طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و ششم

آموزش ها و مانورهای نظامی مجاهدین در سال ۱۳۷۲

انجام ۵ مانور نظامی در طول یک سال

در پاییز و زمستان ۱۳۷۲ و بعد از انتقال مریم به فرانسه ، مانور نظامی سه مرکز فرماندهی ارتش رجوی که شامل مراکز ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ می شد (سازماندهی وقت نیروهای سازمان) ، انجام گرفت.
این مانورها در حد خود قابل توجه بوده چرا که سازمان برای اولین بار می خواست کارآیی تمامی آموزش های سالهای گذشته را در قالب مانورهای نظامی مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد.

لازم به ذکر است که سازمان هم پای آموزش های رزمی، بخش هوانیروز خود را نیز تحت نظر مستقیم نیروی هوایی ارتش صدام تشکیل داد و به صورت فشرده افراد منتخب را وارد آموزش های نظامی در این رسته کرد.
در این مانورها برای اولین بار هلی کوپترهای می ۸ و هیوزعراقی به کار برده شد که کار آنها هلی برد نیروها و نیز کنترل و فرماندهی از بالا بود.

به عبارتی قابل توجه ترین اقدام مجاهدین در نیمه دوم سال ۱۳۷۲ برگزاری مانورهای نظامی بود.
وارد شدن در دستگاه زرهی نیازمند تسلیحات، آموزش، پشتیبانی و لجستیک فنی قوی می باشد. سازمان تلاش داشت این پروسه و مسیر سخت را با کمک ارتش عراق در مدت زمان کوتاهی به سطح قابل قبولی برساند. تا هم بتواند در چشم عراقی ها عزیز شود و هم بتواند بهره و ثمره آن را در معادلات سیاسی و دیپلماسی اروپائی و غربی اش به کار گیرد .

البته همه اینها آن روی سکه بلاتکلیفی استراتژی «جنگ آزادیبخش نوین» در خاک و زمین بیگانه بود که پایه های آن را رجوی روی شکاف جنگ ایران و عراق که خارج از کنترل و اراده سازمان بود بنا نهاده شود که پیدا بود فرجام نیکی نخواهد داشت. اما رجوی ناگزیر بود برای فرار از چنین سرنوشی فعلا با مانورهای نظامی نیروها را سرگرم نگه دارد.

رجوی همیشه در نشست های عمومی به نیروها می گفت دستگاه نظامی شما آماده عملیات سرنگونی نیست و هر وقت مریم به من گزارش بدهد که شما آماده هستید من نیز به اندازه کافی دشمن برای رزم شما خواهم آورد!
رجوی همیشه تلاش داشت به نوعی به نیروها بگوید علت این که هنوز برای عملیات سرنگونی نمی رویم عدم آمادگی نظامی شماست و نه در گِل نشستن کشتی استراتژی من .

بدین ترتیب رجوی تلاش می کرد ذهن نیروها را از بن بست لاعلاج حضور در عراق و شکست استراتژی جنگ آزادیبخش نوین منحرف کند .
بنابراین بحث زرهی کردن ارتش و وارد شدن نیروها در یک پروسه آموزش های کلاسیک رجوی و مسئولین سازمان را برای یک دوره از برخی مسائل تشکیلاتی حتی به طور موقت هم شده خلاص می کرد . چرا که این کار ظرفی بود که می شد تا مدتها نیروها را با آن مشغول نگه داشت .

معمولاً بعد از هر دوره و سرفصلی یک سری تغییرات سازماندهی در سطح ارتش به وقوع می پیوندد . این بار نیز خارج از این قانونمندی نبود و سازمان ، ارتش را وارد یک سری آموزش های جدید نموده و تغییراتی در سطح ارتش بوجود آورد .
دستگاه آموزشی سازمان که با شروع بحران جنگ کویت متوقف شده بود ، حال با برچیده شدن قرارگاه حنیف در کِفری و تمرکز نیروها در قرارگاه اشرف ، در ظرف سازماندهی جدیدی مجدداً شروع می شد . این آموزشها نزدیک به یک و نیم تا دوسال طول کشید .
آموزشها نیز از شکل اولیه خود خارج شده و به دلیل ورود زرهی و تخصصی شدن کار ، کلیه آموزش ها تماماً زیر نظر افسران مجرب عراقی پیش می رفت .

اصلی ترین موضوع کار ارتش رجوی آموزش بود. در همین راستا ستاد آموزش نیز به شدت دنبال برنامه ریزی آموزشی در سطح ارتش بود و تمامی این آموزش ها زیر نظر افسران ستادی و زرهی عراق صورت می گرفت که روزانه چندین افسر و فرمانده عراقی در قرارگاه اشرف مشغول آموزش به نیروهای رجوی بودند.

این آموزش ها در مدارهای مختلف نیرویی و ستادی و فرماندهی صورت می گرفت. آموزش فرماندهان در بخش های ستادی و نیروها در قالب یگانهای رزمی و تحت آموزش و زیر نظر مستقیم عراقی ها انجام می گرفت .
در راستای همین آموزش ها و ورود زرهی به ارتش ، دیگر، قرارگاه اشرف برای انجام تمرینات ظرفیت کافی نداشت و نیاز به زمین های وسیع برای انجام مانورهای زرهی داشت . در ابتدا زمین های محدودی در خارج از قرارگاه اشرف برای تمرینات در نظر گرفته شد ولی به تدریج بر وسعت این زمینها افزوده شد تا جائی که دیگر این زمینها تماماً در اختیار سازمان قرار گرفته و جزء قرارگاه اشرف شد . به نحوی که سازمان نام اشرف بزرگ را بر آن نهاد .

در پروسه به دست گیری این زمینها، انبوهی زمین های کشاورزی بر اثر تمرینات نظامی و تردد زرهی ها از بین رفت شکایت اهالی نیز به جایی نمی رسید و آنها علیرغم مراجعات مکرر به انتظامات قرارگاه و این که این ها زمینهای کشاورزی ماست و تنها محل درآمد ما محسوب می شود آنها را تخریب نکنید گوشی بدهکار این حرفها نبود و هرجا هم کار به جاهای باریک می کشید، طرف حساب نیروهای اطلاعاتی عراق بودند که پاسخ اهالی را می دادند.

بدین ترتیب در مدت زمان کوتاهی تمامی زمین های شرق قرارگاه اشرف در اختیار سازمان برای آموزش و انجام تمرینات نظامی کلاسیک یگانهای زرهی که تحت مربیان ارتش عراق بودند قرار گرفت .
در کنار همه این آموزش ها و تمرین های یگانهای زرهی ، سازمان اقدام به تأسیس هوانیروز برای ارتش آزادیبخش کرد .
در این رابطه توافقات اولیه به واسطه افسران اطلاعاتی عراق با نیروی هوایی و هوانیروز ارتش عراق انجام گرفت و سازمان شروع به وارد کردن تعدادی از نیروهای خود در آموزش های هوانیروز کرد .

این آموزش ها بر خلاف تمرینات زرهی که در قرارگاه اشرف جریان داشت، تماماً در پایگاههای هوانیروز عراق و تحت نظر و مربیان افسران عراقی صورت می گرفت.
کلیه این آموزش ها محرمانه بود و حتی کلیه نفراتی که برای این آموزش ها انتخاب شده بودند حق نداشتند از محل هایی که برای آموزش تردد می کردند در جایی سخنی به زبان بیاورند .
انتخاب افراد برای بخش هوانیروز کمی سخت تر بود و پارامترهای مختلفی می بایستی در نظر گرفته می شد . در قدم اول دیگر نمی شد از نیروهای پائین برای این کار استفاده کرد.

افرادی که برای این کار انتخاب می شدند حتماً می بایستی از رده های بالاتر تشکیلاتی و افراد قابل اتکاء می بود.
در قدم بعدی توان بالای آموزش پذیری نفرات بود که می بایستی در سطح قابل قبولی می بود که معیار آن را افسران عراقی مشخص می کردند. هم چنین تسلط افراد به زبان انگلیسی نیز یکی دیگر از این شروط بود.
بنابراین با این شرایط طبعاً افراد زیادی را نمی شد کاندیدای این انتخاب کرد و بیشتر کادرهای خارج کشور مد نظر بودند و انتخاب می شدند .
بدین ترتیب سازمان بخش هوانیروز ارتش را نیز بنا نهاد و مسئولین آن را مشخص نموده و ساختمان مشخصی را نیز که در محل ستاد تخصصی بود برای آنها در نظر گرفت که هیچ نیروی دیگری حق تردد به آنجا را نداشت.
این افراد نیز هر روز به صورت جمعی برای آموزش ها از قرارگاه اشرف به پایگاههای نظامی هوانیروز ارتش عراق رفته و عصرها برمی گشتند و تمرینات آنها نیز مرتب ادامه داشت . برای آنها نیز لباس های مخصوص هوانیروز تهیه شده و سیستمی مشابه نیروهای هوانیروز برایشان تدارک دیده شده بود . آنها در قرارگاه اشرف همه امکانات را داشتند و تنها چیزی را که دیگر نمی شد به قرارگاه آورد هلیکوپتر بود .

تمرینات پرواز مطابق برنامه ای که داشتند در پایگاههای هوانیروز ارتش عراق انجام می گرفت و در یکی از مانورهای نظامی که شخص رجوی نیز حضور داشت سازمان بخش هوانیروز را نیز وارد کرد. آنها پرواز خود را از پایگاه هوایی عراقی ها انجام داده و در زمین تمرین در اشرف بزرگ به زمین نشستند که رجوی شخصاً به نزد آنها رفت و سوار هلیکوپتر شده و عکس گرفت . ولی پرواز نکرد که سرو صدای زیادی نیز در رسانه های خارجی در آن زمان داشت بدین ترتیب رجوی می خواست قدرت نظامی خود را به رخ ایران کشیده و بهره سیاسی آن را نیز در خارج از عراق ببرد.

در پی انبوه آموزش و تمرین که زیر نظر افسران ستادی کارکشته عراقی انجام می گرفت و نیروهای سازمان را در کلیه رسته ها و یگانها شامل می شد ارتش را وارد فاز مانور و بهره برداری از تمرینات و آموزش ها می کرد .
لذا اولین مانور نظامی ارتش رجوی در دستگاه زرهی، در تاریخ هشتم شهریور ۱۳۷۲ و در زمین تمرین اشرف بزرگ تحت نام مانور «غرش شیر» انجام گرفت .

ارزیابی این مانور به عهده افسران ستادی ارتش عراق بود که در تپه ای مشرف به زمین تمرین مستقر بوده و مانور را زیر نظر داشتند .
لازم به ذکر است که ارتش رجوی در طول سال ۱۳۷۲ پنج مانور نظامی تحت نظارت و دستورات ارتش صدام انجام داد. که عبارت بودند از:

۱ – مانور «غرش شیر» در ۸ شهریور ۱۳۷۲
۲ – مانور «مهر تابان» در نیمه دوم مهرماه ۱۳۷۲
۳ – مانور «شیر و خورشید» در ۱۴ آذر ۱۳۷۲
۴ – مانور «امید ایران» در دی ماه ۱۳۷۲
۵ – مانور «فروغ آزادی» در ۲۶ بهمن سال ۱۳۷۲

ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل