سران مجاهدین خلق مدعی آزادی

به قول ژان ژاک روسو متفکر سوئیسی انسان آزاد آفریده شد ولی همه جا در بردگی و اسارت بسر می‌برد.البته این یک مثال برای سازمان مجاهدین است و نه اینکه همه انسانها در اسارت باشند در واقع منظور از نوشتن این مثل فقط و فقط اسارتگاه و برده داری نوین رجوی هاست.

در حالی از آزاد بودن اعضای کنونی فرقه ی رجوی دم زده می شود که همه به صورت برده هایی دست و پا بسته نگهداری می شوند. در هر زندانی می توان پشت دربهای بسته و با فشارهای روحی و جسمی و شکنجه، هر عقیده ای را به شخص زندانی تحمیل کرد، تشخیص طلا بودن و یا نبودن هر فلزی با محک زدن آن مشخص می گردد. محک زدن اسیران رجوی هم با قرار گرفتن در شرایط بهینه و آزاد مشخص می شود که در فرقه ی رجوی ششدانگ حضور دارند یا اساسا اختیاری وجود ندارد که انتخابی هم انجام گردد.

ما جداشدگان مدعی هستیم که تمام اعضای اسیر در این فرقه، با تکنیک های مغزشوئی و تهدید و زندان و شکنجه، نگه داری می شوند. بر این ادعای خود هم بسیار مصر هستیم، تجربه ی سالیان گذشته هم نشان داده است که اعضای سازمان فقط در حالت ایزولاسیون فرقه ای، به تعهدات اجباری خود پایبند هستند، به محض خروج از فرقه ، چشم هایشان گویا بینا می شود و حقایق را می بینند، همه زبان باز می کنند و از جنایات رجوی، ساعت ها و روزها سخن می گویند، اساسا در این فرقه هیچ نوع از آزادی، اعم از آزادی بیان، آزادی رفتار، آزادی پوشش، آزادی در اختیار خود بودن، آزادی فردی و اجتماعی و … وجود ندارد. در حقیقت هیچ مجاهد خلقی به معنایی که آنها می گویند وجود خارجی ندارد.

امروز هم در آلبانی هیچ کس به اختیار خود آنجا نمانده است، همه در یک اقامت و بازداشت اجباری بسر می برند وگرنه چه نیازی به نگهبانان سرتا پا مسلح خارجی است که شبانه روز و بی وقفه دقیقا مثل یک زندان در اشرف نگهبانی می دهند.
هدفم از نوشتن چنین مطلبی این بود که تنها کلمه ای که برای رجوی و زندان بانهای او اصلا معنا و مفهومی نداشته و ندارد معنای واقعی آزادی است.در واقع آزادی را در بند و اسیر کردن و چپاندن افکار پلید خودشان در مغزهای انسانهای بیگناه تحت زندانی خود معنا کرده اند.

مهدی سجودی

خروج از نسخه موبایل