رویارویی نهایی جداشده ها با رجوی ها

اسیران به جان آمده در فرقه ی مخوف رجوی ، اغلب کسانی هستند که در سنین بازنشستگی بسر می برند و هیچ کارایی مثمر ثمری برای رجوی ندارند و افسرده و خمیده ، منتظر وقایع بیرونی هستند که فرجی شده و از فرقه بیرون بزنند!
افرادی که توانستند پس از سالها تحمل سختی و رنج مناسبات خود را از این فرقه برهانند، در جهت افشای سران جنایتکار فرقه و همچنین نجات جان افرادی که همچنان در چنگال فرقه اسیرند، شکایت جامع و کاملی را علیه رهبران این فرقه ی قرون وسطائی مطرح کردند و مراحل قانونی آنرا پیش بردند و به دادگاه کیفری بین المللی لاهه رساندند.

به جز یک مورد ناپرهیزی مسعود رجوی در 19 اسفند سال گذشته و همزمان با برگزاری جلسات دادگاه در شعبه ی بین المللی قضائی تهران، دیگر مسعود رجوی یا هرکسی که از زبان او صحبت می کند و می نویسد، خاموش مانده است، چرا که بهتر از همه می داند در این باره هر چقدر کم تر صحبت کند به نفعش است، چون این قصه ی سرکوب جداشدگان در درون فرقه ی مخوف رجوی ، سر دراز دارد و به سهولت می تواند هر مدعی را از سر راهش بردارد.
صرف نظر از این که این دادگاه به کجا برسد و نتیجه چه باشد، حقیقتی که غیرقابل انکار است اینکه هیچ گاه ظلم پایدار نیست و هیچ ظالمی به مقصودش نمی رسد.

رویارویی نهایی، مواجه شدن جداشدگان نجات یافته از چنگال این فرقه با شخص مسعود رجوی و چند ده نفر دیگر از نوکران و عمله و اکره های چشم و گوش بسته و جنایتکاررجوی خواهد بود.
به قدری مستندات وجود دارد که دیگر جائی برای انکار جنایات وجود نخواهد داشت. برای همین هم با گذشت نزدیک به 10 ماه از ارسال این دادنامه به نمایندگان سازمان در فرانسه و آلبانی ، هیچ کدام از مزدوران رجوی ، جوابیه ای به دادگاه نفرستادند و البته جوابی ندارند که بفرستند! آنها خود را به وقایع جاری سپردند و منتظرند ببینند که جریان این سیل آنان را به کدام صخره های ویرانگر خواهد کوبید.

مسعود رجوی که همیشه با کلاهبرداری و شامورته بازی کارهایش را پیش برده است، تا کنون نیز به هیچ کس پاسخگو نبوده است، چرا؟!
چون خودش بهتر ازهر کسی می داند که هیچ توجیهی برای جنایاتش ندارد و برای فرار از همین حسابرسی ها است که سالهاست مخفی شده است. این چه رهبری است که از مرگ می ترسد؟ ننگ و عار به چنین رهبری و اعوان و انصارش که جرات عرض اندام ندارند. همیشه هم در تاریکخانه ها و حصارها ی بسته بسر می برند. امروز فرقه ی رجوی درگل مانده است و نمی تواند کاری بکند. با این شرایط رو به زوال فرقه، حتی اگر هنوز مسعود شخصا بر سر کار بود هم نمی توانست کاری از پیش ببرد.
این قایق شکسته به گل نشسته است و دور نیست روزی که مسعود و مریم رجوی مجبور شوند که به تمامی جنایات خود اعتراف کنند. مسعود که هر بار از قبر پیام می فرستد که در هر دادگاهی که ذره ای عدالت باشد پیروز است، الان که دادگاه لاهه برایش مهیا و آماده است ، اگر می تواند از عملکرد چهل ساله ی خود دفاع کند، بفرماید این گوی و این میدان.
این رویارویی میان تظلم طلبانِ عمر و جوانی از دست داده و ظالمانی است که حق حیات تعداد بیشماری انسان را از آنان سلب کردند و تا می توانستند مورد سوء استفاده قرار دادند. علاوه بر استثمار افراد را شکنجه کردند ، زندانی کردند، کشتند، سوزاندند و سربه نیست کردند. جوانی صدها و هزاران انسان را از بین بردند.
در این جهان پر تناقض، چه کسی فریاد در گلو مانده ی ما اعضای جداشده از فرقه را می شنود؟

فرید

خروج از نسخه موبایل