خرمرد رندی هزارخانی

رجوی مدتهاست که کم اورده است و در این راستا کمونیست وابسته به امریکا هزار خانی را به صحنه فرستاده است تا با زمین و زمان را به هم بافتن ثابت کند که سازمان مجاهدین فرقه نیست.

یکی از دستاوردهای حمله پلیس فرانسه در بستن دکان دو نبش سازمان نشان از پایان دوران سازمان و پذیرفتن عدم امکان موفقیت سازمان بود. نکته ای که هنوز سازمان را درگیر خود کرده است و میلیونها دلار برای ان هزینه در بر داشته است.

بزرگترین اشتباه رجوی همان دستور خودسوزی های افرادی مانند ندا حسنی بود که برای اولین بار واقعیت غیر انسانی سازمان رجوی و روابط و مناسبات فرقه ای انرا برای غربیها رو کرد.

سازما ن اگر فرقه نبود سعی می کرد با جمع بندی درست بهترین شیوه سیاسی را در قبال فرانسه انتخاب کندولی رجوی و پیروان وی چنان مجذوب رهبر ان خود شده اند که حر ف انان را به عنوان وحی منزل می پذیرند و این همان نکته ای است که تا کنون توانسته رجوی بر استثمار و سو استفاده از این مریدان ادامه بدهد.

به درست بودن یا نبودن این برچسبها فعلاً کاری نداریم، فقط مشاهده می‌کنیم که هیچ یک از آنها – که همگی ازروی دشمنی به مجاهدین نسبت داده شده – بیان‌کننده جمود فکری وتنزه‌طلبی افراطی وابلهانه‌یی که مشخصه یک سکت است، نیست. به عکس، گویی ازخلال این برچسبها دارند به «ناب» نبودن تفکر مجاهدین وبازبودن ذهن آنها به روی جریانهای فکری دیگر اعتراض می‌کنند. به نظر من جا دارد دستگاههای تهمت‌پراکنی و انگ زنی، به مسخره بودن حاصل کارشان جدی‌تر بیندیشند.

سالها ست که هر گونه تفکر ی و شک کردن و طر ح سوال در سازمان ممنوع است. اینکه هزار خانی خود را به خریت می زند شکی نیست که اصلا معتقد به چرندیات رجوی نیست و لی پولهای سازمان که پول خون مردم عراق هست امکان استقلال و زندگی شرافتمدانه را از وی گرفته است.

باید به هزار خانی گفت اگر در سازمان مجاهدین و شورای وابستگی و خیانت کسی توانست کوچکترین سوالی در مورد رجوی و تحلیل ها ی غلط وی بکند و مورد ضرب و شتم قرار نگرفت انوقت شما صحبت از باز بودن ذهن انها کنید.

حال اگر بخواهیم بحث وجدل را کوتاه کنیم و به طور ساده بپذیریم که مشخصه اصلی یک سکت یقین کاملی ست که به حقانیت مطلق خود و بطلان دیگران دارد و تنزه‌طلبی مؤثرترین وسیله برای حفظ و تداوم چنین روحیه‌یی است، ببینیم دشمنان دیرینه و شناخته شده مجاهدین از این دیدگاه چگونه آنها را ارزیابی کرده‌اند و چه انگی به آنها زده‌اند.

اگر هزار خانی یک مورد تنها یک مورد نشان داد که از سال 1360 به این طرف ؛ سازمان مجاهدین و مسعود رجوی اشتباه کرد ه باشد و به ان هم اذعان کرده باشد و یا موردی که حرف دیگر گروهها و یا افراد مستقل به عنوان حرف منطقی پذیرفته شده باشد و انها مزدور خوانده نشده باشند ؛ انوفت ما هم خواهیم پذیرفت که سازمان یک فرقه نیست.

فی الواقع رجوی به یک اشتباه اذعان کرده و می کند و انهم این است که چرا جدا شدگان را پس از شکنجه و زندان ؛ اعدام نکردتا شاید میتو انست از افشای واقعیت درونی روابط سازمان برای قضاوت تاریخ و روشنگری مردم ایران جلو گیری کند.

پارس ایران، هفتم می 2007

خروج از نسخه موبایل