابل ” نیز می خواندند.

انطباق و تقابل، همان مبارزه علیه مسعود رجوی در تشکیلات است که مسئولین تشکیلات هرگز جرات نکردند به صورت واضح این موضوع را علنی کنند و جسته و گریخته این موضوعات و تضادها را سطحی و غیرمهم جلوه داده و موضوع را ماست مالی می کردند تا این تضاد به بلوغ خود نرسد. اما غافل از اینکه مبارزه ای عظیم در سطح تمام نیروها علیه رجوی از زمانی آغاز شده است که آزادی در مناسبات سرکوب شد و شستشوی مغزی آغاز شد.

در سازمان، لازم نبود زیاد باهوش باشی و مسائل را حلاجی کنی ، بلکه سرکوب تشکیلاتی و بگیر و ببند ها بقدری علنی بود که هر انسان بی تفاوتی هم ، سرکوب را به چشم می دید و با تمام وجود خود لمس می کرد.
این مبارزه که زمانی خاموش و باصطلاح زیرپوستی بود، از ژوئن 2004 و پس از حضور نیروهای ائتلاف در عراق، شکل علنی تری بخود گرفت و با یک موج جدائی حدودا 600 نفره همراه شد، این یک اعلام جنگ واقعی توسط جداشده ها به مسعود رجوی بود و از آنروز این جنگ دامنه اش وسیع و وسیع تر شد، خانواده ها به جبهه ی جداشده ها وارد شده و این جبهه بیش از پیش تقویت شد، با علنی شدن این جدائی ها ، اصحاب رسانه و خبرنگاران و ارگان های حقوق بشری نیز وارد شده و جبهه ای متشکل و قدرتمند علیه مسعود رجوی شکل گرفت، دیگر مبارزه کم کم به بلوغ خود رسید و همه چیز علنی شد.

یادم می آید روزهای اول که از مناسبات جداشدم و به تیف (کمپ حفاظت شده توسط آمریکائی ها در شمال اشرف ) منتقل شدم، هنوز فکر می کردم نفرات سازمان دور و برم هستند و جاسوس ها ، همه چیز را گزارش می کنند و دست به عصا راه می رفتم. دیگران نیز اینگونه بودند. سازمان بقدری ما را از جمع ترسانده بود که همیشه فکر می کردیم باید برای هر کاری از یک مسئول اجازه بگیریم و سپس منتظر تیغ و تیغ کشی و نشست انتقادی بودیم تا ما را تادیب کنند.

در تیف البته بودند شاخک هائی که به سازمان وصل بودند و اخبار و وقایع تیف توسط آنان به سازمان مخابره می شد. اما وجه غالب، مبارزه ای علنی علیه مسعود رجوی و دیگر سران سرکوب در سازمان بود.
کم کم راه خروج از این زندان آمریکائی ها به بیرون باز شد و افشاگری های علنی علیه سازمان و شخص مسعود و مریم، شروع شد. ناگفته ها سرباز کرد و جنایات رجوی به گوش جهانیان رسید.
امروز در آلبانی نیز این مبارزه علیه مسعود رجوی ادامه دارد و فعالیت های حقوق بشری برای آزادی تمام اسیران ذهنی و جسمی در فرقه ی منحوس رجوی شدت بیشتری گرفته است. اکنون جداشدگان نزدیک تر از همیشه جلوی رهبران این فرقه صف کشیدند و زد و خوردی شدید ادامه دارد.

به موازات تمام این فعالیت های حقوق بشری، تعدادی از اعضای جداشده از سازمان بصورت رسمی شکایت خود را ابتدا در داخل کشور واز طریق شعبه ی بین الملل قضائی مطرح و پس از صدور حکم قطعی این دادگاه ، شکایت رسمی دیگری با ضمایم قبلی به دیوان بین المللی لاهه تقدیم کرده و خواهان محکومیت سران این سازمان و اخذ غرامت نقدی بابت سالیان اسارت خود شدند.
همچنین در خبرها از قول مدیر عامل محترم انجمن نجات آقای مهندس خدابنده نیز داشتیم:

” همانطور که خانواده های محترم اعضای گرفتار در اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در آلبانی مطلع شده اند، “انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی” روز پنجشنبه سوم آذرماه 1400 فعالیت خود را به طور رسمی آغاز کرد. این سومین پیروزی به دست آمده در طی مدت اخیر در آلبانی – بعد از صدور کارت شناسایی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق و همچنین بعد از آزادی بی قید و شرط آقای احسان بیدی – می باشد که جای تبریک فراوان به خانواده ها و نجات یافتگان در آلبانی، ایران و دیگر کشورها دارد. تکمیل پیروزی های نجات یافتگان در آلبانی قطعاً نوید بخش رهایی اعضای گرفتار در سازمان مجاهدین خلق است که متأسفانه تا امروز راه به جایی نداشتند. بنابراین باید آن را یک نقطه عطف در مسیر فعالیت های جداشدگان و خانواده ها در رسیدن به مقصود دانست. با این پیروزی قطعاً امیدواری خانواده های چشم انتظار به رها شدن عزیزانشان به مراتب بیش از پیش خواهد بود. – ابراهیم خدابنده ”

این مبارزه مسیری کوتاه نبوده و بی شک پر پیچ و خم بوده و هست. مسعود رجوی که روزگاری همه را به سمت مرگ و خودزنی سوق می داد، اکنون باید به چشم ببیند که او کجاست و جداشده های از سازمان کجا هستند؟ چه کسی بازنده ی این میدان بوده و مبارزه ی اصلی بین جداشدگان و او و فرقه ی منحرفش ، بی وقفه تا نابودی کامل این فرقه ادامه دارد . . .

فرید

خروج از نسخه موبایل